در بصره زنی بود به نام شعوانه. مجلسی در بصره از فسق و فجور منعقد نمیشد مگر اینکه شعوانه در آن حضور مییافت. روزی با جمعی از کنیزان خود در کوچههای بصره میگذشت، به در خانهای رسید که از آن خروش بلند بود. گفت: سبحان الله! در این جا عجب خروش و غوغایی است.