امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

المیزان، تفسیری توأم با الهام الهی

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
-----------------------------------
خداوند متعال را شکر می‌کنم که ادامه حیات و توفیقی عنایت فرمود که در چنین ایامی که از بهترین ایام سال ما، از بهترین ایام عمر ما و از بهترین ایام تاریخ ماست، در این محفل شریف حضور پیدا کنم و اجازه بیابم که چند دقیقه‌ای مزاحم اوقات شریف حضار محترم باشم. قبل از هر چیز عذرخواهی می‌کنم از اینکه چیز قابل‌عرضی ندارم؛ ولی برای خالی نبودن عریضه، چند جمله‌ای از واضحات را خدمت عزیزان، خواهران و برادران گرامی تقدیم می‌کنم. امیدوارم با عنایت حضرت ولی عصرارواحنا فداه، توجهات حضرت معصومه ‌سلام الله علیها و دعای نیکان و اولیاء خدا، خداوند متعال توفیق شناخت وظایف و انجام آن‌ها را به همه ما مرحمت بفرماید.
چیزی که بنده در بسیاری از جلسات خدمت عزیزان یادآوری می‌کنم، توجه به نکته واضحی است که گاهی مورد غفلت قرار می‌گیرد و آن، اهمیت قرآن کریم و عظمت این نعمت بی‌مانند الهی است که متأسفانه در اثر وساوس شیاطین در طول بیش از هزار سال تجربه و دسیسه‌های مختلف، آثار خلاف انتظاری در جامعه اسلامی ما گذاشته و علی‌رغم تلاش‌های بسیار مطلوبی که به‌خصوص بعد از انقلاب اسلامی، در جهت احیاء معارف اسلامی و استفاده از این کتاب عظیم انجام گرفته، این آثار هنوز هم کم یا بیش ادامه دارد.
نقشه شیطانی برای محروم کردن از نعمت قرآن
همه ما به خاطر داریم که از اوایل دوران غیبت، بعضی از کسانی که عمقی در معارف اسلامی نداشتند، گو اینکه خدمات خوبی هم انجام داده بودند، به‌واسطه بعضی شبهات، فکر کردند که ما قرآن را فقط از راه بیان روایات می‌توانیم درک کنیم و اگر بخواهیم از قرآن استفاده کنیم باید ببینیم چه روایتی در تفسیر آن‌ها وارد شده و در واقع آن را ملاک قرار دهیم، وگرنه مَا یَعْرِفُ اَلْقُرْآنَ إِلاَّ مَنْ خُوطِبَ بِهِ. [مستدرک الوسائل، ج 17، ص 335] بقایای چنین گرایشی که کم‌کم در میان گروهی معروف به اخباریین گسترش پیدا کرد، هنوز هم در گوشه و کنار کشورهای اسلامی و حتی در کشور خودمان هم وجود دارد. شما تأمل بفرمایید که این چه نقشه شیطانی بزرگی بود که از همان اوایل صدر اسلام، شیطان این نقشه را کشید و اجرا کرد که مردم را از مراجعه به قرآن منصرف کند؛ به اسم احترام به قرآن و اینکه قرآن از عظمتش برای ما قابل‌فهم نیست، باعث این شد که عموم مردم حتی پژوهشگران و کسانی که خالصاً مخلصاً می‌خواستند از قرآن استفاده کنند، بسیاری از آن‌ها ممنوع شدند، بسیاری هم با شک و تردید و یُقَدِّمُ رِجلاً و یُؤَخِّرُ اُخری کم یا بیش به این کارها پرداختند و به‌ هر حال تا دوران اخیر، جز چند مقطع در طول تاریخ ما، توجه شایانی برای فهم قرآن انجام نگرفت. حتی تفاسیری را هم که بزرگواران ما نوشتند و زحمت‌هایی که کشیدند، عمدتاً تفاسیری بود که متکی بر روایات بود و اگر نقل‌قولی می‌شد، صرفاً نقل‌قول مخالفان بود وگرنه عنوان قول حق همان بود که فلان روایت می‌گفت؛ اما دیگر تحقیقی درباره این، تدبری در آن معنا، چه معنای خود آیه و چه معنای روایاتی که در ذیلش آمده، کم انجام می‌گرفت.
