هدف در فعالیتهای سیاسی نیز نباید فقط دنیا باشد. این اهداف دنیوی مقدمه است برای یک هدف بالاتری که آن هدف اصلی و نهایی است.
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصهای از یکی دیگر از سخنرانیهای مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
بنابر آنچه از رابطه اخلاق با سیاست گذشت، ابتدا باید هدفتان معلوم شود. برای چه تلاش میکنید؟ برای اینکه فقط اینجا خوش باشید، برای اینکه در مقابل کشورهای دیگر سرفراز باشید؟ همه کشورها این چیزها را میخواهند. مگر صدام این را نمیخواست؟ همانطور که ما در جنگ هشتساله، کشتههای جنگمان را شهید میدانستیم، عراقیها نیز برای کشتههای خودشان ارزش قائل بودند. بعضی از سیاستمداران ما میگفتند: ما برای میهن و آب و خاکمان جنگ میکنیم، عراقیها نیز همین را میگفتند. بر اساس این منطق، ما چه حق داریم که بگوییم: آنها کار بدی میکردند و ما کار خوبی میکنیم؟! اگر هدف، آبوخاک است، این ارزش، بین ما و کسانی که با ما میجنگند، مشترک است!
امام همیشه میگفت: ما برای اسلام میجنگیم. جنگ ما، جنگ اسلام و کفر است. اینها در ظاهر، اظهار اسلام میکنند. اینها دین ندارند و میخواهند دین را از بین ببرند. بعضی قسم میخورند که ما خیر شما را میخواهیم؛ اما خدا میگوید شهادت میدهم که اینها دروغ میگویند؛ إِنْ أَرَدْنَا إِلاَّ الْحُسْنَى وَاللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ؛(توبه، ۱۰۷) یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ؛(آلعمران، ۱۶۷) به زبان، چیزی میگویند که شما را فریب دهند؛ گول این شعارها را نخورید؛ ببینید ته دلشان چیست؛ آیا اعتقاد به آخرت و زندگی ابدی دارند یا ندارند. تلاش آنها برای سعادت ابدی است یا برای خوشگذرانی چند روزه دنیاست؟
بنابراین، هدف در فعالیتهای سیاسی نیز نباید فقط دنیا باشد. این اهداف دنیوی مقدمه است برای یک هدف بالاتری که آن هدف اصلی و نهایی است. فرض کنید امسال نام شما برای تشرف به حج درآمده است. روشن است قبل از این، شما مقدماتی برای این کار فراهم کردهاید. قدم اول برای ثبتنام و مشارکت، فراهم کردن پول و گذاشتن آن در فلان بانک بوده است. فراهم کردن مدارک مربوط، انتظار تا وقت قرعهکشی، گفتوگو با مسئول کاروان و قرارداد با او، حرکت به طرف فرودگاه و... هر کدام مقدمهای است برای دیگری تا بتوانید در ایام حج، آنجا حضور داشته باشید و اعمال حج را انجام دهید. اما زمانی این کارها برای شما ثواب مقدمات حج را دارد که حج را در نظر داشته باشید. برای مثال اگر خودِ ثبتنام امتیازی داشت و شما برای آن ثبتنام کردید، برای اینکار ثواب مقدمه حج به شما نمیدهند. این همان ارزش اخلاقی است که گفتیم ارتباط با نیت دارد.
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که نیت، همیشه ارزش اخلاقی را به ارمغان نمیآورد و برای داشتن ارزش اخلاقی در مقدمات باید مجموعه رفتارها نیز حُسن داشته باشد. حُسن فاعلی وقتی تحقق پیدا میکند که کارتان حُسن فعلی داشته باشد. برای مثال، سالی را در نظر بگیرید که امام از حج منع کردند. در این صورت اگر کسی بگوید من کاری به حرف امام ندارم، و به حج برود، کارش ارزش اخلاقی ندارد؛ زیرا در اینجا ولّیامر مسلمین، حج را مصلحت نمیدانست و باید از او اطاعت میکردید.
تزاحم مصالح
نکته دیگر اینکه گاهی بین مصالحی که بر کار اخلاقی عمومی مترتب میشود، تزاحم واقع میشود. برای مثال یکی از ارزشهایی که حکومت اسلامی باید در جامعه رعایت کند، این است که زمینه رفاه زندگی مردم را فراهم کند و سیاستهایی به کار گیرد که نیازهای طبیعی مردم تأمین شود، گرسنه نمانند و دستشان به طرف دیگران دراز نشود. اما این هدف نهایی نیست. هدف نهایی این است که جامعه بهگونهای باشد که بیشترین مردم بتوانند به قرب خدا برسند و سعادت ابدی را کسب کنند؛ اما اگر زندگی مادی اکثریت مردم تأمین نشود، زمینه برای آن رشد فراهم نخواهد شد. پس این مقدمه لازم است و به اندازهای که این کار در رسیدن به آن هدف، تأثیر داشته باشد، ارزش اخلاقی پیدا میکند.
حال اگر بین اهداف مقدمی با هدف نهایی تزاحم بود، چه باید کرد؟ غالبا چنین تزاحمی پیدا میشود. به یاد میآورم در یکی از سالهای گذشته، مفتی کشور تونس به خاطر رسیدن به عزت اقتصادی، از حج منع کرد. شاید آن کسانی که مسئله رابطه اخلاق و سیاست را مطرح کردهاند، منظورشان چنین مسائلی بوده است. در اینجا مصلحت سیاسی این است که مثلا ما امسال مکه نرویم تا پولهایمان بماند و اقتصاد و عزت داشته باشیم؛ اما مصلحت اخلاقی این است که ما واجب شرعیمان را انجام دهیم، عبادت واجب را (حج) بهجا آوریم و تقرب به خدا پیدا کنیم. این دو با هم تزاحم دارند، چه کار باید بکنیم؟
در اینجا چند معیار کلی وجود دارد که به وسیله آنها ما میتوانیم وظیفه خود را تشخیص دهیم. یکی از آنها این است که اگر مصلحتی که بر یک کار مترتب میشود، فقط در چارچوب منافع دنیا باشد و برای آخرت هیچ نفعی نداشته باشد، محاسبهاش خیلی راحت است؛ زیرا متناهی، هر قدر هم بزرگ باشد در مقابل نامتناهی، هیچ است و قابل مقایسه نیست. باید مصالح معنوی و ثواب اخروی را مقدم داشت؛ بنابراین شخص، باید کمی از منافع مادی و لذتهای دنیایی کم کند و از ثروتش کاسته شود تا به ثواب اخروی برسد. حساب این خیلی روشن است؛ ولی همیشه تزاحمها اینگونه نیست. گاهی تزاحم بین منفعت یک گروه و مصلحت گروه دیگری است، بهگونهای که اگر دولت اسلامی این قانون را بگذراند و چنین دستوری بدهد، به عدهای ضرر مادی میخورد و اگر آن را وضع نکند یا ضد آن را وضع کند، ضرری معنوی متوجه عدهای دیگر میشود. یک قاعده کلی این است که در تزاحم، باید «اهم و مهم» را سنجید. اگر ما دو ضرر مادی سر راهمان باشد که یکی کمتر از دیگری است، هر عاقلی میفهمد که ضرر کمتر، مقدم است.
(گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (ره) در دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۱۵/۳/۹۶، مطابق با دهم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ ایراد فرمودند.)
(گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباح یزدی (ره) در دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۱5/۳/۹۶، مطابق با دهم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ ایراد فرمودند.)