۱. روایت اول و بستهشدن پایان داستان
ما در کانون یک جنگ تمامعیار تبلیغاتی و رسانهای در مقابل یک جبهه وسیع قرار گرفتهایم. دیدهبانی میدان نبرد، خبر از آرایش منسجم و برنامهریزیشده و مجهز در صفوف دشمن دارد. وضعیت دشمن در این میدان کاملاً تهاجمی است؛ مترصّد ایجاد رخنهای کوچک برای حملات بزرگ است. از پس یک مرگ عادی یا یک برخورد روزمره یا یک حادثه طبیعی، بهسرعت رگبار روایتپردازیها از جبهههای از پیشآماده را میآغازد و به رسانههای رسمی ما مجالی جز پاسخ و واکنش و پدافند نمیدهد. دشمن، غرض دارد و نمیخواهد واقعیّت را بیان کند؛ بلکه میخواهد ناواقعیّت بسازد و جنگ و نزاع پدید بیاورد. اکنون، رسانه در خدمت غرض سیاسی و حتی تمدّنی قرار گرفته است. برگ برنده از آن کسی است که زودتر، ماشه روایت را بچکاند و ذهنها را دچار اعوجاج کند. رسانههای رسمی ما پیوسته در موقعیت دفاع و رفع و رجوعِ مهملات و قصهپردازیهای بریده از واقعیت قرار دارند. اما پیروزی در این میدان نیازمند آرایش آفندی و تهاجم است. چطور با وجود جبهه منسجم و حرفهای و تا بندندان مجهز دشمنان، رسانههای رسمی میتوانند خود را در موقعیت هجوم و حمله قرار بدهند؟
۲. قاعده بنیادین در تکوین روایت غالب
نقطه آغاز رسیدن به «آرایش جنگی رسانهای» و «موقعیت تهاجمی در نبرد روایتها»، شناسایی دشمن و توان اوست. ایران به ویژه در دو دهه اخیر و با ظهور پدیده فضای مجازی آنقدر در نبرد رسانهای زخم خورده است که عناصر جبهه دشمن را به دقت بشناسد. در مجموعهای از دوایر متحدالمرکز از جبهه فعّال دشمن، صهیونیستها و آمریکا در مرکز و هسته قرار گرفتهاند، در لایه بعدی بعضی از کشورهای اروپایی قرار دارند و در لایه حاشیهای مزدورها و خائنها و بیوطنها. عناصر این جبهه، از پس یک جنگ تمامعیار نظامی به این باور رسیده است که تصرّف این مُلک و این خاک و این سرزمین الهی و معنوی با ابزار نظامی ممکن نیست. از این رو «جنگ اطلاعاتی و جنگ روایتها» را بهعنوان سلاح کارساز خود، بیش از پیش به کار گرفتهاند. جنگ اطلاعاتی و روایتی به معنای استفاده برنامهریزیشده از اطلاعات، روایتها و رسانهها برای تأثیرگذاری، تضعیف، سردرگمی یا کنترل ادراک افکار عمومی ایرانیان، بهخصوص جوانان است. نبرد روایتها هر بار به فراخور مختصات و وضعیت میدان، بهگونهای رخ مینماید؛ همواره در پی ساخت کجروایت مسلط است؛ از پرتاب روایتهای رقیب غافل نمیشود؛ روایت تهاجمی و دستاول اما دروغین و ساختگی همیشه در آستین اوست و در نهایت با همین ابزارها بازی روانی خود را در کف میدان پیاده کرده و میوهاش را که تغییر و فتح فکرها و دلها و ذهنهاست، در پایان یک عملیات ادراکی میچیند. همه این مراحل بدون در دستداشتن میدان نبرد؛ یعنی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی غیرممکن مینماید و امروز حکمرانی بر این میدان نبرد در دستان دشمن ماست. او بر طبق نقشه چندلایه جنگیاش، در این میدان میتازد، سربازانش فرامین فرماندهها را پیاده میکنند و هر لحظه از نیروهای سرگردان ما، سربازگیری میکند و ما در این سوی جبهه، در این جدال به سر میبریم که ضرورت حکمرانی بر میدان جنگ فرهنگی را برای یکدیگر تئوریزه کنیم.
