گرچه ۲۵ نوامبر هر سال، روی مسئله مبارزه با خشونت علیه زنان تمرکز میشود تا ضمن نهی خشونت بتوان با آگاهسازی جامعه زنان، از میزان خشونت علیه آنها کم کرد و حکومتها را به سمت اقدامات و قوانین بازدارنده سوق داد؛ اما با این حال هنوز هم کشورهای مدعی حمایت از حقوق زنان، در صدر خشونت علیه زنان قرار دارند!
بعد از ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ و طی قتل ۳ خواهر میرابال؛ فعالان سیاسی جمهوری دومینیکن، مسئله خشونت علیه زنان، رنگ و رویی دیگر به خود گرفت و بالاخره در سال ۱۹۹۹، مجمععمومی سازمان ملل بر اساس آنچه در دنیا علیه زنان در حال وقوع بود، سالروز قتل این ۳ خواهر را بهعنوان روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان تصویب کرد. هرچند که خشونت علیه زنان در جوامع انسانی، موضوع امروز و آن روز نبوده و در تمام طول تاریخ، برتری فیزیکی مردان و سلطهجویی آنها و البته نگاه حکومتها، منجر به شکلگیری خشونت علیه زنان شده است، به طوری که با مروری بر تاریخ بشریت میتوان انواع مختلفی از زنستیزی را در قرنها، قارهها و تمدنهای مختلف مشاهده کرد. مثلاً ردپای این خشونت در هزاره قبل و در قرونوسطی بهخوبی دیده میشود، طوری که کریستین دو پیزان بهعنوان زن نویسنده ونیزی دوره قرون وسطی، بهشدت با زنستیزی و خشونت علیه زنان مبارزه کرده است؛ اما بهرغم تمام اینها، آمار خشونت علیه زنان روزبهروز در حال افزایش است و کشورهای غربی سهم زیادی در این آمار دارند.
خشونت علیه زنان؛ «یک بیماری همهگیر ملی در آمریکا»
خشونت علیه زنان، ابعاد مختلفی را شامل میشود که به طور کلی میتوان ابعادی چون خشونت جسمی، خشونت جنسی و خشونت روانی را برای آن تعریف کرد که هرکدام بهنوعی زنان را دچار آسیبهایی جبرانناپذیر میکنند. زنانی که در نقش یکی از دو جنس حیاتی بشر، باید از حداکثر امنیت جسمی و روانی برخوردار باشند تا بتوانند به نقش خود در خانواده و جامعه عمل کنند؛ اما متأسفانه امروزه خشونت علیه زنان و عدم امنیت آنها به چالشی جدی در دنیا تبدیل شده و هر روز شاهد اخباری از آسیب زنان در فضاهای گوناگون هستیم. از خانه و خانواده گرفته تا خیابان و جامعه و حتی فضاهای بستهتری چون ادارهجات، باشگاههای ورزشی و حتی بیمارستانها. با نگاهی به آخرین جدول آماری خشونت علیه زنان که اواخر سال گذشته منتشر شد، نام آمریکا، لتونی، دانمارک، فنلاند، انگلیس، سوئد، نروژ و فرانسه در بین ۱۰ کشور نخست به چشم میخورد! کشورهایی که همواره مدعی حقوق زنان بودهاند؛ اما با این حال آمارها نشان میدهد نتوانستهاند امنیت و شرایط مساعد زندگی را چه در خانواده و چه در جامعه برای زنان خود فراهم کنند، به طوری که حتی خود بایدن رئیس جمهور سابق آمریکا نیز به این موضوع اعتراف کرده و خشونت علیه زنان را «یک بیماری همهگیر ملی در آمریکا» توصیف کرده و گفته: «از سؤالاتی که خیلی از من پرسیده شده، این است که آیا مادر و خواهر تو هم قربانی خشونت خانگی توسط پدرت بودهاند! این سؤال یعنی این پدیده خیلی در جامعه رواج دارد.»

اوضاع بغرنج خشونت خانگی در آمریکا و اروپا
در حالی که خانه و خانواده همواره بهعنوان نقطه امن افراد از جمله زنان شناخته میشود؛ اما جدیدترین آمارها نشان میدهد که اکثر زنان اروپایی و آمریکایی از این امنیت بیبهرهاند و تحت خشونت خانگی قرار میگیرند که این نیز علاوه بر صدمات روحی و روانی، صدمات جسمی مختلفی را برای آنها به همراه دارد. مثلاً نتایج آخرین تحقیقات در آمریکا حکایت از این دارد که سالانه بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون زن آمریکایی، خشونت خانگی را تجربه میکنند؛ یعنی هر دقیقه ۲۴ نفر که در این بین، ۲۴ درصد، قربانی پدیده قتل میشوند. همچنین بر اساس گزارش مجله پزشکی آمریکا، به طور متوسط ۷۰ زن در ماه، هدف اصابت گلوله قرار میگیرند که ۹۰ درصد این شلیک، از سوی شرکای زندگی اتفاق میافتد که این آمار ۲۵ برابر بیشتر از زنان سایر کشورهای توسعهیافته است.
