امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

ارزیابی گام اول و برنامه‌ریزی برای گام دوم (3)

امام به ما یاد داد که کار را برای خدا بکنیم

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
-----------------------------------
مسئولین اگر جاهایی انحرافاتی پیدا کردند فقط به‌خاطر اشتباه در فهم ذهنی و قضاوت علمی نبوده. خیلی جاها اگر یک مقدار دقت می‌کردند، می‌فهمیدند اشتباه می‌کنند یا شاید هم می‌فهمیدند؛ اما به روی مبارک نمی‌آوردند، مصلحتشان نبوده؛ طرفداری از ولایت‌فقیه هم می‌کردند برای اینکه ابزاری است برای رسیدن به پست و مقام. این یک مسئله است که اگر کسانی بتوانند برای خودشان بررسی کنند. البته اگر اسم کسی را هم یادداشت کردند با رمز اشاره کنند که یک‌وقت توهینی به مؤمنین نشود، سوءظن بی‌جایی نسبت به کسی برده نشود، بفهمد آدم که این‌گونه چیزها در مسئولین پیدا می‌شود.
اگر این‌گونه باشد، دو ضعف کلی ما می‌توانیم در مسئولین کشور در این چهل ساله انقلاب پیدا کنیم: یکی ضعف در معرفت و شناخت اسلام که شامل خود این هم می‌شود که باید اسلام حاکم شود. این جهل است؛ یکی هم اینکه نه، می‌دانند انقلاب برای اسلام بوده، مردم هم همین را می‌خواهند، شهدا هم برای همین فدا شدند و الی آخر؛ اما می‌گویند ما این را دوست داریم، زحمت کشیدیم، بعد از چندین سال حالا در انتخابات برنده شدیم نمی‌آییم صرف‌نظر کنیم؛ اگر هم امام گفت برای اسلام، برای خودش گفته! این یک محور که عرض کردم درباره مسئولین نظام خوب است آدم روی آن فکر کند که اشتباهی در این جهات بوده یا نبوده. ان‌شاءالله که هیچ نبوده و اگر ما در جایی چنین خیالی می‌کنیم، ان‌شاءالله ما اشتباه می‌کنیم.
محور دوم که عرض کردم جا دارد بعد از چهل سال درباره آن فکر کنیم، ـ به خصوص با توجه به فرمایش مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم ـ الان که اول گام دوم هستیم، سعی کنیم این گام را درست برداریم. اینکه در این نظام چه کسانی خوب و چه کسانی بد هستند، چه کسانی اشتباه می‌کنند چه کسانی درست، این‌ها سر جای خودش؛ ما چه‌کاره هستیم؟ ما که در این قشر آمدیم، این مسئولیت را، این لباس را، این شغل را، ـ هرچه بگوییم ـ پذیرفتیم، اولاً آیا کار درستی کردیم؟ ثانیاً آیا لوازم آن را ملتزم بودیم؟ آنچه اقتضاء می‌کرد یک روحانی بداند، رفتیم یاد گرفتیم؟ آنچه اقتضاء می‌کرد یک روحانی متعهد عمل کند، آیا عمل کردیم، یا نه؟ بعد از اینکه به قضاوتی رسیدیم، آن‌وقت نتیجه‌گیری می‌کنیم که از امروز من می‌خواهم هم درست وظیفه‌ام را بفهمم و هم درست عمل کنم که این فکرها فقط یک مرور ذهنی نباشد، نتیجه عملی داشته باشد؛ بعد از چهل سال می‌خواهیم از تجربه چهل ساله‌مان برای آینده‌مان نتیجه بگیریم؛ اگر اشتباه کردیم، جبران کنیم، اگر کوتاهی کردیم، تدارک کنیم، اگر درست بوده، باز هم ادامه بدهیم، خدا را شکر کنیم بر اینکه هیچ اشتباهی نکردیم، نه در فهممان، نه در عملمان.
به نظر بنده اگر آن وظیفه اول را ما نتوانستیم درست انجام دهیم، تحقیقات کافی درباره مسئولین چهل سال کشورمان نتوانستیم انجام دهیم، این را نباید ترک کنیم. بالاخره ما هرچه ضعف داشته باشیم، به اینکه قیامتی هست و حساب کتابی در کار است، این را انکار نمی‌کنیم؛ با همه ضعف‌هایی که داریم. اگر روز قیامت از ما بپرسند چرا فلان کار را کردی، چرا فلان کار را نکردی و روح جواب ما این بود که دلم نمی‌خواست یا دنبالش نرفته بودم، نفهمیده بودم که آن‌قدر اهمیت دارد، یا نه، به‌خاطر منافع مادی برایم صرف نمی‌کرد این کار را بکنم، لذا نکردم، یا به‌خاطر منافع مادی کاری که نمی‌بایست بکنم، کردم، اگر چنین روزی بود و چنین سوالی شد، «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ»،[صافات / 25] جواب قاطعی داریم؟ اگر فلان بقال و عطار فکری برای این جواب نکرده باشد شاید خیلی معاقب نباشد، عقابش هم سبک باشد، عذر او هم زودتر پذیرفته شود؛ اینکه محیط به ما اجازه نمی‌داد، نفهمیدیم، دنبال آن نرفتیم. اما آیا ما هم می‌توانیم این را بگوییم؟ در حوزه‌های علمیه با دیدن اساتید، با دیدن امام، با اطلاع از زندگی امام می‌توانیم بگوییم ما چه کار به این کارها داریم، تو کشک خودت را بساب، چه حوصله‌ای داری؛ می‌توانیم بگوییم، یا نه؟! فکر کنم اگر کسی بگوید که می‌توانیم این‌طور بگوییم، خیلی اشتباه کرده و روزی خیلی پشیمان خواهد شد؛ پشیمانی داریم تا پشیمانی. ممکن است یک تاجر معامله‌ای بکند، مثلاً ده میلیون سود داشته باشد، یک معامله‌ای یازده میلیون، و او توجهی نداشت و معامله ده میلیونی را کرد، ده میلیون سود داشت، پشیمان می‌شود که چرا یازده میلیون را معامله نکرده؛ اما پشیمانی‌اش آن‌قدر نیست که حالا یک دهم از سودش کم شده. اما اگر ده میلیون سود جای معامله‌ای را گرفت که ده میلیارد سود داشت؛ پشیمانی او یک‌جور است؟ همان اندازه‌ای که از معامله یازده میلیونی پشیمان شده بودیم که نکردیم، حالا از این معامله هم همان اندازه پشیمان می‌شویم که چرا آن معامله را نکردیم که ده میلیارد سود داشت، نه ده میلیون؟ یعنی هزار برابر. ظاهراً این‌گونه نیست، پشیمانی‌ها مراتب دارد؛ گاهی پشیمانی‌ها آن‌قدر شدید است که آدم را به دیوانگی می‌کشاند.
اگر روزی چشم باز کنیم و ببینیم در دنیا اشتباهی کردیم و ضرری هم کردیم یا مریض شدیم یا چنین و چنان شد و در جایی واماندیم؛ اما بالاخره گذشت؛ ولی امروز ضرری کردیم که الی الابد تا بی‌نهایت دست از سر ما نمی‌کشد، اگر این‌گونه باشد، این دو پشیمانی مساوی است؟ آیا برای آن روز فکری کردیم، جوابی برای انتخاب کارهایمان آماده کردیم؟ اگر یک روز گفتند در فلان جلسه فلان کسی چنین گفت، چرا تو هم سر تکان دادی؟! حساب‌های خدا خیلی عجیب است؛ نمی‌گوید چرا رفتی یک سال، کجا سخنرانی کردی؛ می‌گوید در آن جلسه فلان کس حرفی زد، تو هم سر تکان دادی؛ به همین اندازه! باید از کسی دفاع می‌کردی، چرا نکردی؟! تا برسد به کارهای بزرگی که ما اصلاً نمی‌توانیم عظمت و تأثیر آن‌ها را تا قرن‌ها بعد بسنجیم. این‌ها چیزهایی است که برای امثال ما است؛ برای عطار و بقال و کشاورزان صنعتگران نیست. آن‌ها اگر پشیمانی داشته باشند، چیزهای کوچک و محدودی است؛ پشیمانی بی‌نهایت عمده‌اش برای ما است.
جا دارد که بعد از چهل سال اول بنشینیم چند روزی، فرض کنیم کرونا آمده و نمی‌توانیم از خانه بیرون برویم، چند روزی این کرونا را خودمان بیاوریم و بنشینیم فکر کنیم که آیا واقعاً کارهایی که تا حالا کردیم درست بوده و از این به بعد هم همین کار را باید بکنیم؟ اگر کاری پیدا شد که سودش بیشتر است، به دنبال آن نمی‌رویم؟ اگر مثلاً فردا پُستی که خیلی ارزش دارد، حقوق‌های نجومی دارد و زمینه کارها و استفاده‌های جنبی‌ای که قابل محاسبه برای دیگران نیست و شاید بعد از بیست، سی سال معلوم شود که فلان فساد، فلان کمبود اقتصادی، فلان مشکلات مردم سرش در جیب من بوده و من به‌خاطر اینکه انحصار فلان کار را داشته باشم نگذاشتم که وسعت پیدا کند و مردم استفاده کنند، تا پشت چند پرده ـ کسی هم نمی‌داند ـ سود این کار به جیب من برمی‌گردد، اصلاً وزیر شدم برای همین که بتوانم چنین استفاده‌ای بکنم، آیا ما برای اینکه از این سودها صرف‌نظر کنیم آمادگی داریم، صرفاً برای اینکه وظیفه شرعی ماست؟
خدایا به حق محمد و آل محمد ساعت به ساعت بر علو درجات امام بیفزا.
اگر ما از زندگی امام همین یک درس را گرفته باشیم، برای دنیا و آخرت ما بس است؛ کار را برای انجام وظیفه‌تان بکنید، کار را برای خدا بکنید، ببینید وظیفه شما چیست، همان را انجام بدهید، سختی برایتان پیش آمد، ناراحت نباشید؛ سودی هم کردید، خدا را شکر کنید که سود هم داشت. اگر این یک درس را ما یاد گرفته باشیم، کلاهمان را به عرش می‌اندازیم.
(بیانات آیت الله مصباح یزدی در جمع گروهی از اساتید مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) تاریخ:  1 تیر، 1399)