۳. از دگرگونی آرایش تا دگرگونی بازیگران رسانهای
«ارتباطات راهبردی» یکی از مهمترین چارچوبهای رسمی رسانهای در غرب، بهویژه آمریکاست. در ایده مرکزی این راهبرد همه پیامها و سکوتها و تصاویر و کنشها باید در خدمت یک هدف راهبردی باشند. در این نگاه، رسانه سلاح است؛ پیام مهمّات است و روایت همان نقشه جنگ است. پس، آرایش جنگیِ رسانهای در این نظریه در مرحله ابتدایی یعنی هماهنگی رسانهها، همراستایی پیامها، پرهیز از پیامهای متناقض و در مرحله بعدی تعیین دشمن روایی و هدف ادراکی. در این راهبرد، موقعیت تهاجمی یعنی بهجای پذیرش قاب و چارچوب دشمن، چارچوب جدید را تحمیل کنی. یعنی برنده این نبرد کسی است که روایت را زودتر، پرتکرارتر و سازمانیافتهتر منتشر کند؛ بازیگران را نامگذاری کند؛ مرز خیر و شر را تعیین کند. کسی که تعریف میکند، برنده است، نه کسی که پاسخ میدهد. در نبرد رسانهای، دستی که در مقام پاسخ و واکنش و دفع قرار دارد برنده نیست، حتی اگر پاسخهایی بینقص و با سرعت روانه میدان نماید. آنکه روایت اول را بگوید، زمین معنا را طراحی کند، و دشمن خود را وادار به واکنش کند در موضع و نقش تهاجمی قرار دارد، نه برعکس. تهاجمی بودن لزوماً به معنای اقناع همه نیست؛ بلکه به معنای داشتن روایت مستقل و فعال است. پاسخگوییِ پسینی، انکار توضیح فنی، نه روایی، از علائم طرف شکستخورده نبرد رسانهای است. در نبرد روایتها احساس بر منطق، سرعت بر دقت و تعریف بر توضیح، رجحان دارد.
۴. واقعیّت اینجاست، روایت آنجاست
این واقعیت که رسانه و ملزومات و دانش آن غربخاسته است موجب شده تا ما فهمی نابومی از خویشتن رسانهای خود داشته باشیم. نسبت ما با زادگاه علم ارتباطات و رسانه، تقلیدی و در مقام پیرو تعریف شده است. در بهترین راهبردهای رسانههای رسمی، شاهد خوب پیاده شدن الگوهای رسانهای هستیم که در عالم غربی طراحی و مکرّر اجرا شدهاند. این در حالی است که ما زمانی پیروز یک نبرد خواهیم بود که توان اجرای طرحی را داشته باشیم که دشمن نسبت به آن مسلط و حتی آشنا نباشد. در این تردیدی نیست که ما آنچه از این دانش و مهارتها و پیچوخمهای آن وجود دارد را باید بیاموزیم و لحظهای از بهروز شدن غافل نشویم؛ اما به موازات آن، ضرورت میدان نبرد ایجاب میکند که داشتههای فرهنگی و خلاقیت و روح انقلابی را به هم پیوند بزنیم و طرحی نو در عالم ارتباطات و رسانه دراندازیم. اکنون و در میانه آتش، مرجعیّت رسانهای ما با دیگریِ تمدّنی ماست و زمام افکار عمومی به دست غیر افتاده است. همانطور که در هر دهه بر مهارت مهندسی و ساخت تجهیزات نظامی ما افزوده شد، از حیاتیترین اقدامات این بود که قرابت محافل علمی و دانشگاهی با میدان نبرد رسانهای نیز مورد توجه جدی قرار گیرد؛ امر مهمی که حتی بدان پرداخت اولیه نیز نشد.
