مرکز اورشلیم برای امنیت و امور خارجی (JCFA) اخیراً کارزاری فارسیزبان راهاندازی کرده؛ اقدامی که برای نخستینبار یک اندیشکده اسرائیلی را وارد فضای ارتباطی مستقیم با مخاطب ایرانی میکند.
هدف اعلامشده آن، اثرگذاری شناختی و ارائه روایتهایی متفاوت از روایت رسمی داخل ایران است. در این کارزار، محتواها و پیامهای فارسیزبان از طریق شبکههای اجتماعی، رسانههای ماهوارهای و پلتفرمهای پیامرسان منتشر میشود.
وقتی اندیشکدهای امنیتی در کشوری دیگر، ناگهان به زبان تو حرف میزند و چهرهای شبیه خودت را جلوی دوربین میگذارد؛ یعنی سطح بازی اطلاعاتی تغییر کرده است.
این همان نقطهای است که کمپین فارسی JCFA آن را آشکار کرده: اندیشکدهای که سالها در سطح تحلیل کار میکرد، حالا مستقیماً مخاطب ایرانی را هدف گرفته است.
کارزار از کجا شروع کرد؟
نقطه شروع کارزار اتفاقی انتخاب نشده است. اولین پیامها دقیقاً روی موضوعاتی سوار شدهاند که سالهاست حساسیت اجتماعی در موردشان وجود دارد: زنان، ورزش، بازداشت و پوشش.
اینها فقط تیتر خبری نیستند؛ نقاطیاند که سریعتر از هر موضوع دیگری واکنش افکار عمومی و شکلگیری ادبیات عمومی را فعال میکنند. وقتی همین موضوعات از سوی یک زن ایرانیتبار (و بازیگر سریال اسرائیلی «تهران») روایت میشود، پیام، حس غریبه بودن ندارد و سادهتر پذیرفته میشود.
این انتخاب، نشانه یک طراحی حرفهای است: ترکیبی از موضوعات واکنشزا با صدا و چهرهای آشنا که امکان همذاتپنداری را افزایش میدهد.
اندیشکدهها چطور از تحلیلگر به بازیگر تبدیل شدند؟
تغییر مسیر اندیشکدهها آرام اما قطعی بوده است: از ارائه تحلیل به سیاستگذاران تا تولید روایت برای افکار عمومی. این تحول نشان میدهد در رقابتهای شناختی امروز، ادراک و روایت، اهمیت بیشتری از خودِ رویداد پیدا کرده است. اندیشکدهای که پیشتر تحلیل را پشت صحنه ارائه میداد، اکنون خودش پیام را میسازد و مستقیماً منتشر میکند. وقتی نقش تغییر کند، مدل عملیات نیز از تکلایه به چندلایه میرسد.
این کارزار فقط یک محتوای خبری ارائه نمیکند. در دل آن، انتخاب روایت، هدفگیری مخاطب، تنظیم پیام براساس داده و اتصال به شبکههای رسانهای دیده میشود؛ ساختاری که در جنگ شناختی رایج است و بر نقاطی متمرکز میشود که بیشترین ظرفیت تغییر برداشت را دارند.
در چنین مدلهایی، کار با موضوعات حساس میتواند در برخی اقشار، فشار ادراکی ایجاد کند؛ چون حساسیت جامعه نسبت به این حوزهها بالاست و تغییر برداشت در این نقاط سریعتر اتفاق میافتد.
در این شرایط، مهم است بفهمیم پیام چگونه طراحی شده و چرا از یک نقطه مشخص وارد میشود. همین شناخت، به ما امکان میدهد روایت را نه در سطح واکنش؛ بلکه در سطح تحلیل ببینیم و دقیقاً در همین نقطه است که سواد رسانهای معنا پیدا میکند.