امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

صفحه یک 1254

آلزایمر حادّ مدعیان مذاکره با آمریکا 

 آقای روحانی پس از ۱۵ دقیقه تماس تلفنی گفت که اوباما را بسیار مؤدب یافته است؛ اما همین فرد به ظاهر مؤدب، سر آقای روحانی را در برجام نه یک‌بار؛ بلکه چند بار کلاه گذاشت

حالا که هم تحریم‌ها دو برابر شده، و هم میز مذاکره بمباران شده و برنامه ترور سران سه قوه و مسئولان در کنار فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای به اجرا درآمده، زمزمه مذاکره چیزی جز وطن‌فروشی و بی‌غیرتی نمی‌تواند باشد

بهزاد نبوی، رئیس سابق جبهه اصلاحات می‌گوید باید با آمریکا مذاکره راهبردی انجام دهیم.
روزنامه کارگزارانی سازندگی، گفت‌وگوی بهزاد نبوی با وبگاه تابناک را ذیل تیتر «مذاکره راهبردی با آمریکا» بازنشر کرد و نوشت: نبوی در این گفت‌وگو با اشاره به شرایط راهبردی در مواجهه با آمریکا تأکید کرد که راهبرد در زمان و مکان می‌تواند تغییر کند، بدون آنکه ایدئولوژی دچار دگرگونی شود. او یادآور شد که همواره دیدگاه ایران نسبت به آمریکا ضدامپریالیستی بوده و هست؛ اما شیوه تعامل با این کشور بسته به شرایط متفاوت است. نبوی برای مثال اشاره می‌کند که پس از مرگ کارتر قصد داشته در مصاحبه‌ای از او تجلیل کند. اگرچه برخی دوستان سیاسی‌اش مخالف این تجلیل بودند؛ زیرا مواضع کارتر در جریان انقلاب، هرچند در جهت منافع آمریکا، برای ایران نیز مفید بود و فشار او به رژیم شاه، در گسترش آزادی‌های سیاسی مؤثر واقع شد.
نبوی درباره روند مذاکرات اخیر و رخدادهای همزمان با آن نیز گفت: تصور من این است، ترامپ در عین حال که با ما مذاکره می‌کرد همزمان با اسرائیل نیز هماهنگی انجام می‌داد؛ چون ترامپ از آن نوع مذاکره چندان خشنود نبود، شنیدم آقای عراقچی در جایی گفته بودند که در این مذاکرات هرچه ما می‌گفتیم، ویتکاف می‌پذیرفت؛ این امر مشکوک است؛ بنابراین در مراحل بعد با شناخت بیشتر باید مذاکره کنیم...
درباره سخنان منتشر شده از نبوی، چند نکته را باید یادآور شد. نخست اینکه حافظه آقای نبوی درست کار نمی‌کند؛ چراکه دوره ریاست‌جمهوری خاتمی اصلاً مقارن با دوره ریاست اوباما نبوده که بخواهد با او ملاقات کند! دوره ریاست‌جمهوری خاتمی سال 1384 به پایان رسید و اوباما سه سال بعد رئیس‌جمهور شد که دوران ریاست وی مقارن با دوران ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد در ایران بود.
ثانیاً آقای روحانی پس از ۱۵ دقیقه تماس تلفنی گفت که اوباما را بسیار مؤدب یافته است؛ اما همین فرد به ظاهر مؤدب، سر آقای روحانی را در برجام نه یک‌بار؛ بلکه چند بار کلاه گذاشت؛ تحریم‌های ویزایی و آیسا و... را به اجرا گذاشت و شرکت‌های طرف همکاری با ایران را از همکاری ترساند و حتی مانع صدور ویزا برای آقای ابوطالبی (معاون سیاسی دفتر روحانی) به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل شد.
ثالثاً بستن کلمات قلنبه و سلنبه مانند راهبردی و جامع و بزرگ به واژه مذاکرات، موجب تولید معنا برای مذاکرات پوچ و بی‌محتوایی که به واسطه چند بار خیانت و جنایت طرف آمریکایی، سالبه به انتفای موضوع شده، نمی‌شود. ضمن اینکه راهبردهای ملی برخلاف تاکتیک‌ها قابل تغییر و جابه‌جایی نیستند و حتی اگر به فرض محال قابل تغییر هم بودند، اکنون که ترامپ برجام را زیرپا گذاشته و در وسط مذاکرات هم خیانت کرده و جنگ به راه انداخته، ادعای تغییر راهبرد نمی‌تواند معنایی جز تسلیم‌طلبی و واگذاری امتیازات جدید (لابد این بار بر سر برنامه دفاعی) داشته باشد. رابعاً توجیه سودمندی مذاکرات، لغو تحریم‌ها و دور کردن سایه جنگ بود و حالا که هم تحریم‌ها دو برابر شده، و هم میز مذاکره بمباران شده و برنامه ترور سران سه قوه و مسئولان در کنار فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای به اجرا درآمده، زمزمه مذاکره چیزی جز وطن‌فروشی و بی‌غیرتی نمی‌تواند باشد. بلکه حتی می‌توان گفت ادبیات ضعف و تسلیم‌طلبانه درباره مذاکره، یکی از علل اصلی تحمیل جنگ به کشور بوده و خون نزدیک به 1100 شهید جنگ 12روزه بر گردن عناصر تسلیم‌طلب و مدعی مذاکره سنگینی می‌کند.
 
