امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

الزامات عملی اعتقاد به ثقلین

عالی‌ترین مرتبه شکر این نعمت‌ها نصیب کسانی شده باشد که علاوه بر اینکه این نعمت‌ها را خوب فرا گرفتند و خوب به کار بستند سعی می‌کنند این‌ها را به دیگران منتقل کنند و دیگران را از این نعمت‌ها بهره‌مند سازند.

دو نوع فعالیت برای ما لازم است؛ یکی فعالیت در جهت شناخت حق، با انس گرفتن و ارتباط گرفتن با عالمان صالح، یکی هم باید در جهت شناخت باطل فعالیت داشته باشیم تا مواظب باشیم به دام آن‌ها نیفتیم

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
قرآن و عترت؛ دو نعمت عظیم و بی‌نظیر الهی
ما امروز وارث دو نعمت عظیم و بی‌نظیر الهی هستیم؛ یکی قرآن کریم و یکی سنت پیغمبر و اهل‌بیت‌صلواتاللهعلیهماجمعین چنان‌که خود پیغمبر اکرم‌صلیاللهعلیهوآله فرمود: إِنِّي تَارِكٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَيْنِ کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَیْتِي.
این اعتقاد، الزاماتی در مقام عمل دارد. اگر ما معتقدیم که بهترین راهنمای ما در زندگی که می‌تواند ما را به سعادت ابدی برساند قرآن است و تفسیرش هم در کلمات اهل‌بیت (علیهم السلام) هست، باید بیشترین اهتمام را به فهم قرآن و فهم کلمات اهل‌بیت‌صلواتاللهعلیهماجمعین داشته باشیم. متأسفانه مسلمان‌ها از همان دوران پیغمبر اکرم تا کنون که بیش از 1400 سال قمری از آن گذشته، در استفاده از این دو منبع علم و معرفت و هدایت کوتاهی‌هایی داشتند و دارند.
ما خداوند متعال را شکر می‌کنیم که در بین میلیاردها انسان این توفیق را به ما داد که اولاً اعتقاد به این راه داشته باشیم و این دو منبع معرفت را بشناسیم و از آن استفاده کنیم و ثانیاً توفیق داد که به برکت زحمات علما، بزرگان و مربیانمان، بهره‌هایی کم یا بیش از این دو منبع وحیانی به دست ما برسد و از آن‌ها استفاده کنیم. در چنین شرایطی عقل ما حکم می‌کند به اینکه اولاً سعی کنیم هر چه بیشتر معانی و مفاهیم و آموزه‌های قرآن را یاد بگیریم، ثانیاً تلاش کنیم که به این آموزه‌ها عمل کنیم و در زندگی فردی و اجتماعی‌مان از آن بهره ببریم و ثالثاً سعی کنیم این میراث را به سایر انسان‌ها هم منتقل کنیم، برای اینکه آن‌ها هم مثل ما انسان‌اند و مثل ما احتیاج به هدایت دارند و خداوند متعال دوست دارد که این هدایتش به همه آن‌ها برسد.
اهمیت نعمت هدایت و عالی‌ترین مرتبه
 شکر آن
خوب است اندکی در این باره بیندیشیم که اگر لطف الهی نبود، چگونه ممکن بود کسانی که در جنوب آفریقا یا در شمال آمریکا یا در مشرق زمین، در آسیا، در هند و امثال آن زندگی می‌کنند نسبت به همدیگر محبت پیدا کنند، همدیگر را شناسایی کنند، با همدیگر ارتباط برقرار کنند، از معلومات همدیگر استفاده کنند و برای سعادت همدیگر به همدیگر کمک کنند؛ آیا این غیر از یک لطف الهی است که شامل حال ما شده است؟! یقیناً به حکم عقل، ما باید در مقابل این نعمت عظیم الهی سر خضوع فرود بیاوریم و شکر خدا را به جا بیاوریم. البته این شکر تنها منحصر به یک کلمه زبانی نمی‌شود؛ بلکه اولین مرحله شکر عملی این است که از مفاد این آموزه‌ها قدردانی کنیم و آن‌ها را به کار ببندیم، سعی کنیم هر چه یاد می‌گیریم آنچه مربوط به عمل است آن‌ها را در زندگی فردی‌مان، در زندگی خانوادگی‌مان، در زندگی اجتماعی‌مان و حتی در زندگی سیاسی و بین‌المللی‌مان در عمل پیاده کنیم.