۵. در فضیلت تولید ادبیاتِ غربشناسانۀ انتقادی
«شناسایی نقاط ضعف دشمن» اولین گزاره در پاسخ به پرسش چگونه حمله کنیم، است. در ابتدا ما باید بر این مهم اشراف دانشی و البته قلبی داشته باشیم که با یک تمدّن به شدت معیوب و مختل و دست به گریبان با انبوه دشواریها، روبرو هستیم. برخلاف سیل حجیم کجروایتهای روانه شده به میدان نبرد، آنجا بهشت نیست. ادبیات رسانهای ما نیز باید به سوی تولید ادبیات مبتنی بر غربشناسی انتقادی حرکت کند و بر این متمرکز شود که تمدّن غرب به حقیقت و بر اساس واقعیّات میدان، در معرض افول و انحطاط است. این آگاهی برای رسانههای ما میتواند یک برگ برنده قطعی قلمداد شود که قابلیت نفوذ تا عمق میدان دشمن را دارد و باید منجر به طراحی یک خط رسواسازی از این دیگریِ منحطِ فرسوده شود. این مهم دستمایه طراحی نقشه یکی از بهترین تهاجمهای رسانهای ما خواهد بود. کشف و روایتپردازی درباره امراض درونی تمدّن غربی، از سیاست قدرتمآب آن گرفته تا فرهنگ اباحهگر و اقتصاد سرمایهسالارش کار دشواری نیست. رسانه باید بر نقطه هدفگیریاش تمرکز داشته باشد.
۶. هویّت اسلامی - انقلابی بهمثابه منِ ما
حملات آفندی تنها بر نقاط ضعف دشمن استوار نیست؛ بلکه آرایش تهاجمی با تکیه بر شناسایی و بهرهمندی از ذخایر درونی صورتبندی میشود. رسانه باید بهنیکی بداند که جوهره ما چیست و چرا این قدرت درونی همواره زیر آماج تهاجمی دشمن قرار داشته است. طرح هویتزدایی فرهنگی از دهه هفتاد آغاز شد و خط قدرتمندی را با هدف ایجاد واگراییهای فرهنگی در جامعه ایرانی در پی گرفت. تهاجم فرهنگی و سکولاریسمِ تحمیلیِ هوشمند از جدیترین و علنیترین راهبردهای این خط بود که تهیسازی جامعه ایران از ارزشها را هدف اصلی خود قرار داده بود. حساسیّت سه دههای رهبر انقلاب در این باره، نشان از میزان اهمیت این نقشه دشمن و ضرورت آرایش متناسب در جبهه خودی داشت. در برابر تهاجم به اصالتهای فرهنگی باید به سراغ مقاومت فرهنگی رفت؛ و مقاومت منهای هویّت، فرومیپاشد و هویت فرهنگی ما تنها در سایه استقلال در امان خواهد ماند. در شرایطی که از سوی مرزی مشخص احتمال هجوم افزایش مییابد میبایست تمرکز و قدرت آفندی و پدافندی در آن مرز افزایش یابد. در چنین شرایطی هیچ عقل سلیمی باز کردن و رها کردن آن مرز را تایید نمیکند. در دهههای اخیر هیچیک از مرزهای مورد هجوم ایران اسلامی بهاندازه مرزهای فرهنگی مورد هجمه قرار نگرفته و البته خسارات وارده به افکار عمومی جامعه از مجرای رسانههای بیگانه غیرقابل انکار است. استقلال بهعنوان یکی از مفاهیم کلیدی ادبیات و هویت انقلابی تضمینکننده اصالتهای فرهنگی ماست که تنها با مرزبندی فرهنگی قابل تحقق است. مهمترین هدف مرزبندی فرهنگی، جداسازی مواضع شناختی، ارزشی - هویتی و رفتاری میان خود و بیگانگان برای مصونیت از تهاجم نرم است. حکمرانی رسانه در این جبهه باید از دو سو طراحی داشته باشد؛ اولین و حیاتیترین اقدام باید امینت دادن به مرزهای فرهنگی و تضمین امنیت بلندمدت آن باشد و سپس طراحی حمله بر اساس نقاط برجسته و قدرتمند هویتی که برخاسته از مؤلفههای اسلامی و انقلابی است.
پس از موج گسترده واکنشها به اهانت آشکار علیه شهید رئیسی در سفر استانی رئیسجمهور، چهره منتسب به جریان مدعی اصلاحات ناچار به عقبنشینی شد و با عذرخواهی دیرهنگام کوشید از فشار افکار عمومی بکاهد.