مقایسه دو رویداد بین‌المللی پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه
مسعود براتی 
هفته گذشته رویدادی بین‌المللی در تهران به میزبانی وزارت امور خارجه برگزار شد. این رویداد با عنوان «حقوق بین‌الملل تحت تهاجم، تجاوز و دفاع» با حضور چهره‌های ایرانی و خارجی برگزار شد. عنوان رویداد نشان می‌دهد که طراحان رویداد به دنبال استفاده از ظرفیت ایجاد شده حاصل از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه برای اثبات حقانیت جمهوری اسلامی ایران و تضعیف جایگاه دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی بودند.
اما مهم‌ترین پیامی که از این رویداد مخابره شد، آمادگی تهران برای مذاکره با آمریکا بود. پیامی که خلاف عنوان و هدف رویداد است. یعنی نه تنها این پیام، حقانیت ایران را مخابره نکرد؛ بلکه اشتیاق ایران حتی پس از حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی به مذاکره با آمریکا را نشان داد. عراقچی در این رویداد می‌گوید که این جنگ نشان داد که تنها راه دیپلماسی است. خطیب‌زاده در این رویداد از «مذاکره مسلح» صحبت می‌کند که تعبیری بی‌معنا و صرفاً محللی برای مذاکره با آمریکا است، آنهم زمانی که رهبر انقلاب آن را بن‌بست محض بیان می‌کنند.
این رویداد یک عقب‌گرد در سیاست خارجی ایران بعد از تجاوز نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی در خرداد ماه محسوب می‌شود. یعنی نه تنها کمکی به تقویت موضع ایران نمی‌کند؛ بلکه تضعیف هم می‌کند و نشان داد که در داخل کشور هماهنگی میان سیاست‌گذار کلان (رهبر انقلاب) و مجری سیاست‌ها (وزارت امور خارجه) وجود ندارد. وزارت خارجه با برگزاری این رویداد، گل به خودی زد. اما رویداد بین‌المللی دیگری در ۱۷ مهر ماه در تهران برگزار شد که مانند رویداد وزارت خارجه دچار تناقض نبود. 
همایش «خیزش فرزانگان در برابر خِردکشی» با میزبانی پژوهشگاه دانش‌های بنیادی و با حضور اندیشمندان ایرانی و خارجی برگزار شد. عنوان و پیام آن همایش، همسو و تقویت کننده جایگاه ایران اسلامی و تضعیف کننده نظام آمریکایی بود. همه اندیشمندان حاضر در همایش، روی خِردکشی نظم آمریکایی و تمدن غربی صحبت کردند و روی لزوم تغییر این مناسبات صحبت کردند. می‌توان گفت که همایش خیزش علیه خردکشی، یک تهاجم نرم‌افزاری هدفمند به نظم غربی بود. 
 مقایسه این دو رویداد بین‌المللی که هر دو پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و با محوریت این اتفاق مهم طراحی و برگزار شده، نشان می‌دهد که دو رویکرد در عرصه بین‌المللی در کشور وجود دارد. یکی رویکرد بازگشت به عقب و باقی ماندن در نظم آمریکایی است و دیگری رو به جلو و تضعیف کننده نظم آمریکایی و به دنبال جایابی در نظم جدید است.
متاسفانه در وزارت خارجه رویکرد ارتجاعی حاکم است و رویدادها نیز بر اساس همین رویکرد ارتجاعی طراحی و اجرا می‌شود؛ هرچند عناوین آن متفاوت باشد. این رویکرد در لحظه‌ی تغییر نظم بین‌المللی نمی‌تواند منافع کشور را تامین کند و حتی تهدیدات را افزایش می‌دهد. وزارت خارجه به جای آنکه «بر» نظم کنونی بین‌الملل باشد، «با» این نظم همراهی می‌کند و حتی در سطح برگزاری رویداد نیز علیه نظم آمریکایی عمل نمی‌کند. تغییر این رویکرد از ضرورت‌های دارای فوریت است.