امام حسین علیه‌السلام:  بخشنده‌ترین مردم کسی است که به آنکه امید ندارد و درخواست یاری نکرده، کمک کند و ببخشد. (کشف الغمه، ج ۲، ص۳۰) 

اقتصاد 1232

ایران در شرایط جنگی است، دلار را صرف واردات کالاهای تجملی نباید کرد

پایگاه خبری جماران نوشت: حامی انتخاباتی آقای پزشکیان، برای چندمین‌بار از سیاست شوک‌درمانی دولت در حوزه‌های ارزی و قیمتی انتقاد کرد.

مطالعه‌هایی وجود دارد که می‌گوید هر یک میلیارد دلار واردات کالاهای قابل تولید در کشور، بین ۲۵ تا ۱۰۰هزار فرصت شغلی را در اقتصاد ایران از بین می‌برد.

پایگاه خبری جماران نوشت: حامی انتخاباتی آقای پزشکیان، برای چندمین‌بار از سیاست شوک‌درمانی دولت در حوزه‌های ارزی و قیمتی انتقاد کرد.
دکتر فرشاد مؤمنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی در نشست تخصصی «بازار مسکن با تمرکز بر مسکن استیجاری» گفت: خیلی تلخ و غم‌انگیز است که در حالی که جزء الفبای مدیریت اقتصادی این است که می‌گویند تورم ماهیتاً و در ذات خود، یک امر سیاسی است و یعنی دست‌پخت نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی است، حالا که افتضاح شوک‌درمانی دوره خودشان آشکار شده، به جای اینکه بگویند ما فهمیدیم که ماجرای جهش نرخ ارز چه غلطی بود، می‌گویند ما نمی‌دانیم برویم یقه چه کسی را بگیریم؟! مگر در امری که صددرصد تحت کنترل دولت رخ می‌دهد، دولت باید دنبال کسی بگردد تا یقه‌اش را بگیرد؟! این آشفتگی و این اظهارات ناسنجیده‌ای که مطرح می‌کنند شرم‌آور است. شما با ندانم‌کاری‌هایتان و با شوک‌درمانی، بحران حاد عرضه حامل‌های انرژی ایجاد کردید، بعد در واکنش به این مسئله، حرف‌هایی می‌زنید که حتی شنیدنش شرم‌آور است. این اقتصاددان ادامه داد: ببینید درباره نحوه مواجهه با این مسئله چه رهنمودهایی می‌دهند! حالا که در باتلاق شوک‌درمانی گیر کرده‌اند، می‌گویند هرکسی مرد است، بیاید این ماجرای بحران برق را حل کند! بسیار تأسف‌بار است. دلسوزی و حسن‌نیت برای اداره کشور اصلاً کافی نیست، شما باید بنیه فهم و یادگیری‌تان را بالا ببرید. شما که در اثر شوکی که  زمستان سال گذشته در دولت خودتان ایجاد کردید، اکنون به این روز افتادید و این‌گونه حرف می‌زنید، اکنون دوباره برای اینکه شوک قیمت حامل‌های انرژی نقشه می‌کشید؟! ببینید! وقتی می‌گوییم شوک باعث می‌شود که جهت را از دست بدهید و متوجه نشوید چه بر زبان می‌آورید و پریشان عمل کنید، به این معنا است. یک دوست مشفق باید به آنها بگوید که این بلا را خودتان بر سر خودتان آوردید. مؤمنی گفت از یک طرف تا مردم به وضعیت انتقاد می‌کنند، می‌گویید ما در جنگ اقتصادی هستیم، بعد در سال 1403، رکورد تاریخی واردات ایران را شکسته‌اند! مگر کسی که در شرایط جنگی است، در بودجه‌اش برای واردات کالاهای تجملی مثل خودرو و از این قبیل، دلار می‌گذارد؟! اینها مسائل پیچیده‌ای نیستند. این استاد دانشگاه به بخش‌هایی از کتاب «هنر تحریم‌ها» نوشته «ریچارد نفیو» اشاره کرد که در آن تشدید مصرف‌گرایی و حرکت به سمت سیاست‌های تورم‌زا و سیاست‌های اشتغال‌زدا را یکی از اهداف سیاست اعمال تحریم‌ها عنوان کرده است و افزود: چرا ما را مرتب از پدیده نفوذ می‌ترسانید، در حالی که مطالعه‌هایی وجود دارد که می‌گوید هر یک میلیارد دلار واردات کالاهای قابل تولید در کشور، بین ۲۵ تا ۱۰۰هزار فرصت شغلی را در اقتصاد ایران از بین می‌برد. وی گفت: این پارادوکس بزرگ را در مسکن داریم که مرتب خانه می‌سازیم؛ اما افزایش تعداد صاحب‌خانه‌هایمان هیچ نسبتی با تعداد خانه‌هایی که ساختیم ندارد. مهر 1401، مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در گزارشی اعلام کرد در یازده‌ساله 1385 تا 1395 حدود یازده میلیون خانه در ایران ساخته شده! یعنی سالی یک میلیون مسکن ساخته شده؛ اما بحران مسکن حادتر شده؛ اما فقط حدود 2.5میلیون نفر به تعداد مالکان و حدود 3میلیون و 260هزار نفر به تعداد مستاجران اضافه شده است. عزیزان باز عبرت نمی‌گیرند.
 
