اولین قدم برای یک مؤمن این است که بفهمد اصلاً باید دنبال چه بگردد و هدف اصلیاش چیست؟ ما باید بفهمیم راهِ صحیح این است که آموزشهای دینی را تقویت کنیم. نسل آینده باید تربیت بشوند تا اسلام را بهتر بفهمند. این با شعار و سخنرانی، تمام نمیشود. باید راه این تربیت را پیدا بکنیم.
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانیهای علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
رهبر انقلاب اسلامی در یک فرازی از بیانیه اشاره میکنند که «انقلاب همواره آماده تصحیح خطاهای خویش است.» بعضیها این تکه از بیانیه را به شکل خاصی ضریب داده و بازنمایی کردهاند. بر اساس منظومه اعتقادی و ارزشی انقلاب، معنای گزاره «انقلاب آماده تصحیح خطاهای خویش است» چیست؟ و سازوکار و روشِ درست این اصلاح، چیست؟
این اشتباه، یکی از مواردی است که از کاربردِ لفظ از معنایی به معنای دیگر ایجاد میشود. مغالطهای است در استعمال یک لفظ در چند معنی مختلف. اینجا که ما میگوییم خطای انقلاب، یک وقت خطا یعنی ما در فکرِ انقلابی، خطا کردیم و آن را باید اصلاح کنیم. این چیزی است که دشمنان میخواهند نسبت بدهند که شما میگویید خطا کردیم؛ یعنی فکر ما غلط بود و اصلاً نمیبایست انقلاب کنیم یا به این شکل نباید انقلاب کنیم. جوابش این است که اینجا انقلاب، قرائن دارد. انقلاب یعنی اینکه ما محصول آن حرکت را امروز در اختیار داریم و این را میگوییم. این نظامی، احکامی، مقرراتی، قوای تعریفشدهای و قانون اساسیای دارد و این را میگوییم انقلاب. در مقام عمل اگر درست مقررات و اصول و ضوابط این انقلاب رعایت نشده باشد، میگوییم اشتباه این انقلاب؛ یعنی اشتباه کسانی که متصدی اجرای منویات انقلاب بودند و در عمل اشتباه کردند؛ یا نفهمیدند، یا عمداً به خاطر اغراض نفسانی و منافع شخصیشان مخالفت کردند. اینها را باید شناسایی و جبران کنیم.
لازمه ارزیابی هر حرکتی همین است و البته اگر یک حرکتی اسلامی باشد، اسلام میگوید شما باید همیشه محاسبه کنید. حتی میگوید هر فردی باید محاسبه کند ببیند کارهایی که روز کرده، درست بوده یا نه؛ اگر اشتباه بوده، استغفار و جبران کند. یک پدیدهای که چهل سال در میان مردم وجود داشته، نباید ارزیابی کنند که این کجایش درست و کجایش غلط بوده است؟ اشتباهی اگر بوده از کی بوده است؟ از نقص معلومات بوده یا در تشخیص اشتباه کردند یا نقص انگیزهها و نیتها بوده است که به جای اینکه دنبال ارزشها و منافع جامعه بروند، رفتند دنبال منافع شخصی؟ اینها را بشناسیم و سعی کنیم در گام بعدی از اینها بکاهیم. اینکه بگوییم باید بهکلی برطرف شود، این یک مقداری ایدهآل فکرکردن است. اگر کسی آشنایی مختصری با تاریخ انسان داشته باشد، میداند در زندگی اجتماعی هرگز چنین چیزی هیچ جایی اتفاق نمیافتد. آخر آخری هم که به ما وعده داده شده که اسلام پیروز میشود، این است که عدالت برقرار میشود و اگر کسی مرتکب جرمی شد، مجازات میشود. نه اینکه اصلاً کسی مرتکب گناهی نمیشود، مَلَک نمیشود انسان؛ انسان تا آخر، همین انسان است. این سوءاستفادهای است که از اشتراک لفظی میکنند. هر کسی در هر جملهای که میگوید، نمیتواند اولش بگوید معنایش این است. از قرائن باید بفهمند معنایش چیست.
و اما برای اینکه ما به اهداف انقلاب بهتر برسیم و در گام دوم موفقتر باشیم، باید بعد از اینکه اشتباهاتمان در گام اول را شناختیم، سعی کنیم آنها را جبران کنیم.