نقطه عطف قرآن‌شناسی در تاریخ تشیع
این جریان گذشت تا در قرن اخیر یک نسیم بهشتی وزیدن گرفت و در گوشه‌هایی از این کشور اسلامی، به برکت نفس‌های پاک و نیات خالص کسانی، یک حرکتی برای فهم قرآن شروع شد. شاید انگیزه‌اش این بود که بعضی از کسانی که با مذهب ما میانه خوبی نداشتند، مطالبی را به قرآن نسبت می‌دادند و از آن برای کوبیدن مذهب شیعه سوءاستفاده می‌کردند. این کار شده بود، نمی‌گویم آن‌ها از اول غرض سوئی داشتند؛ اما به‌هرحال در اثر اینکه ما کار چندان مهمی انجام نداده بودیم و از طرفی آن‌ها زحمت‌هایی کشیده بودند، فکر می‌کردند که این برداشت‌هایشان برداشت‌های درستی است و خلاصه، اشکالات متوجه شیعه و علمای شیعه است. حالا نمونه کوچکی را عرض می‌کنم؛ یکی از بهترین تفسیرهایی که در عصر ما در عالم اسلام شناخته شد و حتی در کشور ما، در حوزه علمیه قم هم مورد استفاده قرار گرفت، تفسیر «فی ظلال القرآن» بود. کسانی با نیت خوبی، جمعیتی را تشکیل داده بودند و عالمانی را تربیت کرده بودند، کتاب‌های مفیدی نوشته بودند که من یادم است که در اوایل طلبگی اصلاً کتاب‌هایی که در حوزه نوشته می‌شد و آهنگ جدید و سبک نو و استفاده‌های جدیدی داشت، الهام گرفته از آن‌ها بود. به ‌هر حال در یک چنین تفسیری که بسیار کارهای خوبی هم انجام گرفته بود و مطالب خوبی را بیان کرده بودند، به یک مناسبتی، حالا عین عبارتش یادم نیست؛ اما اصل مضمونش یادم است، به شیعه، به ائمه شیعه و به حضرت زهرا سلام الله علیها تعرض می‌کند که این‌ها از اول منشأ اختلاف بین عالم اسلام شدند! اگر این اختلافاتی که از ناحیه ائمه شیعه، اهل‌بیت انجام نگرفته بود، عالم اسلام عالم یکپارچه‌ای بود، وحدت بیشتری داشت و این اختلافات پیش نمی‌آمد! این را به‌عنوان یک نقطه‌ضعف تاریخی که ملاکش مثلاً کج‌سلیقگی بزرگان شیعه بوده، بیان می‌کند.
آن وقت‌ها معمولاً بهترین جایی که این کتاب‌ها نوشته و چاپ می‌شد، قاهره بود. نظیر این تفسیر، تفسیر المنار بود. نویسنده تفسیر المنار، رشید رضا است که شخص معروفی است؛ اما او شاگرد یک استاد بزرگ مجاهدی بود که نقش مهمی در حرکت‌های سیاسی اسلام و رواج شریعت اسلام در کشورهای اسلامی داشت و تحت تأثیر گرایش‌های وهابیت بود و به مناسبت‌های مختلفی یک طعنه‌ای به دیگران مخصوصاً به شیعیان می‌زند، چه در مسائل اعتقادی و چه در تفسیرهایی از جاهای دیگر.
این‌ها باعث این شد که شخصیت بزرگی در نجف اشرف به فکر این افتاد که یک مقابله‌ای با این حرکت انجام بگیرد و درسی را شروع کرد و شاگردانی را تربیت کرد. اولین اثر تفسیری که آن وقت منتشر شد، تفسیر «آلاء الرحمن» است. در همان زمان، مرحوم آقای طباطبایی از کسانی بودند که در نجف از ایشان استفاده کرده بودند و الگو گرفته بودند.
