عباس شمسعلی
در روزهای گذشته رئیسجمهور محترم کشورمان در دیدار با مدیران رسانهها، با طرح موضوع مذاکره اظهار داشت: «گفتوگو نمیکنی؟ خب میخواهی چه کار کنی؟ میخواهی بجنگی؟! خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره میآید میزند. یکی بگوید میخواهیم چه کار کنیم.»
حضرت امیر (علیه السلام) در اهمیت توجه به تجربهها و بهکارگیری عبرتها میفرمایند: «اِنَّمَا الْعاقِلُ مَنْ وَعَظَتْهُ التَّجَارُبُ؛ همانا عاقل کسی است که تجربهها او را پند دهند.» در این شرایط شاید بهترین پاسخ به این سؤال رئیسجمهور که «یکی بگوید میخواهیم چه کار کنیم»، این باشد که لازم نیست راه دور برویم؛ تنها کافی است ایشان با نگاه همراه با تجربهآموزی به بررسی روش و منش دو دولت قبل از دولت خود بپردازد.
هشت سال دولت آقای روحانی بیشتر بر این معطوف بود که تنها راهحل مشکلات کشور، مذاکره و بستن با کدخدا و گفتوگو با آمریکاست و تا زمانی که مذاکره و تفاهم نکنیم، مشکلات رفع نمیشود و این باور و ذهنیت تا جایی در کالبد مدیریتی آن دولت رخنه کرده بود که رئیسجمهور وقت تاکید میکرد تا وقتی مذاکره نکنیم مشکل آب خوردن مردم هم حل نخواهد شد! و برخی در همان دولت علت وارد نشدن واکسن کرونا در شرایطی که روزانه صدها هموطن بر اثر این بیماری جان میباختند را به تحریم و نپیوستن به FATF ربط میدادند و مردم در پاسخ به مطالبه واردات واکسن از رئیسجمهورشان میشنیدند: «واکسن که سوهان قم نیست که فراوان باشد و به راحتی بتوان تهیه کرد».
نتیجه تاکید بر مذاکرات به عنوان پیش زمینه همه امور کاری کرد که بسیاری از سادهترین امورات هم مورد بیتوجهی قرار گیرد. نهایتاً مذاکرات طولانی و امضای برجام هم نه تنها مشکلی از کشور حل نکرد؛ بلکه اکنون با وجود گذشت چند سال، هنوز بر سر اینکه «سازوکار ماشه» قرار داده شده در برجام میتواند علیه ما و به عنوان ابزار تهدید و فشار اروپا به کار گرفته شود یا نه، بحث و نظر فراوان است.
اینچنین بود که هشت سال دولت آقای روحانی در حالی به پایان رسید که به اذعان مسئولان همان دولت، خزانه خالی به دولت بعدی تحویل داده شد و البته انبوه کارهای بر زمین مانده پیش پای دولت بعدی بود.
حتماً گلایههای رهبر معظم انقلاب از وضعیت اقتصاد در دهه 90 که بخش عمده آن مربوط به دولت یازدهم و دوازدهم بود را شنیدهاید.
رهبر انقلاب 10 بهمن 1400 در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی فرمودند: «آمارهای اقتصادی دهه۹۰ -آمارهای اقتصاد کلان کشور- حقّاً و انصافاً خرسندکننده نیست...».
پس آنچه میتوان از عملکرد دولتی که آنچنان در باور «گرهگشایی مشکلات با مذاکره» پیش رفت که از بسیاری امورات جاری مردم بازماند، به عنوان یک تجربه کارگشا و عبرتی مفید برای اداره کشور استفاده کرد.
این تجربه در دولت سیزدهم با پرچمداری شهید رئیسی به خوبی مورد استفاده قرار گرفت. دولت سیزدهم نه اینکه اهل مذاکره و تعامل نبود؛ بلکه به این باور درست رسیده بود که مشکلات را باید با کار و تلاش و به دور از امید واهی به بیگانه ریشهکن کرد.
البته در کنار این اراده و باور به توان داخل، این اعتقاد نیز وجود داشت که مذاکره و تعامل نباید تنها به کدخدا! و چند کشور اروپایی محدود شود؛ بلکه باید با همسایگان و همه کشورها به گفتوگو و تعامل پرداخت. با این اعتقاد بود که روابط ایران با کشورهای همسایه رو به افزایش گذاشت و علاوه بر این، عضویت ایران در سازمانهای مهمی چون شانگهای و بریکس، نهایی شد.
با این نگاه بود که بر خلاف بهانهگیریهای قبلی؛ بدون اینکه تحریمها رفع شود یا ایران عضو FATF شود، سیل واکسنهای مؤثر کرونا در ابتدای دولت سیزدهم وارد کشور شد و مدتی بعد ایران به تولیدکننده و حتی صادرکننده واکسن کرونا نیز تبدیل شد.