شرایط زنان در اروپا نیز تعریفی ندارد و آمارهای خشونت علیه زنان بهقدری بالاست که این کشورها را با چالشی جدی مواجه کرده و جدای از آنهایی که شکایتشان را به دادگاه نمیبرند، سالانه، بیش از میلیونها شکایت به طور رسمی به ثبت میرسد. یورونیوز در این باره مینویسد: «یکسوم زنان بالای ۱۵ سال اروپایی، خشونت که عمدتاً از سوی شریک زندگیشان بوده را تجربه کردهاند.» همچنین در گزارشی دیگر مینویسد: «شورای اتحادیه اروپا تخمین زده که ۱۲ تا ۱۵ درصد از زنان هر روز با خشونت مواجه هستند.» شاید تعجب کنید اگر بشنوید کشورهای توسعهیافتهای از جمله آلمان، فرانسه و انگلیس بیشترین آمار خشونت خانگی را به خود اختصاص دادهاند. مثلاً وزارت کشور فرانسه اعلام کرده در سال ۲۰۲۲، ۱۱۸ زن؛ یعنی هر ۳ روز، یک زن توسط همسران خود به قتل رسیدهاند. همچنین کشتهشدن ۱۵۵ زن در آلمان و بیش از ۱۰۰ زن در انگلیس توسط شریک زندگیشان، نشاندهنده اوضاع وخیم خشونت خانگی در این کشورهاست.
سوئد عنواندار بالاترین نرخ تجاوز جنسی
علاوه بر امنیت جسمی و روانی که اوضاع خوبی را در غرب نشان نمیدهد، امنیت جنسی از اساسیترین خواسته زنان در سراسر دنیاست و قطعاً هیچ زنی حتی دلش نمیخواهد آسیب بزرگی چون تعرض و تجاوز را برای خودش متصور شود، چه برسد به اینکه وقتی در کوچه و خیابان راه میرود و یا وقتی در مدرسه، دانشگاه، باشگاه و بیمارستان حضور پیدا میکند، مورد تعرض و تجاوز قرار بگیرد؛ اما بهرغم این حق مسلم که حکومتها در قبال آن مسئولیتهای مختلفی دارند، آمارها نشان میدهد امروزه در کشورهای غربی، امنیت جنسی عملاً به رؤیای زنان تبدیل شده و آنها نه در خانه و نه در جامعه، از امنیت لازم برخوردار نیستند. بر اساس آمار سازمان ضد خشونت جنسی در آمریکا، هر ۶۴ ثانیه یک تعرض جنسی در آمریکا رخ میدهد. همچنین یک نفر از هر ۶ زن آمریکایی در طول زندگی خود قربانی «تلاش برای تجاوز» یا «تجاوز کامل» میشود.

این آمارها در کشورهای اروپایی نیز اوضاع خوبی ندارد. شاید در این فضا نتوانیم جزءبهجزء از آمارها را برایتان بگوییم؛ اما نمونههایی برایتان میآوریم. شاید باورتان نشود؛ اما کشوری چون سوئد که کعبه آمال خیلیهاست و در سال ۲۰۲۳، عنوان دومین کشور مرفه را به خود اختصاص داده، بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲ بالاترین نرخ تجاوز جنسی در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا را داشته است! همچنین اوضاع در کشورهایی چون فرانسه و انگلیس بهعنوان کشورهای محبوب، وخیم است. طوری که مؤسسه نظرسنجی «ایپسوس» در سال ۲۰۲۲ نشان داده که ۸۱ درصد زنان در فرانسه، قربانی آزار جنسی در مکانهای عمومی شدهاند و امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز به این موضوع اذعان داشته و پیشتر در توییتی نوشته: «زنان بیشتر و بیشتر از ترس اینکه مورد حمله و تعرض قرار بگیرند، دیگر جرئت سوارشدن به وسایل نقلیه عمومی را ندارند…» وضعیت اسفناک تعرض و تجاوز جنسی در کشور انگلیس نیز بهشدت مورد نقد است و زنان حتی از مراجعه به بیمارستان نیز واهمه دارند. چند وقت پیش بود که وزارت بهداشت بریتانیا با هدف کنترل خشونت جنسی در بیمارستانها، موضوع نصب دوربین بر روی لباس کادر درمان را مطرح کرد که این فقط تصویری کوچک از اوضاع وخیم زنان در انگلیس بود.
زوال اخلاق و فرهنگ در جوامع غرب
در حالی که برابری حقوق زن و مرد و حمایت از حقوق زنان بهعنوان شعار همیشگی غرب مطرح میشود؛ اما در مجموع و بر اساس آمارهای موجود اینطور به نظر میرسد که اکثر زنان در کشورهای بهاصطلاح توسعهیافته، با نوعی از خشونت جسمی و جنسی دستوپنجه نرم میکنند که این آمارها عملاً با شعارهای این جوامع در تناقض است. آنچه از شواهد پیداست، خلأهای اخلاقی و فرهنگی جامعه و ضعفهای موجود در ارزشهای خانواده، مهمترین عامل در رشد آمار خشونت علیه زنان است که البته ضعفهای حکومتی و قانونگذاری نیز مزید بر علت شده تا آمارهای تکاندهندهای از غرب به بیرون درز کند. آمارهایی که همواره مورد اعتراض زنان این کشورها قرار گرفته و منجر به شکلگیری اجتماعات اعتراضی در نقاط مختلف شده؛ اما رشد سالیانه آمار خشونت و تجاوز نشان میدهد که این اعتراضات و مطالبات، ثمرهای نداشته و دولتمردان نتوانستهاند به طور عملی و کاربردی، اقدامات بازدارندهای برای افزایش امنیت زنان در جوامع خود بردارند و عملاً روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، دستاوردی کلانی در غرب به همراه نداشته است.