هیچکس انکار نمیکند که بنا بر تعریف حداقلی از انقلاب، انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب کاملاً موفق بوده است؛ زیرا در تعریف حداقلی از انقلاب، هر شورش مردمی که به تحول در ساخت قدرت بینجامد، انقلاب خوانده میشود و روشن است که انقلاب اسلامی ایران در سال 57، رژیم شاهنشاهی و خاندان پهلوی را ساقط کرد و نظام سیاسی نوینی برپا نمود. بخصوص که در نظام نوین، هیچ اثر و رد پایی از نخبگان سیاسی حاکم در رژیم سابق به چشم نمیخورد و این دگرگونی وفروپاشی بنحو کاملی انجام گرفت. ساختارها و نهادهای امنیتی، نظامی و سیاسی رژیم سابق، یا کلاً از بین رفت و یادستخوش تحول و بازسازی اساسی قرار گرفت. بنابراین در چارچوب تعریف حداقلی از انقلاب، دستاورد انقلاب کاملامنطبق با خواسته و هدف آن بوده است.
اما حقیقت این است که اندیشهپردازان و رهبران انقلاب اسلامی ایران، هرگز به این حداقل، قانع نبودند و در تبیین اهدافو آرمانهای انقلاب بسیار فراتر از آن میاندیشیدند و توده مردم نیز به امید اهداف و آرمانهایی فراتر از سقوط رژیم پهلوی، گام در میدان انقلاب نهادند. میتوان گفت که انقلاب اسلامی، در چارچوب تعریف حداکثری از انقلاب، شکل گرفت که براساس آن، انقلاب عبارتست از: یک حرکت مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی در ارزشها و باورهای مسلط، نهادهایسیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روشها و فعالیتهای حکومتی یک جامعه.
اهداف اساسی انقلاب اسلامی:
انقلاب اسلامی سال 1357 نیز نه تنها برای ساقط کردن و فروپاشی رژیم پهلوی، که بمنظور استقرار نظام سیاسی اسلام و بنا نهادن ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نوین در چارچوب ارزشها و احکام اسلامی شکل گرفت. بنابراین برایارزیابی میزان انطباق دستاوردها و نتایج با اهداف و آرمانها، باید از این دیدگاه به مسئله پرداخت.
اسلامی بودن انقلاب سال 57 ایران بدین معنی است که: آرمانها و اهداف نهائی این انقلاب، تحقق اهداف و آرمانهای اسلام است. اسلام به عنوان یک دین جامع و کارآمد، همه عرصههای فردی و اجتماعی انسان را متناسب با اهداف عالیخلقت او، که رسیدن به مرتبه خلافت الهی و حرکت در مسیر کمال مطلق است، مدنظر قرار داده است. اصول کلی ساختارها و ارزشهای حاکم بر زندگی را تبیین کرده است. همین دیدگاه درباره اسلام بود که مبنای نظری و اعتقادی انقلاب اسلامی راشکل میداد. اگر بخواهیم اهداف انقلاب اسلامی را فهرست کنیم، باید فهرستی از اهداف و آرمانهای اجتماعی اسلام رادر عرصههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ارائه دهیم.
عناوین برجسته و اساسی این فهرست عبارت است از:
ـ استقرار عدالت به معنی گسترده و عمیق آن در عرصههای اقتصادی، سیاسی، قضایی، و ...
ـ پرورش عقلی و فکری افراد جامعه و رشد علمی در همه ابعاد مورد نیاز.
ـ تربیت و رشد معنوی و ریشهدار شدن ارزشهای اخلاقی و انسانی در افراد جامعه.
ـ آبادانی و پیشرفت اقتصادی برای تأمین رفاه عمومی و ریشهکن شدن فقر و محرومیت.
ـ احیاء و اجرای حدود و مقررات الهی برای زمینهسازی حیات معنوی و فضای مناسب تعالی انسان.
ـ گسترش اندیشه توحیدی و الهی در سطح جهان بهمنظور آشنایی جهانیان با اندیشهها و ارزشهای متعالی اسلام.
ـ و بالاخره، فراهم آوردن زمینههای مادی و معنوی سعادت دنیوی و اخروی افراد جامعه.
همین اهداف و آرمانها است که به عنوان وظایف اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی، بیانشده است.
شرایط لازم برای تحقق اهداف انقلاب:
قطعاً تحقق این اهداف کلان و بلند، مستلزم تمهیدات و مقدماتی است که عدم توجه بدان، موجب بروز انتظارات و توقعات دور از دسترس و غیرواقعبینانه میگردد. آنچه برای تحقق این اهداف کلان ضروری است، عبارت است از:
1. چارچوب نظری روشن و شفاف در مورد نگرش اسلامی به ابعاد و جنبههای مختلف جامعه و ارزشها و روشهایلازمالاتباع در جامعه اسلامی است.