با اعتقاد به کار و تلاش و غافل نشدن از توان داخل بود که مشکل ناترازیها و قطعیهای آزاردهنده برق برطرف شد. مشکل آب بخشهای مختلفی از مردم که پیش از آن دولتمردان حل آن را به برجام گره زده بودند، با تلاش و کار جهادی برطرف شد.
با نگاه به داخل بود که در دوره سه ساله شهید رئیسی مشکل هزاران کارخانه تعطیل و نیمه تعطیل رفع شد، صادرات نفت ایران چند برابر شد، رشد اقتصادی افزایش و تورم کاهش یافت و...
با تفکر جهادی رئیسجمهور شهید و وادار کردن دولت به تلاش مضاعف و بدون بهانهگیری، کارهای زیادی در مدت کوتاه به سرانجام رسید. روحیه جهادی رئیسجمهور بود که روز تعطیل و جمعه و عید را تبدیل به روز کاری برای دولت میکرد. در آن دوره از این جمعه تا جمعه آینده مشکل بسیاری از مناطق محروم در سفرهای مؤثر رئیسجمهور شناسایی و حل میشد.
حال با نگاه منصفانه باید پرسید؛ کدام دیدگاه و تفکر در همین دو دولتی که مثال زده شد بیشتر به نفع مردم بود و به حل مشکلات کشور کمک کرد؟ نگاهی که همه چیز را در مذاکره و آن هم صرفاً آمریکا و چند کشور میدید یا دولتی که در کنار تعامل و گفتوگو و دیپلماسی فعال در سطح همسایگان و بسیاری از کشورهای منطقه و جهان، از توان داخل و توجه به حل مشکلات مردم و دور زدن تحریمها به جای انتظار رفع آنها با وعده دشمن غافل نمیشد؟
این نکته مهم که نباید راهحل مشکلات کشور را تنها به مذاکره مرتبط دانست، در خطاب رهبر انقلاب به مسئولان دولت فعلی کاملاً محسوس و شفاف و عیان است که با توجه به اینکه رئیسجمهور محترم تاکید دارند «از نظر علمی و اعتقادی معتقدم کاری را که خلاف نظر مقام معظم رهبری باشد، نباید انجام داد و انجام هم نخواهم داد»، باید بیش از پیش مورد توجه ایشان و همکارانشان در دولت قرار گیرد.
رهبر انقلاب 26 فروردین 1404 در دیدار جمعی از مسئولان ارشد سه قوه با تاکید بر اینکه نباید مسائل کشور را به گفتوگوها گره زد فرمودند: «یک جمله راجع به این گفتوگوهای عمان عرض بکنیم. من این نکته را میخواهم بگویم که این گفتوگوها، یکی از دهها کار وزارت خارجه است؛ یعنی وزارت خارجه دهها کار دارد که یکیاش هم این گفتوگوهای عمان و این مسائلی است که حالا اخیراً مطرح شده. سعی کنید مسائل کشور را به این گفتوگوها گره نزنید؛ این تأکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم، اینجا تکرار نشود. آنجا ما همهچیزمان را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات؛ یعنی کشور را شرطی کردیم. خب سرمایهگذار وقتی که کار کشور منوط به مذاکره باشد، سرمایهگذاری نمیکند دیگر؛ معلوم است؛ میگوید ببینیم عاقبت مذاکرات به کجا میرسد. این مذاکرات هم یک کاری است، یک حرفی است، یکی از کارهای چندینگانه وزارت خارجه است که دارد انجام میدهد. کشور هم کار خودش را در بخشهای مختلف باید بکند: بخش صنعت، بخش کشاورزی، بخشهای گوناگون خدماتی، بخش فرهنگ، بخشهای سازندگی، موضوعات خاصی که تعریف خاصی برایش شده، مثل همین مسائل جنوب شرق کشور؛ اینها را با جدیت دنبال کنید؛ اینها اصلاً هیچ ارتباطی ندارد به این گفتوگوهای جاریای که در عمان شروع شده.»
از جناب رئیسجمهور که چندی پیش در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی با انتقاد از بدعهدی آمریکا در مذاکره و شروع حمله اسرائیل در خلال مذاکرات اذعان کرد: «بعد از این همه بدعهدی ما چطور میتوانیم به آمریکا اعتماد کنیم؟»، انتظار میرود تحت تاثیر همان تفکری که بانی برجام و مذاکرات بینتیجه با آمریکا بودند و کشور را هشت سال معطل گوشه چشمی از آمریکا نگه داشتند و امروز در حلقه مشاوران و نزدیکان ایشان حضور دارند، کشور را به وادی بلاتکلیفی پای مذاکره با بدعهدترین طرفهای گفتوگو نکشانند.
از بالاترین مقام اجرائی کشور انتظار میرود که بین دو تفکر «کار جهادی برای گرهگشایی از کار مردم و کشور در کنار تعامل جهانی و منطقهای» و «معطل نگهداشتن امورات مردم و گره زدن مسائل کشور به مذاکره» راه درست را در پیش بگیرند و کسانی را به کار بگیرند که مشاوره و اقدامات آنها برای عبور از راه درست مناسب باشد.