اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانیهای علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه «گام دوم انقلاب» با مرور تجربه ۴۰ ساله انقلاب اسلامی اعلام کردند: «انقلاب وارد دوّمین مرحله خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریه نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» به سوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
به همین مناسبت، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به تبیین و تحلیل مبانی، جهتگیریها و ابعاد گوناگون این بیانیه میپردازد. در گفتگوی پیشرو، آیتالله مصباح یزدی از چهرههای برجسته و باسابقه انقلاب، در گفتگویی تفصیلی به تحلیل کلانِ این بیانیه و ابعاد مختلف آن پرداخته است.
برای شروع بحث، خواهش میکنم جنابعالی تبیینی مبنایی و کلان از کلیت صدور این بیانیه داشته باشید.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم. از خدای متعال میخواهم که توفیق بدهد چیزی مورد بحث و گفتگو قرار بگیرد که موجب رضای خودش و اولیائش، مخصوصاً وجود مقدس ولیّ عصر ارواحنا فداه و جانشین شایستهشان باشد. راجع به این موضوع که فرمودید، مسأله اصل صدور این بیانیه با توجه به شرایط خاص زمانی و شرایط خاص انقلاب و جامعه ما و مشکلات جهانی و این حرفها، بنده یک اعتقادی دارم و احتمال میدهم که کسانی حمل بر مبالغه و اغراق و احیاناً تملق بکنند؛ ولی من هر چه حجت پیش خدا دارم، میگویم. دیگران هر چه میخواهند قضاوت کنند.
بنده عقیدهام این است که صادر کردن این بیانیه در این موقعیت با این ویژگیها، با ظرافتهایی که در انتخاب الفاظ و جملات و ترکیبات و تنظیم مباحث به همدیگر و بعضی جاها تصریح به یک مطالبی، بعضی جاها فقط به یک اشارهای گذشتن و... آنقدر حکمت دارد که بنده و امثال بنده نمیبینم در خودمان که بتوانیم درست همه حکمتهای این را بیان کنیم. صدور این بیانیه، شاید یکی از سختترین کارهایی است که بر عهده رهبر انقلاب در دوران مدیریتشان بوده است و به بهترین وجهی که میسّر است در شرایط عادی برای یک انسانی، این کار را انجام دادهاند و جا دارد که خیلی بیش از اینها درباره این بیانیه و عناصرش، اهدافش، تعبیراتی که به کار بردهاند و رهنمودهایی که دادهاند، کار بشود. انشاءاللّه خداوند بر طول عمر و عزت و اقتدار و تأییدات ایشان بیفزاید و به ما توفیق قدردانی از این نعمت بینظیر را مرحمت کند و خدا انشاءاللّه توفیق انجام وظیفه در مقابل اوامری که به ما تعلق میگیرد و باید اطاعت از فرمایش ایشان را بکنیم هم مرحمت کند.
اگر بخواهیم واقعاً همین سؤال را طوری بیان کنیم که حقش ادا بشود، شاید چند ساعت وقت لازم داشته باشد. طرح مقدماتی برای جواب دادن به این سؤال لازم است. ما درباره کسی صحبت میکنیم که عنوان شناختهشدهاش در دنیا، رهبر انقلاب اسلامی ایران در این زمان است. البته بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام (رحمهالله) بود؛ اما رهبری این انقلاب در این زمان با شخص رهبر انقلاب است. برای توضیح خود این تعبیر نکتههایی را باید در نظر گرفت. اصلاً انقلاب یعنی چه؟ اسلامی بودن انقلاب چی هست؟ انقلاب قوامش به چه چیزهایی است؟ آیا انقلاب یک امر دفعی و شبه دفعی و یک حرکت سریع است که در یک زمان محدودی انجام میگیرد و تمام میشود؟
بله، لغت انقلاب شاید بهترین تعریف کوتاهش این باشد که یک تحول سریع و تند در جامعه است. طبعاً این در یک زمان محدودی انجام میگیرد؛ چون تند و سریع است و بعد هم زمانش منقضی میشود و خود اصل این انقلاب به عنوان یک حرکت از بین میرود؛ ولی آثارش ممکن است باقی بماند. استعمال واژه انقلاب برای خود آن حرکت و در نتیجهای که برایش حاصل میشود، این دو تا مفهوم متغایر است و این باعث اشتباه میشود. از یک طرف میگویند مردم انقلاب کردند و تمام شد دیگر، از یک طرف میگوییم انقلاب پایدار است هنوز و این تازه گام اولش است. انقلاب یک حرکت سریع است، یک تحولی است که زود انجام میگیرد، چطور میگویید تازه چهل سال گذشته و این هنوز یک گامش بوده است؟ این مال همین است که شبیهش در ادبیات ما فرق بین معنی مصدری و حاصل مصدری است. فرض کنید که آدم یک صفحهای را برمیدارد مینویسد، این نوشتن به معنی یک فعل مصدری مثلاً چند دقیقه وقت میگیرد؛ اما حاصل اینکه نوشتار است، باقی میماند. کسانی به آن مفهوم اولش که به معنی مصدری است نگاه میکنند، انتظار دارند که زود تمام شود؛ ولی کسانی هم کلمه انقلاب را در معنی آن نتیجه به کار میبرند. هر دویش هم میشود.