اقتصاددانان بر سر چه چیزی اختلاف دارند؟ 
توکلی
این روزها اقتصاد علمی مهندسی همانند فیزیک معرفی می‌شود که فقط می‌پرسد، هدف شما چیست و در پاسخ، راه رسیدن به آن را نشان می‌دهد. تشبیه نادرست اقتصاد به فیزیک، از قدیم در ادبیات اقتصاد متعارف بوده است. هاسمن و مک فرسون در کتاب «تحلیل اقتصادی فلسفه اخلاق و سیاست عمومی به خوبی این مغالطه را رد می‌کنند. آن‌ها استدلال می‌کنند که اقتصاددانان، کارشناسان بی‌طرف نیستند.
بگذارید همین نکته را کمی بسط دهم. اقتصاددان هم در فهم واقعیت اقتصادی و هم در تجویز، نسخه سوگیری معرفتی و اخلاقی دارد. وقتی اقتصاددانی تحت تأثیر مکتب پولی فریدمن تورم را پدیده پولی بداند و تحت تاثیر نظریه دولت شر فریدمن و هایک، کسری بودجه دولت را عامل اصلی افزایش نقدینگی و در نتیجه تورم بداند، نسخه تجویزی او هم چیزی جز خلاص شدن از دست دولت شر نخواهد بود. در قالب این سوگیری معرفتی، نقش مخرب بانک‌ها در خلق و توزیع ناعادلانه نقدینگی یا دیده نمی‌شود و یا کم اهمیت جلوه داده می‌شود. بگذارید استدلال هاسمن و مک فرسون را تقویت کنم. در دانش اقتصاد اهداف و ارزش‌ها هم هدف‌اند و هم وسیله. در اقتصاد رایج، آزادی هم هدف محوری است و هم ابزار دستیابی به آن، اقتصاددان می‌پذیرد که «آزادی» خوب است و بهترین راه رسیدن به آن، «آزادی» (آزاد گذاشتن بازارها، مقررات‌زدایی، و...) است. این خطای استدلالی هم توسط فریدمن صورت گرفته و در بیان برخی مسئولان اقتصادی منعکس شده است که اقتصاددان در مورد اهداف اختلاف ندارند و عمده اختلاف آن‌ها در مورد چگونگی دستیابی به آن است که در سایه اقتصاد اثباتی حل و فصل می‌شود. این در حالی است اقتصاددانان در تعریف هدف و ارزشی مثل عدالت و اهمیت رتبی آن نسبت به سایر اهداف اختلاف دارند، برای نمونه تعریف طبیعت‌گرایانه امثال هایک و فریدمن از عدالت باعث می‌شود که وضعیت بازاری را عادلانه بپندارند و مداخله در آن را رد کنند، همان‌طور که تعریف رالز از عدالت باعث می‌شود که او لازمه عدالت را بیشینه کردن بهره‌مندی ضعیف‌ترین افراد جامعه (ماکس مین) بداند. گذشته از اینکه اقتصاددانان تعریفی بازاری از ارزشی مثل رفاه دارند و آن را بر اساس قیمت تعریف می‌کنند، در تحلیل آن‌ها اضافه رفاه فاصله بین قیمت پرداختی و قیمت انتظاری است. بهینه پرتو هم مفهوم ارزشی خاص خودش را دارد. بخشی از ارزش‌های اقتصاددان در شاخص‌های اقتصادی نهفته است. اینکه ما مکاتب اقتصادی متعددی داریم، هم متاثر از تعاریف متفاوت از اهداف و ارزش‌های اقتصادی است و هم متاثر از اختلاف دیدگاه‌ها در مورد چگونگی تحقق آن اهداف. اگر از اقتصاددان متعارف بپرسی چگونه مشکل تورم را حل کنم تا رفاه مردم افزایش پیدا کند، می‌گوید از طریق آزادی، بازارها را آزاد بگذار، در اقتصاد مداخله نکن، تا تورم مهار شود، وی آزادی را ارزشمند می‌داند، هم برای آن ارزش ذاتی قائل است و هم ارزش ابزاری! و به همین خاطر است که گفتم اقتصاددان حتماً درگیر ارزش داوری معرفتی و اخلاقی می‌شود. این نکته هم در تحلیل هاسمن و مک فرسون آمده است که این‌گونه نیست که اقتصاددانان همچون تحلیلگرانی بی‌طرف، ارزش‌ها و اهداف را از سیاستمداران بگیرند و فقط راه رسیدن به آن را نشان دهند، چون سلسله ارزش‌ها و اهداف سیاستمداران کامل نیست، اقتصاددان با چارچوب ارزشی خودش آن را پر می‌کند. برای نمونه اقتصاددانان معمولاً این سوگیری ارزشی را دارند که یارانه نقدی را بر کالایی ترجیح می‌دهند، نه فقط به این خاطر که این نوع یارانه رفاه افراد را بیشینه می‌کند؛ بلکه به این خاطر که اساساً آزادی را هدفی ارزشمند می‌دانند و به همین خاطر است که آمارتیا سن، اسم کتابش را می‌گذارد: «توسعه به مثابه آزادی»، یعنی آزادی هم هدف است و هم وسیله.