بنده که خسته شد، خدا دست به کار میشود
بی تو درخت میوه هم بدون بار میشود
گل بدون باغبان، شبیه خار میشود
ما سر و وضع خویش را این دو سه شب ندیدهایم
گردوغبار که رسید، آینه تار میشود
من از پیاده بودن خودم پیادهتر شدم
خوشا به حال آن که شب به شب سوار میشود
گفت بیا اگر چه صد دفعه شکست توبهات
توبه من که بیش از هزار بار میشود
این گرهای که من زدم واشدنش بعید نیست
به دست من نمیشود، به دست یار میشود
تکیه نمیکنم ازین به بعد به توان خویش
بنده که خسته شد، خدا دست به کار میشود
(علیاکبر لطیفیان)
عزیز فاطمه را
از حرم کجا بردند
عزیز فاطمه را از حرم کجا بردند
خدا به خیر کند نیمهشب چرا بردند
خدا به خیر کند بی عبا و عمامه
امام ارض و سما را به کوچهها بردند
پیاده در پی مرکب نفسنفس میزد
دودست بسته به گردن چو مرتضی بردند
خدا کند که به خانه دوباره برگردد
تمام اهل حرم دست بر دعا بردند
به فاطمه نرسد این خبر، عزیزش را
میان مجلس منصور بیحیا بردند
ستاده شیخ الائمه نشسته قاتل او
چه آبرویی از آن حجت خدا بردند
غریب بود و به دادش رسید پیغمبر
همین که دست به شمشیر از جفا بردند
غریب بود؛ ولی بعد از آن جسارتها
به احترام او را تا حرمسرا بردند
(عبدالحسین میرزایی)