جریحهدار شدن افکار عمومی و آغاز موج واکنشها
جمعی از فرزندان و خانوادههای شهدای خراسان جنوبی نیز در بیانیهای اعلام کردند:
دادستان محترم استان خراسان جنوبی و نماینده مدعیالعموم. سلام علیکم
آنچه در حاشیه دیدار ریاست محترم جمهور با فعالان سیاسی و اجتماعی خراسان جنوبی گذشت و شخصی غیربومی و دور از فرهنگ والای مردم این خطه به رئیسجمهور شهید مرحوم آیتالله رئیسی با زشتترین عبارات توهین نمود و کسی را که رهبرانقلاب ایشان را امیرکبیر زمان نامید، ضدایرانی دانست شدیداً محکوم و مذموم است، لذا ما جمعی از فرزندان و خانواده شهدا ضمن ابراز برائت از این اقدام رذیلانه، خواستار برخورد شدید قانونی با این عنصر فتنهگر هستیم.
مجمع جانبازان استان(خراسان جنوبی) نیز در بیانیهای اعلام کرد: «... آقای محمدرضا آقا ابراهیمی چهره شناخته شده و غیر موجه و غیربیرجندی منتسب به ستاد انتخاباتی آقای پزشکیان، با حمله به رئیس دولت سیزدهم و توهین بیشرمانه به سیدالشهدای خدمت آیتالله رئیسی، خزعبلاتی بر زبان راند که قلب مردم آزاده ایران و استان به ویژه جانبازان انقلاب اسلامی را جریحهدار نمود...انتظار داشتیم در جلسه عکسالعمل مناسبی داده میشد... از مقامات قضائی و اجرائی استان درخواست رسیدگی و برخورد قانونی شدید و فوری با این فرد هنجارشکن را داریم.»
آمارها را ببینید، بعد دهان باز کنید!
آقاابراهیمی و همفکرانش، پیش از بهکارگیری تعابیر سخیف، بهتر است نگاهی به کارنامه اقتصادی دولت شهید رئیسی بیندازند. دولتی که در کمتر از سه سال، تورم را از حدود ۵۹ درصد به ۳۴ درصد رساند، بیش از ۶ هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق افزود و خاموشیهای خانگی را پایان داد، رشد اقتصادی نزدیک به ۵ درصد را محقق کرد و سالانه بهطور میانگین ۳۱۵ هزار شغل ایجاد نمود.
در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد مقاومتی نیز بدون اتکا به برجام، میانگین جذب سرمایه خارجی به ۴.۲ میلیارد دلار در سال رسید، صادرات نفت به بیش از ۲.۲ میلیون بشکه در روز افزایش یافت و معضل ذخایر سرگردان میعانات گازی به صفر رسید.
تا جایی که رهبر معظم انقلاب در توصیف خدمات دولت شهید رئیسی عزیز در مراسم ارتحال امام خمینی(ره) در خرداد ماه 1403 فرمودند: «رئیسی عزیز در خدمتگزاری به کشور یک نصاب تازهای را به وجود آورد... ایران را در چشم رجال سیاسی دنیا برجستهتر کرد... هرکدام از اینها برای رؤسای جمهور آینده ما سرمشق است.
...همه اعتراف کردند که مرد کار بود. مرد عمل بود. مرد خدمت بود. مرد صفا و صداقت بود. این را همه اعتراف کردند.... در مرزبندی با دشمنان انقلاب صراحت داشت. صریح صحبت میکرد، مرزبندی صریح داشت، به لبخند دشمن اعتماد نمیکرد.... در مسائل خارجی از فرصتها به بهترین وجهی استفاده کرد. ایران را در چشم رجال سیاسی دنیا بزرگتر و برجستهتر کرد....هر کدام از اینها برای سیاستمداران ما، برای رؤسای جمهور آینده ما، برای کسانی که در یک بخشی مورد اعتماد ملت قرار میگیرند، یک سرمشق است».
در مقابل، جریان مدعی اصلاحات که امروز در جایگاه طلبکار نشسته، بانی وضع موجود است؛ وضعیتی که با دلار ۱۳۰ هزار تومانی، تورم نقطهبهنقطه نزدیک به ۵۰ درصد، رشد نقدینگی بالای ۴۰ درصد و فروپاشی سفره اقشار ضعیف همراه شده است و عملا گریبان معیشت مردم را گرفته است.