2. طراحی و تدوین نظامهای قابل اجرا در عرصههای تربیتی، فرهنگی، اقتصادی، قضائی، سیاسی، و... متناسب با اقتضائات و نیازهای عینی و محدودیتها و امکانات جامعه است.
3. ایجاد ساختار کلان مطلوب و قوانین، قواعد و روشهای متناسب با آن.
4. تربیت نیروی انسانی کارآمد و کارساز برای اجرا و تحقق این اهداف.
پس از تمهید و آمادهسازی این مقدمات، نوبت به تدوین برنامههای عملیاتی و اجرائی مناسب میرسد که فعالیت هماهنگ و متوازن مجموعه نیروها و بخشهای دستاندرکار امور جامعه را برای اجرای آن برنامهها میطلبد.
بدیهی است طی شدن این فرآیند، به سادگی و بدون چالشهای نظری و عملی و بکارگیری شیوه آزمون و خطا، میسر نخواهد بود و تازه این در صورتی است که جامعه در شرایط متعادل و طبیعی قرار داشته و موانع بیرونی و درونی مخالف و متضاد با این فرایند، بر سر راه نباشد. اما این فرآیند از کجا میتواند آغاز شود؟ آیا در زمان استقرار نظام شاهنشاهی و باوجود سلطه بیگانه بر کشور و حاکمیت استبدادی وابسته و فاسد رژیم پهلوی، اساساً چنین فرآیندی قابل طرح است؟ آیا نخبگان و علماء و روشنفکران متعهد و دلسوز، فرصت و اجازه پیدا میکنند که این فرآیند را ارائه کنند؟ چه رسد به اینکه بخواهند به طور جدی و عملی، مقدمات اجرای آن را فراهم سازند. در شرایط سالهای قبل از 57 جامعه ما، بزرگترین و ریشهدارترین مانعی که بر سر راه آغاز این فرآیند قرار داشت، رژیم پهلوی و چارچوب سلطنت استبدادی بود که فروپاشی و سقوط آن، شرط لازم ـ و البته نه تنها شرط کافی ـ برای آغاز این فرآیند شمرده میشد؛ بنابراین اولین گام انقلاب سال 57 که بهگونهای اعجازآمیز و در اوج ناباوری دوست و دشمن به ثمر نشست، برداشتن بزرگترین مانع از سر راه فرآیند تحقق آرمان اساسی انقلاب بود.
اولین دستاورد مهم انقلاب:
اگر خواستهها و وعدههای اساسی انقلابیون و رهبران فکری و سیاسی انقلاب را در دو دسته کلی وعدههای آنی، عاجل و زودآمد و وعدههای آتی، آجل و دیرآمد تقسیم کنیم، میبینیم که اولین خواسته عاجل توده مردم انقلابی، کاملاً و به سرعت تحقق پیدا کرد که سقوط رژیم پهلوی بود. نگاهی به خاطرات سردمداران رژیم پهلوی و عناصر بیگانه حامی آنان و همچنین مروری بر دیدگاههای شخصیتهای برجسته انقلاب بویژه رهبر فقید و بنیانگذار انقلاب اسلامی، نشان میدهد که سقوط رژیم پهلوی تا چه اندازه برای همه مهم، اعجابانگیز و غیرمنتظره بوده است.
البته از دیدگاه ما، این گام، تنها «رفع مانع» شمرده میشود و گام نخست. ولی این دیدگاه، به هیچوجه از اهمیت و ارزش آننمیکاهد. فروپاشی رژیمی که بر مبنای ریشههای چند صد ساله؛ بلکه 2500 ساله اندیشه و فرهنگ سیاسی شاهمدارانه شکل گرفته و با بیش از نیم قرن سابقه حکومت و تکیه بر حمایتها و هدایتهای فکری و مادی بلوک غرب، پایههای خود را مستحکم ساخته بود و به ظاهر، هیچ بحران سیاسی و اقتصادی و یا نظامی آن را تهدید نمیکرد، امر سادهای نیست.
همین واقعیت است که همه تحلیلگران انقلاب اسلامی ایران در سال 57 را به شگفتی افکنده که در اظهارات و نوشتههای آنان به صراحت و روشنی دیده میشود.