اول، اشتباه در شناخت است. شناخت چه چیزی؟ اول شناخت انسان. اصلاً آدمیزاد یعنی چه؟ فرقش با حیوانات دیگر چیست؟ چرا قرآن وقتی میخواهد کسانی را خیلی سرزنش کند، میگوید: «یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ اْلأَنْعامُ» مثل چهارپاها چیز میخورند. یعنی فقط دنبال سیر شد هستند و هدف دیگری ندارند و ... این زندگیِ انسانی نیست. ما باید بفهمیم انسان اینهایی که دارد، ابزار و وسیلهاند یا هدف؟ هدف ما ارضای همین غرائز حیوانی است یا اینها همه وسیله برای یک چیز دیگری است؟ آن چیزی که میتواند این را به صورت کامل و صحیح به ما بدهد، قرآن و دین است، وگرنه انسانها با هم مختلفاند و هر کسی خواسته خودش را در یک چیزی میبیند و دنبال یک چیزی است. اول ما بفهمیم انسان چیست و هدف از آفرینش انسان چیست و ما باید دنبال چه بگردیم؟ چند عرصه دارد؟ از چند زاویه باید به این مسئله نگاه کرد؟ چه ساحتهایی هست که باید برایش فعالیت کنیم؟ آن ساحتها اگر تزاحم داشتند، کدام اولویت دارد؟ اگر نیروهای ما محدود باشد، این نیروها را چگونه تقسیم کنیم که اولویتها بهتر رعایت بشود؟ اینها میشود مدیریت.
پس اول شناخت صحیح انسان، هدف آفرینش انسان، کمال نهایی انسان؛ فلسفه وجود انسان در این کره خاکی چیست؟ این زندگی توأم با این مشقتها و زلزلهها و سیلها و جنایتها و فسادها برای چیست؟ چرا ما را آوردند اینجا؟ خدا نمیتوانست یک کاری بکند که از اول، آدم در بهشت باشد؟ متأسفانه در اختصاصیترین محافل علمی ما هم این مسائل کمتر مطرح میشود. در اینجا ضعف شدید داریم. خود انسان را هنوز نشناختهایم؛ اینکه برای چه آفریده شده و وظیفه ما در این عالم چیست؟ باید دنبال چه بگردیم؟ آن تحولی که باید پیدا بشود، رو به یک هدف نهایی دارد که کمال واقعی انسان است. یعنی همه وسیلهاند برای رسیدن به آن هدف. حالا اگر کسانی از فرهیختهترین اقشار جامعه ما بگویند هدف نهایی، برقراری عدالت است و همه مساوی بشوند در غذاخوردن، در پوشاک، در استفاده از نعمتها، این درست شد؟ این شد اسلام؟ این شد انقلاب اسلامی؟ خب زنبور عسل خیلی از ما قویتر است. هیچ مشکلی ندارد، خودشان تولید میکنند و خودشان هم مصرف میکنند، هیچ دعوایی هم ندارند. خب ما تازه انسانیم، ما اشرف مخلوقات هستیم برای اینکه نهایتاً آرزویمان این باشد که یک زندگی مثل زنبور عسل داشته باشیم؟
اولین قدم برای یک مؤمن این است که بفهمد اصلاً باید دنبال چه بگردد و هدف اصلیاش چیست؟ ما باید بفهمیم راهِ صحیح این است که آموزشهای دینی را تقویت کنیم. نسل آینده باید تربیت بشوند تا اسلام را بهتر بفهمند. این با شعار و سخنرانی، تمام نمیشود. باید راه این تربیت را پیدا بکنیم. راهش اهتمام به تربیت نسل جوان بر اساس بینش اسلامی و ارزشهای اسلامی است؛ هم شناخت صحیح نسبت به زندگی و این عالم و هم تقویت ارزشهای اسلامی به عنوان انگیزه حرکت و به عنوان ایدهآلهایی که باید در نظر بگیریم و به طرف آن حرکت کنیم و زندگیمان را بر اساس آنها شکل بدهیم.
ادامه دارد...
(گزیدهای از گفتگوی تفصیلی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای با آیتالله مصباح یزدی پیرامون تبیینِ بیانیه گام دوم انقلاب)