سخن آخر
فارغ از عذرخواهی دیرهنگام و توجیهسازیهای محمدرضا آقاابراهیمی، آنچه در جلسه رسمی رئیسجمهور با فعالان سیاسی خراسان جنوبی بر زبان او جاری شد، نه «نقد» بود و نه «دلسوزی برای کشور»، بلکه مجموعهای از اراجیف، تعابیر سخیف و ادبیاتی خارج از چارچوب اخلاق سیاسی بود؛ ادبیاتی که بیش از هر چیز، زبان جریانی را بازنمایی میکند که امروز در جایگاه طلبکار نشسته، در حالی که وضع موجود کشور میراث مستقیم عملکرد، بیبرنامگی و ناکارآمدی همان جریان است.
اطلاق تعبیر «دولت ویرانگر و ضدایرانی» به دولتی که رئیس آن با رأی ملت، تأیید نظام و حمایت و تمجید مکرر رهبر معظم انقلاب در شمار شهدای خدمت قرار گرفته، جسارت به شعور عمومی و تحریف آشکار واقعیت است. کارنامه شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی روشن، مستند و قابل دفاع است؛ کارنامهای که رهبر معظم انقلاب بارها و صراحتاً آن را ستودند و از ایجاد «نصاب تازه در خدمتگزاری» سخن گفتند.
جریان مدعی اصلاحات، به جای فرافکنی و هتاکی، باید پاسخگوی میراث اقتصادی خود باشد؛ میراثی که امروز با تورم افسارگسیخته و فشار معیشتی بر مردم خود را نشان میدهد. به چهره خورشید نمیتوان خاک پاشید؛ این تلاشها نه حقیقت را میپوشاند و نه از مسئولیت تاریخی هتاکان خواهد کاست.
نقاط قوت ما و نقاط ضعف دشمن
مسعود اکبری
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با دستاندرکاران همایش بزرگداشت ۵۵۸۰ شهید استان البرز در بخشی از بیانات خویش فرمودند: «بهرغم همه سختیها و تنگدستیها و مشکلات، نقاط مثبت فراوان و آمادگیهای زیادی برای حرکت در جهت اسلام و انقلاب در کشور وجود دارد که باید تقویت شوند.»
در امتداد همین نگاه راهبردی، ایشان اخیراً در دیدار با مداحان اهلبیت (علیهم السلام) فرمودند: «دشمن نقطهضعف زیاد دارد؛ آن نقطهضعفها را هدف قرار بدهید». این دو گزاره، اگر در کنار هم و نه جدا از هم خوانده شوند، یک نقشه دقیق از وضعیت واقعی قدرت را پیش روی جامعه میگذارند؛ نقشهای که نه مبتنی بر انکار مشکلات داخلی است و نه گرفتار بزرگنمایی توان دشمن. آنچه در این نگاه برجسته میشود، واقعبینی فعال است. واقعبینیای که هم ضعفها را میبیند و هم ظرفیتها را، هم تهدید را میشناسد و هم فرصت را.
مشکل بسیاری از تحلیلهای سطحی این است که یا تمام تمرکز خود را بر مشکلات داخلی میگذارند و جامعه را در چرخهای از ناامیدی و فرسایش روانی گرفتار میکنند، یا در سوی مقابل، دشمن را چنان قدرتمند و شکستناپذیر تصویر میکنند که نتیجهای جز انفعال و تسلیم ذهنی ندارد. در حالی که راه درست، همان مسیری است که رهبر حکیم انقلاب بارها بر آن تأکید کردهاند و آن «شناخت همزمان نقاط قوت درونی و نقاط ضعف جبهه مقابل و تنظیم کنشها بر اساس این شناخت است.» این همان «هدفگیری درست» است؛ هدفگیریای که بدون هیجانزدگی و بدون سادهانگاری، بر محاسبه دقیق استوار است.
واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران با وجود فشارهای اقتصادی، تحریمها و مشکلات معیشتی انکارناپذیر، از سرمایههایی برخوردار است که در محاسبات صرفاً اقتصادی و شاخصهای کلاسیک توسعه دیده نمیشوند. یکی از مهمترین این سرمایهها، جامعهای است که تجربه عبور از بحرانهای بزرگ و پیچیده را در حافظه تاریخی خود ثبت کرده است؛ از دفاع مقدس و جنگی تمامعیار با حمایت قدرتهای جهانی از دشمن، تا تحریمهای چندلایه و جنگ ترکیبیِ رسانهای، اقتصادی و امنیتی.