بعد از اینکه دست تقدیر، ایشان را به قم کشاند و برای علوم قرآنی و معارف اهل بیت‌صلوات الله علیهماجمعین محوریت پیدا کردند، اقدام به درس تفسیر و بعد هم به نوشتن کتاب تفسیر «المیزان» کردند که بعدها در همه جهان منتشر شد و هنوز چندجلدی بیشتر از آن چاپ نشده بود که به زبان‌های مختلف، حتی زبان مالایی در اندونزی و مالزی چاپ شد. این یک نقطه عطف در تاریخ قرآن‌شناسی در عالم اسلام و به‌خصوص در عالم شیعه بود.
المیزان؛ تفسیری فراتر از ذهن بشر!
مدت‌ها بود که اثر روشنی درباره قرآن در بین علمای شیعه و در حوزه‌های شیعه مطرح نبود. نه‌تنها درس مهمی مطرح نبود، اصولاً به‌گونه‌ای بود که تفسیر را به‌عنوان یک علمی که باید درسش را خواند و استادی باید تدریس کند، تلقی نمی‌کردند. خود بنده چند سالی را در نجف تحصیل کرده بودم و تا سطوح عالیه را در نجف خوانده بودم. دست تقدیر، ما را از آنجا به قم آورد و الحمدلله خدا را شکر، در اینجا یک هم‌مباحثه داشتیم که خیلی باهوش و بااستعداد بود و ما هم تازه به قم آمده بودیم و هنوز موقعیت‌های قم را درست نمی‌شناختیم. ایشان یک روز به ما گفت که یک درس تفسیری هست که روزهای پنجشنبه در مسجد سلماسی برگزار می‌شود، بیا با هم برویم ببینیم. من خیلی با خونسردی گفتم تفسیر که درس نمی‌خواهد، خودت برو کتاب تفسیر را مطالعه کن! گفت حالا یک روز بیا برویم ببینیم.
ما فقط و فقط به خاطر اینکه حرف رفیقمان را زمین نینداخته باشیم، یک روز به درس تفسیر آقای طباطبایی رفتیم. آن زمان هنوز هیچ‌چیز کتاب تفسیر «المیزان» نوشته نشده بود. سال‌ها قبل از نوشتن این تفسیر بود. به نظرم ایشان تفسیر سوره رعد را می‌گفتند. از اول قرآن تا آنجا را یک‌بار تفسیر کرده بودند. رفتیم آنجا، یک آقایی با صدایی خیلی آرام که به‌زور می‌شد صدایش را شنید، در مسجد سلماسی بود. آن درس فقط در روزهای تعطیل بود. رفتیم نشستیم و اول هم مثلاً در درس و بیان استاد و اینکه چه می‌گوید خیلی دقت نداشتیم؛ چون ایمان نداشتم که مثلاً تفسیر احتیاج به درس دارد؛ اگر بخواهیم تفسیر مجمع‌البیان را برمی‌داریم و مطالعه می‌کنیم!
یک خورده گذشت و دیدم که نه، مثل اینکه یک چیزهای قابل شنیدنی دارد. خوب گوش دادم و یک نکته جالبی را شنیدم و همین امر باعث شد بیشتر گوش بدهم و تا آخر درس را با دقت گوش دادم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم در حالی که به‌صورت تفننی و با آن نظری رفته بودیم که اصلاً احتیاجی به درس تفسیر نیست. بعد از درس که بیرون آمدیم رفیقمان - خدا رحمتش کند - گفت: چطور بود؟ گفتم من می‌ترسم نظر خودم را بگویم من را دست بیندازی و مسخره کنی! گفت: چطور مگر؟ گفتم من خیال می‌کنم این بنده خدا این درسی که می‌گوید و این مطالبی که می‌گوید این‌ها از جای دیگری به او الهام می‌شود؛ این‌ها چیزهایی است که با درس پیدا نشده است. بعدها، شاید چندین سال بعد، در نوشته‌ای از مرحوم آقای مطهری‌رضوان الله علیه همین مطلب را یافتم؛ ایشان فرموده بودند مطالبی که مرحوم آقای طباطبایی در تفسیر می‌گوید همه‌اش با فکر خودش نبود، الهام الهی بود. ما هم در همان جلسه اول یک چنین چیزی به ذهن ما آمد که این درس‌ها با درس‌های دیگر فرق دارد.
(آیت الله مصباح یزدی در همایش تدبر در قرآن، تاریخ: دوشنبه، 21 بهمن، 1398)