شاید عالی‌ترین مرتبه شکر این نعمت‌ها نصیب کسانی شده باشد که علاوه بر اینکه این نعمت‌ها را خوب فرا گرفتند و خوب به کار بستند سعی می‌کنند این‌ها را به دیگران منتقل کنند و دیگران را از این نعمت‌ها بهره‌مند سازند، آن کسانی که هنوز پیام اسلام و پیام اهل‌بیت به آن‌ها نرسیده؛ ولی زمینه‌اش در آن‌ها هست، آمادگی پذیرشش را دارند و اگر درست بشناسند شاید خیلی جدی‌تر از ما هم به آن‌ها عمل کنند، چنان‌که ما نمونه‌هایی از آن را در گوشه و کنار دنیا با چشم خودمان دیدیم و عملشان را هم شاهد بودیم.
اهمیت و ضرورت شناخت دوست و دشمن
شناخت‌های عقلانی و وحیانی، دو بالی هستند که ما را آماده می‌کنند و برای ما این امکان را فراهم می‌کنند که راه سعادت خودمان را بشناسیم و به آن عمل کنیم و به نتایجش نائل بشویم؛ اما بنابراین است که انسان همیشه بر سر دو راهی اختیار قرار بگیرد؛ یعنی همان‌طور که انگیزه برای انجام کار خیر دارد، عاملی هم برای کشیدن او به طرف شر وجود داشته باشد که در فرهنگ اسلامی این عامل به نام شیطان نامیده می‌شود؛ بنابراین ما علاوه بر اینکه باید راه حق را بشناسیم، باید سعی کنیم که راه‌های باطل را هم بشناسیم تا از آن‌ها فرار کنیم، تا نگذاریم آن‌ها قاطی مطالب و آموزه‌های حق بشود و التقاط حاصل بشود و دیگر نشود حق و باطل را درست از هم تشخیص داد، همچنان که باید دشمنانمان را هم بشناسیم. برای مرحله اول باید دوستانمان را بشناسیم تا از کمک آن‌ها برای پیمودن راه حق استفاده کنیم، هم خودمان پیشرفت کنیم و هم دیگران را به سعادت برسانیم. از این دیدگاه باید سعی کنیم دشمنان را هم بشناسیم تا گول و فریب آن‌ها را نخوریم و باعث نشود که ما از پیمودن راه سعادت باز بمانیم و خدایی نکرده در دام شیطان بیفتیم و گمراه بشویم و سعادت ابدی‌مان را به‌کلی از دست بدهیم و بلکه باعث گمراهی دیگران هم بشویم!
بنابراین، دو نوع فعالیت برای ما لازم است؛ یکی فعالیت در جهت شناخت حق، با انس گرفتن و ارتباط گرفتن با عالمان صالح، یکی هم باید در جهت شناخت باطل فعالیت داشته باشیم تا مواظب باشیم به دام آن‌ها نیفتیم، همان‌طور که در مسیری که در یک بیابان می‌رویم هم باید راه صحیح را بشناسیم و هم چاله‌هایی که اگر در آن بیفتیم ممکن است دیگر نجات پیدا نکنیم و هلاک بشویم. این دو جور شناخت است که باید پیدا کنیم. دو جور هم باید ارتباط برقرار کنیم؛ کسانی که همراه ما هستند و می‌توانند در پیمودن راه صحیح به ما کمک کنند با آن‌ها ارتباط عاطفی و دوستانه برقرار کنیم، رفت‌وآمد داشته باشیم، تبادل فکری، تبادل عملی و کمک عملی به همدیگر داشته باشیم و در مقابل هم، دشمنان را بشناسیم تا به دام آن‌ها نیفتیم، از آن‌ها فاصله بگیریم، مواظب باشیم هر حرفی می‌زنند ما با نگاه بدبینانه به آن نگاه کنیم که مبادا در دام آن‌ها گرفتار شویم.
بیانات در دیدار با جمعی از مسلمانان نقاط مختلف جهان (مؤسسه باب الرضا (ع))- 5 دی 1398