ملت ایران بارها در معرض آزمونهای سخت قرار گرفته و هر بار، توان تطبیق، ایستادگی و بازسازی خود را نشان داده است. این تجربه انباشته، صرفاً خاطره نیست؛ بلکه یک سرمایه راهبردی است که نوعی بلوغ اجتماعی و سیاسی ایجاد کرده و بهسادگی فرسوده نمیشود.
در کنار این تجربه تاریخی، عمق فکری و هویتی انقلاب اسلامی نقش تعیینکنندهای در حفظ مسیر ایفا کرده است. حرکت در جهت اسلام و انقلاب، آنگونه که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند، یک پروژه مقطعی یا صرفاً حکومتی نیست که با فشار اقتصادی یا جنگ روانی فرو بپاشد. این حرکت، به یک چارچوب هویتی تبدیل شده که بخش مهمی از جامعه، خود را در نسبت با آن تعریف میکند. به همین دلیل، فشارهای بیرونی، علیرغم تمام هزینههایی که تحمیل کردهاند، نتوانستهاند به فروپاشی اعتقادی یا انصراف جمعی منجر شوند. همین «آمادگی برای حرکت» که در بیانات اخیر مورد اشاره قرار گرفت، ریشه در این پیوند عمیق هویتی دارد.
تحریمها، اگرچه هزینهزا بودهاند و نمیتوان اثرات منفی آنها را نادیده گرفت؛ اما در عین حال موجب شکلگیری یکی از مهمترین نقاط قوت راهبردی ایران شدهاند و آن، توان بومیسازی و خوداتکایی در حوزههای حساس است.
اجبار تاریخی ناشی از تحریم، ایران را به سمت ساختن ظرفیتهای داخلی سوق داده است؛ ظرفیتی که امروز در حوزههای دفاعی، انرژی، پزشکی، صنایع زیرساختی و فناوریهای نوین قابل مشاهده است. کشوری که بتواند در شرایط فشار حداکثری، زنجیرههای حیاتی خود را حفظ و بازتولید کند، در معادلات قدرت، دست بسته نیست. در چنین وضعیتی، تصمیم دشمن لزوماً تعیینکننده مسیر کشور نخواهد بود از منظر حکمرانی نیز، ساختار جمهوری اسلامی ایران نشان داده که در مواجهه با بحرانها دچار انفعال و ازهمگسیختگی نمیشود. برخلاف بسیاری از دولتهای غربی که در شرایط بحرانی با بنبستهای سیاسی، قطبیسازی شدید و ناتوانی در تصمیمگیری روبهرو میشوند، نظام تصمیمگیری در ایران، علیرغم همه چالشها، توان اصلاح مسیر، تغییر تاکتیک و اتخاذ تصمیمهای صحیح را داشته است. این انعطافپذیری، یکی از عناصر مهم تابآوری در شرایط پیچیده و غیرخطی جهان امروز است؛ جهانی که بحرانها در آن ناگهانی، چندبعدی و بههمپیوستهاند.
اما معادله قدرت، فقط با دیدن نقاط قوت خود کامل نمیشود. بخش دیگر این معادله، شناخت دقیق ضعفهای دشمن است؛ ضعفی که اغلب پشت لایهای از تبلیغات، هیاهوی رسانهای و نمایش قدرت پنهان میشود. آمریکا و متحدانش، با وجود ظاهر پرقدرت، از نظر اقتصادی بهشدت آسیبپذیرند. اقتصاد بدهکار، وابستگی شدید به بازارهای مالی و هزینههای سنگین نظامی، ساختاری ایجاد کرده که هر بحران خارجی، مستقیماً به نارضایتی داخلی تبدیل میشود. دشمنی که هزینه تصمیماتش را پیش از میدانهای نبرد، در خیابانها، صندوقهای رأی و شاخصهای اقتصادی خود میپردازد، ناگزیر محتاط، شکننده و دچار تردید است.