دوم اینکه چه کسانی انقلاب کردند؟ این انقلاب برای کیست؟ کسانی که مباشرتاً آن حرکت را انجام میدهند، معمولاً افراد معدودی هستند. گاهی میگویند «انقلابی» یعنی آن کسانی که این کار انقلاب را در یک مدت کوتاهی به انجام رساندهاند. اینها که از دنیا رفتند، دیگر انقلابیای وجود ندارد. گاهی انقلابی که گفته میشود، یعنی کسانی که این کار و نتایجش را پذیرفتند یا دستکم در مقام تضعیف و تخریبش برنیامدند. اینجا انقلابی آن مردمی هستند که این ایده و این حرکت و نتایجش را پذیرفتند. اینجا انقلابی که میگوییم، منظور کسانی نیستند که مباشر این حرکت بودند؛ بلکه منظور کسانی هستند که این نتیجه را پذیرفتند و حفظ کردند.
میگوییم انقلاب اسلامی کشور ایران یا مردم ایران؛ انقلاب اسلامی پیداست که باید با انگیزه اسلامی با ایدههای اسلامی و با ارزشهای اسلامی باشد. مردم ایران که همه مسلمان نیستند؛ یهودی، مسیحی، زرتشتی و .. هم داریم. اینکه انقلاب اسلامی را به اینها نسبت میدهیم، به چه معناست؟ اینجا نسبت به اینها که میدهیم، معنایش این است که اصالتاً این انقلاب مال مسلمانها و نتایجش هم از افکار و عقاید و ارزشهای این گروه است که درصدی از جامعه را تشکیل میدهند؛ ولی نتایج و برکاتش شامل حال دیگران هم میشود. آنها هم این را میپذیرند و در مقابلش مخالفتی انجام نمیدهند. بله، اگر در درون این انقلاب کسانی در صدد براندازی برمیآیند، انقلاب، انقلابِ آنها نیست؛ چه علناً اظهار کنند که مخالف این انقلابند و چه در باطن، منافقانه رفتار کنند.
پس انقلابی که میگوییم، یک بار به معنی کسانی است که آن حرکت را انجام میدهند و بعداً با رفتن آنها هم دیگر انقلابی نخواهد ماند. یک وقت انقلابی که میگوییم؛ یعنی آثار این انقلاب میماند و اینها حراست و حفظ و نگهداریاش میکنند. سوم همه کسانی که به نحوی انقلاب را میپذیرند، ولو اینکه وظیفه خودشان را حراست از آن ندانند. گاهی هم به عنوان یک وحدت اجتماعی سیاسی است به نام ایران که مرزهایی دارد، حکومتی دارد و ... که انقلاب به همه اینها نسبت داده میشود.
به همین مناسبت مسأله مدیریت انقلاب هم مراتب مختلفی خواهد داشت و در شرایط مختلف، اهمیتش تغییر میکند. وقتی بنا شد انقلاب تنها مخصوص یک گروه خاصی که از اول به خاطر تحقق آن ایده کار کردند نباشد و میخواهد شامل کل این ملت بشود، آن وقت مدیر و رهبر این انقلاب هم نسبت به همه احساس مسئولیت میکند و باید به گونهای مدیریت کند که به نحو احسن نتایج انقلاب باقی بماند. عوامل منفی در داخل این جامعه ایجاد نشود. کسانی را تحریک نکنند که بیایند اقداماتی بر ضد این انقلاب انجام دهند. آنجا که مدیریت فقط برای یک گروه خاصی است، مدیریتش خیلی مشکل نیست. آنجا همه همفکرند، همهدفند و با هم اختلافی ندارند؛ اما وقتی بنا شد شامل دیگران هم بشود، مدیریت کردن چنین اجتماعی بسیار مشکل خواهد بود.
چند عامل دیگر بر مشکل بودن این مدیریت هم میافزاید. یک عامل، «تغییر نسل انقلابی» است. در یک دورهای کسانی فکری داشتند، ارزشهایی داشتند، آمدند تا پای جان هم ایستادند و انقلاب کردند، بعضیهایشان شهید شدند و بعضیهایشان ماندند و بالاخره از دنیا رفتند و جایشان نسل دیگری آمد. نسل دوم و سومی که اینها با آن نسل اول خواهناخواه تفاوتهایی دارند. مدیریت کل اینها به خاطر تفاوت و عوضشدن نسلها سختتر میشود. این یک جهت این است که چرا مدیریت چنین انقلابی، از مدیریت اول انقلاب مشکلتر است.
ادامه دارد...
(گزیدهای از گفتگوی تفصیلی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای با آیتالله مصباح یزدی پیرامون تبیینِ بیانیه گام دوم انقلاب)