پول برای همایش هست؛ برای خسارت مردم نه!
تسنیم: در آستانه روز بیمه، دوباره همایش پرهزینه «بیمه و توسعه» در حالی برگزار میشود که مردم برای خسارتهای ساده، ماهها معطلاند. سؤال اصلی همین است؛ پول برای همایش هست، برای خسارت مردم نه؟ پس وزیر اقتصاد چرا جلوی این خرجها را نمیگیرد؟
این پرسش بیش از هر زمان دیگری مطرح است؛ چنین همایشی دقیقاً چه نسبتی با حال و روز امروز صنعت بیمه دارد؟ این سؤال از آنجا جدیتر شده است که بهاذعان مدیران همین صنعت، «بیمهها حال خوشی ندارند» و ناترازی بسیاری از شرکتها به مرحله هشدار رسیده است. همزمان، گلایههای مردم از تأخیرهای طولانی در پرداخت خسارت، عملاً به یکی از اصلیترین نشانههای بحران جاری در صنعت تبدیل شده است.
چرا مجلس به انتقال سهمیه سوخت به کارت بانکی اصرار دارد؟
شریعتی، عضو کمیسیون انرژی مجلس: این موضوع، هم سوختگیری را تسهیل میکند و هم شفافیت ایجاد میکند. اتصال سهمیه بنزین به کد ملی، استفاده از کارت سوخت جایگاه را به صفر میرساند؛ در حال حاضر ۴۰ درصد سوختگیریها با کارت جایگاه و بهصورت غیرشفاف انجام میشود. این موضوع همچنین زمینه را برای اهدای سهمیه انرژی به خانوار در آینده فراهم میکند. دولت باید در تیرماه سهمیه سوخت را به کارت بانکی منتقل میکرد.
آیا با رئیس شورای اطلاعرسانی دولت برخورد خواهد شد؟
کانال بیداری ملت: شایعهسازیهای رسانه رئیس شورای اطلاعرسانی دولت در چند روز گذشته باعث شد تا رهبر انقلاب بار دیگر خود به میان میدان آمده و رسماً هرگونه پیام به دشمن را تکذیب کنند.
آیا دولت برای حفظ اعتبار خود و جلوگیری از تکرار این حاشیهسازیهای پرهزینه، با عامل آن برخورد خواهد کرد؟
فساد فرهنگی را مفسدان اقتصادی به بار آوردهاند
امیرحسین ثابتی، نماینده مجلس شورای اسلامی: پول آثار فرهنگی فاسد، از اختلاسها تامین میشود. مهدی جهانگیری که با اعلام دادگاه، مفسد اقتصادی و قاچاقچی ارز است، پلتفرم شبکه خانگی شیدا را تاسیس کرده است. افرادی که میگویند در فرهنگ دخالت نکنید، با پولهای فاسد بیشترین دخالت را در فرهنگ دارند. ارتباط پولهای بانک آینده و علی انصاری با یکسری آثار به اصطلاح فرهنگی را بررسی کنید.
منابع مالی سریالی مثل شهرزاد در شبکه خانگی از بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان آمده بود.
آنکه گرمای فرساینده فقر را نچشیده، چگونه میتواند سرمای استخوانسوز بیعدالتی را بفهمد؟
وبگاه نامهنیوز: نقل قولی از دکتر محمود سریعالقلم، موجی از حیرت و پرسش را آفرید؛ اینکه «ریشه بسیاری از مشکلات ما حاکم بودن طبقه ضعیفِ اقتصادی در کشور است. نباید اجازه داد کسی از طبقه ضعیف وزیر خارجه یا وزیر اقتصاد کشور شود؛ کسانی که مسئولیت میگیرند باید حداقل از طبقه متوسطِ اقتصادی باشند. طبقه ضعیف بهدنبال رفع محرومیتهای گذشته خودشان هستند، نه شکوه ایران.»
این سخن، در ظاهر شاید نوعی تحلیلی سیاسی است؛ اما در باطن تکرار همان دستگاه ذهنی کهن است؛ همان اشرافیت بیقرار که پیوسته میخواهد قدرت را از دست مردم نجات دهد؛ اما هرگز نمیپرسد مردم را از دست این اشرافیت بیقرار چه کسی نجات خواهد داد؟ مشکل دقیقاً در همین نقطه رخ میدهد: در تصور سادهانگارانهای که فقر را مساوی فقدان شایستگی و ثروت را هممعنا با فرزانگی و کفایت میپندارد. گویی سرمایه، ضامن عقلانیت است و رنج، معادل خامی.
اما تاریخ، چه تاریخ جهان و چه تاریخ همین سرزمین درس دیگری داده است: انسانی که از رنج برکنار است، عدالت را نه حس میکند و نه میفهمد. پرسش اساسی این است: آنکه گرمای فرساینده فقر را نچشیده، چگونه میتواند سرمای استخوانسوز بیعدالتی را بفهمد؟
عدم رسیدگی، عامل مشوق «روحانی» در اظهارات خلاف
مجاهد، معاون دفتر شهید رئیسی: اگر به فعلها و ترک فعلهای خسارتبار آقای روحانی در آن «۸ سال عبرت» رسیدگی شود، اینگونه جرئت عوض کردن جای شهید و جلاد را نخواهد کرد.
علت خلافگوییهای مدام آقای روحانی را نمیدانم. شاید عذاب وجدان ناشی از کوتاهی او در واردات واکسن که منجر به جان باختن هزاران هموطن بر اثر کرونا شد، او را به دروغگویی واداشته و امید دارد با تحریف تاریخ، خود را تبرئه کند. در هر صورت ای کاش ایشان همانند روزهای تحصیلش در گلاسکو، عمامه مقدس روحانیت را کنار میگذاشت که حقیقتاً برازندهاش نیست؛ لذا یادآوری میکنم که آن روزها آقای روحانی حتی اگر میتوانست آب مقطر به نام واکسن وارد کند، میکرد و هرگز منتظر هیچ تولید داخلی نمیماند؛ واردات واکسن چینی که جای خود دارد! اما رئیسجمهور چین آن روزها حتی حاضر نبود جواب تلفنش را بدهد! حتی ظریف هم برای رفع اتهام از خودش میگفت به خدا قسم من هر کاری میتوانستم کردم؛ ولی کسی به ما واکسن نداد. اگر به فعلها و ترک فعلهای خسارتبار آقای روحانی در آن «۸ سال عبرت» رسیدگی شود، اینگونه جرئت عوض کردن جای شهید و جلاد را نخواهد کرد.