آقای سروش که اصالتی برای دین قائل نیست، بالطبع به اخلاق هم از دریچه یک فرد مادی نگاه میکند. او به اخلاقی تمسک میجوید که احکام آن، به وسیله کسانی که به «عقلای علم» معروفند، تدوین گردیده است. اینگونه اخلاق برخلاف تصور آقای سروش تازگی ندارد و هم اکنون نیز در غرب ساری و جاری است
پس، رابطه علم و دین، رابطه میان دو امر مکمل نیست؛ بلکه موضوع دو دسته قوانینی متمایز و مستقل است که هر یک، برای اموری خاص در نظر گرفته شده است، در عین اینکه هر دو با هم در تعامل و همبستگی کامل قرار دارند.
دین الهی، ضرورتی است که بر اساس «قاعده لطف»، از سوی خدا به انسان عطا گردیده است؛ به این دلیل که انسان به تنهایی، توان پاسخ دادن به نیازهای طبیعی خود را ندارد و قوای غریزی و تمایلات شیطانی علیالدوام، او را به بیراهه تشویق میکنند.
دستورات برخاسته از علم بشری و مذاهب و نحلههای کاذب، به علت اینکه با نیاز فطری انسان، هماهنگی ندارند، نمیتوانند عطش درونی او را سیراب کنند و لاجرم او را به وادی سرگردانی و تاریکی سوق میدهند.
«بدحجابی و بیحجابی از دستاوردهای شوم استعمار جدید، و حربه کاری او در تهاجم فرهنگی است. در مقابل، حجاب و پاسداری از آن، یکی از مهمترین عوامل صلاح و سداد جامعه شمرده میشوند. هر جامعهای که حجاب و عفاف خود را حفظ کند، دین و فرهنگ خود را نیز نگه داشته است و هر جامعهای که حجاب در آن کمرنگ شده باشد، به همان نسبت دین، فرهنگ و آداب در آن رنگ باخته است»
درست در زمانی که توافقنامهای ننگینی به نام برجام به کشور تحمیل، و بر اساس آن سانتریفیوژها جمعآوری، اورانیومهای غنی شده از کشور خارج و قلب راکتور اراک خارج شده بود و ایران همه اقدامات خود را روی زمین گذاشته بود و طرف مقابل فقط وعدههایی را روی کاغذ تحویلمان داده بود و فشارهای خود را روی بنیه دفاعی و صنعت موشکی کشور متمرکز کرده بود، هاشمی رفسنجانی علامتهای جدیدی [در تعامل با غرب]، به آن سوی مرزها ارسال میکرد؛ [افزون بر این او معتقد بود که] دنیای فردا دنیای گفتگوهاست، نه دنیای موشک!