افکار عمومی غرب نیز ظرفیت محدودی برای تحمل جنگهای طولانی و پرهزینه دارد. تجربههای عراق و افغانستان و نیز تحولات سالهای اخیر در منطقه غرب آسیا، نشان داده که جامعه غربی حاضر نیست برای اهداف مبهم و دوردست، تلفات انسانی، فشار اقتصادی و ناامنی روانی را بپذیرد. این ضعف اجتماعی، سیاستگذاران غربی را در تصمیمگیریهای راهبردی دچار تردید و عقبنشینی میکند؛ قدرتی که از واکنش جامعه خود میترسد، در میدان واقعی قدرت، آزادی عمل کامل ندارد.
یکی دیگر از نقاط ضعف جدی جبهه دشمن، بحران مشروعیت اخلاقی است. حمایت آشکار و بیقیدوشرط غرب از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، پرده از دوگانگی عمیق در ادعاهای حقوق بشری برداشت. امروز دیگر این شعارها نهتنها برای ملتهای منطقه؛ بلکه برای بخش قابلتوجهی از افکار عمومی خود غرب نیز بیاعتبار شده است. دانشگاهها، رسانههای مستقل و حتی بخشی از نخبگان سیاسی غرب، بهصراحت از این تناقض سخن میگویند. قدرتی که مشروعیت اخلاقیاش فرسوده شود، قدرت نرم خود را از دست میدهد و این، ضربهای است که در بلندمدت جبرانپذیر نیست.
رژیم صهیونیستی نیز، بهعنوان یکی از ارکان اصلی جبهه دشمن، علیرغم برخورداری از تسلیحات پیشرفته و حمایت گسترده غرب، از ضعفهای ساختاری جدی رنج میبرد. جامعهای مهاجرمحور، فاقد انسجام پایدار و کمتحمل در برابر جنگهای فرسایشی، توان مدیریت درگیریهای طولانی و چند جبههای را ندارد. شکافهای سیاسی عمیق، بحرانهای روانی، کاهش انگیزه مهاجران و پدیده مهاجرت معکوس، رژیم صهیونیستی را به یکی از آسیبپذیرترین حلقههای این جبهه تبدیل کرده است؛ حلقهای که هر شوک امنیتی، اثرات اجتماعی و روانی آن را تشدید میکند.
در نهایت، وابستگی شدید دشمن به جنگ روایت و رسانه، خود به یک نقطه ضعف راهبردی تبدیل شده است. قدرتی که بیش از واقعیت میدان، به تصویرسازی، سانسور و مهندسی افکار عمومی متکی باشد، با افشای تدریجی حقیقت دچار فروپاشی روانی میشود. در جهانی که انحصار روایت دیگر ممکن نیست و شبکههای ارتباطی، روایتهای جایگزین را بهسرعت منتشر میکنند، هزینه پنهانکاری و دروغ بهشدت افزایش یافته است. همین مسئله، توان دشمن برای مدیریت بحرانهای طولانی را کاهش میدهد. جمعبندی این معادله روشن است. جمهوری اسلامی ایران، با وجود مشکلات و چالشها، از نقاط قوت راهبردی متعددی برخوردار است؛ از سرمایه اجتماعی و هویتی گرفته تا تجربه تاریخی، توان بومیسازی و تابآوری حکمرانی.
در مقابل، دشمن با وجود نمایش پرقدرت رسانهای، دچار ضعفهای عمیق اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و روانی است. فرمایشات رهبر حکیم انقلاب دقیقاً ناظر به همین واقعیت است و آن، تقویت نقاط قوت داخلی و هدفگیری هوشمندانه نقاط ضعف دشمن، نه با هیجان و شعار؛ بلکه با شناخت، صبر و محاسبه است.
پیروزی در این میدان، نه در انکار سختیهاست و نه در سادهانگاری دشمن؛ بلکه در دیدن درست معادله قدرت است. معادلهای که اگر درست خوانده شود، نشان میدهد کفه ترازوی آینده، بیش از آنچه در هیاهوی تبلیغاتی دشمن دیده میشود، به نفع جبههای است که واقعیتها را میشناسد، بر ظرفیتهای خود تکیه میکند و ضعفهای طرف مقابل را هوشمندانه هدف میگیرد.