امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

صفحه یک 1256

فاشیست‌های دهه شصت، لیبرال‌های دهه هفتاد

 مهدی جمشیدی

 مسئلة حجاب، زخمی است؛ چه دیروز و چه امروز. اما دیروز، گویا تعیین‌کننده‌تر است. از هر مسیری که می‌روم به کارنامه سیاهِ جریانِ چپِ مذهبی در دهه شصت می‌رسم؛ همان‌ها که امروز، سر از آخور لیبرالیسم درآورده‌اند و از سیاست رهایی و تمایز دفاع می‌کنند.

خطوط قرمزِ فرهنگی را به روایت فاشیستی تعیین کردند و از قلمرو شرع، پا فراتر نهادند و دل‌زدگی و ملالت و تنفّر آفریدند

۱. مسئلة حجاب، زخمی است؛ چه دیروز و چه امروز. اما دیروز، گویا تعیین‌کننده‌تر است. از هر مسیری که می‌روم به کارنامه سیاهِ جریانِ چپِ مذهبی در دهه شصت می‌رسم؛ همان‌ها که امروز، سر از آخور لیبرالیسم درآورده‌اند و از سیاست رهایی و تمایز دفاع می‌کنند. مدعیان اصلاحات امروز، همان فاشیست‌های دهه شصت هستند که زور گفتند و غضب ورزیدند و در دل بخشی از جامعه، بذر کینه کاشتند. از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد تا محمد خاتمی. فاشیست‌های دهه شصت، به لیبرال‌های دهه هفتاد تبدیل شدند؛ ولی از نگاه فرهنگیِ انقلاب، تصویری تباه آفریدند. نه آن زمان بر حق بودند و نه اینک. از افراط به تفریط رسیدند. شعبان بی‌مخ‌هایی بودند که تقی‌زاده شدند. چپِ مذهبی، تولّد احمقانه داشت و تداوم منافقانه. حضورشان در قدرت، چه بسیار مصائبی را در پی داشت که همچنان جاری است. از این جمله، حجاب است. حسّاسیّت‌های غیرشرعی به خرج دادند و از دین، پا فراتر نهادند. با ذهنیّت‌های بسته و انسدادی به سراغ فرهنگ رفتند و بنای داغ و درفش را در فرهنگ نهادند. بیش از همه، محمد خاتمی باید شرمسار و سرافکنده باشد؛ اما عجبا که زبان‌دراز و مدّعی است؛ گمان کرده که گذشته فاشیستی‌اش را به فراموشی سپرده‌ایم.
۲. ظاهربین و شرع‌زده بودند و دیانت و انقلاب را در پوسته‌ها منحصر کرده بودند. فهم فاخر و متعمّقانه نداشتند و می‌خواستند جامعه را به رنگ فروبستگی‌ها و تنگ‌نظری‌های خویش درآورند. کمترین تفاوتی را برنمی‌تابیدند و در پی یکسان‌سازیِ مطلق بودند. هنرمندانِ پیش از انقلاب در سال‌های آغازین، اغلب در ایران ماندند و مایل به ادامه فعالیّت‌های هنری خویش بودند؛ اما از سال شصت به بعد که جریان چپ مذهبی به قدرت رسید، قلع‌وقمع را آغاز کرد و تازیانه‌ها را بر تن‌ها نواخت؛ خشونتِ نامشروع، از زیرزمینِ وزارت ارشادِ دولت اینان آغاز شد. همه دیدند که با فیلم برزخی‌ها چه کردند و فردین و ملک‌مطیعی و قادری و... را خانه‌نشین کردند. توبه‌نامه‌های اینان در روزنامه کیهان، محمد خاتمی را راضی نکرد. مثلثِ میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و محسن مخملباف، سه‌ضلعیِ فاشیسمِ پساانقلابی بود. برزخی‌ها، یک روایت عامه‌پسند بود؛ اما هرچه که بود، واقعیّت درخشان آن، بازی ستاره‌های برجسته دهه‌های چهل و پنجاه در چهارچوب قواعدِ فرهنگیِ پساانقلاب بود. آنان پذیرفته بودند و به این قواعد، گردن نهاده بودند؛ اما جزم‌های طالبانیِ چپ مذهبی – یعنی اصلاح‌طلبان امروز! – نمی‌توانست گذشته را از یاد ببرد و نمی‌خواست راهی برای استفاده از امکان‌ها و تحوّل‌ها بگشاید. در عرصه موسیقی نیز در بر همین پاشنه می‌چرخید؛ خوانندگان در انتظار بودند که شرایط جدید، چه معامله‌ای با آنان خواهد کرد. چندی نگذشت که آشکار شد سیاست‌ها از امتناع و قفل‌شدگی حکایت می‌کنند و ماندن در ایران، مساوی است با حذف. ازاین‌رو، رفتند و کینه انقلاب را به دل گرفتند.
۳. دولت دهه شصت، دولتِ چپ مذهبی بود و آنچه که در این دهه در عرصه قدرت گذشت، حاصل سیاست‌ها و انگاره‌های این جریان سیاسی بود؛ چه در فرهنگ، چه در اقتصاد، چه در سیاست. آیت‌الله خامنه‌ای در این دولت، فقط به نام و بر روی کاغذ، رئیس دولت بود و در عمل، میرحسین موسوی. همه اختیارات او را بلعیده بود. موسوی، شخصیّتی خودکامه و انسدادی داشت و مخالفت را برنمی‌تافت؛ درگیری‌های پنهانیِ آیت‌الله خامنه‌ای با وی بدین سبب بود. جالب اینکه هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی نیز با موسوی، هم‌داستان بودند. پس اگر در نفی و ابطال دولت دهه شصت می‌نویسم، آیت‌الله خامنه‌ای را استثنا می‌کنم و ایشان را در تکوین سیاست‌های غلط و نامعقول این دولت، سهیم نمی‌شمارم. به فرهنگ باز گردم. می‌شد انقلاب و فرهنگ انقلابی را این‌گونه با حذف‌ها و بستن‌ها و انکارها و انسدادها، قرین نکرد و جغرافیای پیوستاری و منطق طیفی را در نظر داشت. با این حال، خطوط قرمزِ فرهنگی را به روایت فاشیستی تعیین کردند و از قلمرو شرع، پا فراتر نهادند و دل‌زدگی و ملالت و تنفّر آفریدند. آغازِ فرهنگیِ انقلاب، آغاز تلخ و ناموجّهی بود؛ این شروع، بر تمام تحوّلات و توقعات دهه‌های بعدی، سایه افکند و اقتضائات منفیِ خود را بر آن‌ها تحمیل کرد. آن انقباض‌های فاشیستی، بلای جان انقلاب شد و خط فرهنگیِ انقلاب را بدنام و سیه چهره کرد. خودشان، فروبستگی و سرکوب و حذف را رقم زدند و هم اینان در دهه هفتاد، مدّعی و طلبکار شدند و برآشوبیدند و دعوت به اباحه‌گری و تساهل و تسامح کردند. تاریخ حیاتِ چپ مذهبی، تاریخی است چندش‌آور و لجن‌وار و مزوّرانه؛ از آغاز تاکنون.
 
مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه:
«ماراتن کیش» از مصادیق آندلس سازی جامعه اسلامی است
متن این بیانیه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: إنّ المَعصیَةَ إذا عَمِلَ بها العَبدُ سِرّا لم تَضُرَّ إلاّ عامِلَها، و إذا عَمِلَ بها عَلانِیَةً و لم یُغَیَّرْ علَیهِ أضَرَّت بالعامَّةِ.
ترجمه: «اگر گناه پنهانی باشد فقط به گناهکار زیان می‌رساند؛ اما اگر آشکار شود و مردم اعتراض نکنند، همه جامعه آسیب می‌بیند.»
دشمنان و بدخواهان ایران اسلامی با آگاهی از اینکه «عفاف و حیا» یکی از سنگرهای دفاع از هویت ملی و دینی ایرانیان است، سال‌هاست تلاش می‌کنند این ارزش را هدف بگیرند و آن را دچار چالش و تزلزل کنند. در این میان، برخی جریان‌ها یا افراد در داخل کشور که گاه مسئولیت‌هایی نیز بر عهده دارند، با تصمیم‌های نسنجیده، برنامه‌ریزی‌های غیرکارشناسی و گشودن فضا برای نمایش‌های خارج از چارچوب، ناخواسته در جهت اهداف فرهنگی دشمن حرکت می‌کنند و لطمه‌های جدی به باورهای عمومی وارد می‌سازند و راه ترویج بی‌بند و باری یا همان اندلس سازی ایران اسلامی را هموار می‌کنند.
اندلس‌سازی به معنای فاصله گرفتن جامعه از هویت اسلامی و رها کردن ارزش‌های اخلاقی و دینی است. برگزاری «ماراتن ۵۰۰۰ نفره کیش» یکی از همین مصادیق نگران‌کننده است؛ رویدادی که به جای تبدیل‌شدن به فرصت، به تهدیدی فرهنگی بدل شد. امری که دل مردم، دلسوزان فرهنگ و خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران را به درد آورد.
گزارش‌های متعدد و عکس و فیلم‌های ناهنجاری‌های این رویداد در جزیره کیش، دل هر انسان متعهد و اخلاق مداری را به درد آورد.
حجاب و عفاف از دیرباز رکن اساسی هویت فرهنگی و اجتماعی مردم ایران بوده است که بی‌توجهی به آن، می‌تواند پیامدهای خطرناکی در عرصه فرهنگی و اجتماعی به همراه داشته باشد.
مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه ضمن تأکید بر ضرورت حفظ ارزش‌های اسلامی و فرهنگی در همه مناطق کشور، از تمامی مسئولان و نهادهای ذی‌ربط می‌خواهد که با برنامه‌ریزی دقیق، اقدامات مؤثر و پاسخ‌گویی شفاف، زمینه تکرار نشدن چنین حوادث و همچنین ارتقای وضعیت حجاب و عفاف در جامعه را فراهم آورند؛ همچنین این توصیه را لازم می‌داند که ضروری است سازوکارهای نظارتی دقیق و کارآمد برای جلوگیری از گسترش ناهنجاری‌ها طراحی و اجرا شود.