ما از هر زاویهای که رویدادهای پس از سال 57 را تحلیل کنیم و حتی در صورتی که جهتگیریها و روند امور را ـ پس ازپیروزی 22 بهمن سال 57 ـ انحرافی و غلط بدانیم، باز هم چیزی از اهمیت و ارزش این دستاورد کم نمیشود و نفس سقوط رژیم پهلوی، هدف عاجل و زودآمدی بود که تحقق آن را به هیچوجه نمیتوان انکار کرد. البته گذشت زمان، ممکن استتوجه بالفعل و برجستگی موضوع را در ذهنیت عمومی جامعه کاهش دهد؛ ولی در بررسی علمی و واقعبینانه موضوع، از اهمیت آن و نقش حقیقی این رخداد، چیزی کم نمیکند. آیا گذشت بیش از دو قرن از انقلاب 1789 فرانسه، میتواند اهمیت و نقش شگرف آن را در تحولات بعدی اروپا و جهان، کاهش دهد؟ به فرض که در ذهنیت عمومی جهانیان، این رویداد برجستگی خود را از دست داده باشد. برای درک اهمیت این رویداد ـ یعنی سقوط رژیم پهلوی در سال 57 ـ کافی است که مروری بر تحولات اجتماعی کشورمان از یکصد سال قبل از آن داشته باشیم: نهضت مبارزه با امتیاز تنباکو، نهضت مشروطیت، مبارزات منطقهای و محلی با سلطه نوین استعمار انگلیس برای احیاء دستاوردهای مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت و مبارزات سالهای 39تا 42، تلاشها و مجاهدتهای گسترده و طاقتفرسائی بود که از حدود سالهای 1260 ـ حدود صد سال قبل از پیروزیانقلاب 57 ـ برای محدود کردن سلطه استبدادی و استعماری حاکم بر کشور ما جریان داشته و هیچکدام هم نتوانست ضربهای اساسی و کاری بر آن وارد سازد. در حقیقت انقلاب اسلامی سال 57 شجره خبیثهای را که مبارزات پیگیر و نفسگیر ملت ما برای مقابله با شاخهها و میوههای تلخ آن سامان یافته بود، از ریشه برکند و رشتههای وابستگی و ذلتی را که به دست و پای ملت ما تنیده و تا اعماق حیات اجتماعی آن نفوذ کرده بود، از هم گسست. یادآوری و تأکید مجدد بر این نکته لازم است که سقوط رژیم پهلوی ـ با همه اهمیت و نقشآفرینی ـ تنها به عنوان «رفع مانع» از سر راه فرآیندی تلقی میشود که مراحل پیشگفته را برای نزدیک شدن به آرمان غایی و بلند انقلاب، ممکن میسازد. اما برای توفیق این فرآیند، چه دستاوردی تاکنون داشتهایم؟
دومین دستاورد اساسی و بنیادی:
استقرار نظام جمهوری اسلامی و تدوین مبنای حقوقی و قانونی حرکت ملت ایران ـ یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ـ گام مهم دیگری بوده است که مسیر حرکت نظام را تعریف کرده و در دو دهه پس از نخستین پیروزی، چارچوب رفتار اجتماعی جامعه ما را تنظیم کرده است. تجربه فراهم آمده از تعاملات سیاسی و اجتماعی دوران پس از انقلاب، برای ملتی که تازه میخواهد خود زمام خویش را در دست داشته باشد و با افت و خیز و آزمون و خطا پس از دورانهای طولانی تحمل نظامهای فاسد، استبدادی و وابسته، روی پای خود بایستد و سرنوشت خود را رقم بزند، دستاورد ارزشمندی است که نباید آن را ناچیز شمرد. قبلاً اشاره شد که طی فرآیند رسیدن به آرمان اساسی و نهایی انقلاب اسلامی، کاری ساده و سهل نیست. تعمیق و تثبیت پایههای اعتقادی به نظام بینشی اسلام، طراحی و تدوین نظامهای کارآمد در عرصههای مختلف، ایجاد و اصلاح ساختار کلان مطلوب، پرورش و رشد نیروی انسانی کارآمد و تدوین برنامههای عملیاتی متناسب با نیازهای جامعه و هماهنگی و توازن نیروهای اجتماعی برای طی این فرآیند، هدفی ارزشمند و دیریاب است.
تحقق عینی این اهداف کلان، بیش از همه به رشد فرهنگی و فکری جامعه و علم و تجربه مدیریتی در سطوح گوناگون ادارهکننده جامعه و به همدلی، اخلاص، یقین، و خودباوری فردی و جمعی نیاز دارد که هر اندازه این زمینهها فراهم شود، در روند آن فرآیند، سرعت و پیشرفت بیشتری ملاحظه خواهد شد.