مسئلهی بود و نبود زخم بر پیکر عفت، معیشت و امید مردم، نیازی به اثبات ندارد؛ چون وجودش کاملاً واضح و روشن است.
اما بحث ما بر سر چرایی آن و چگونگی آن است. چرایی از اینکه مردم و ملتی که انقلاب مقدس خود را بر پایهی اسلام و مردم سالاری بنا کردهاند؛ چرا اکنون آنگونهای که باید نیست؟ و چگونگی رخداد این زخمها از کجاست؟
پاسخ را میتوان در یک واژه خلاصه کرد و آن هم تبعیت از «هوای نفس» است. اما کدام یک از زیرشاخههای هواپرستی، چرا و چگونه انقلاب اسلامی ما را دچار زخمهای متعدد کرد؟
سه دسته را میتوان به ترتیب اهمیت بیان کرد:
1. برخی مسئولانِ دنیادوست غربپرست
اول از همه مسئله مدیران و مسئولان مطرح شد؛ چون مولایمان امیرالمومنین علی (علیهالسلام) فرمودند: اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛ مردم، به دولتمردان خود شبیهترند تا به پدرانشان.
و لذا هرچه یک مسئول بیشتر غرق در دنیا و هوای نفس خویش باشد، تصمیمات و سوگیریهای مادی و غیر خدایی بیشتری خواهد داشت. همین امر باعث میشود در متن جامعه به تدریج اثرات تصمیمات و اجرائیات این مسئولان، روی مردم و زندگی آنان، تغییراتی را اعمال کند.
مدیر و مسئولی که دائم بر سر حجاب و احکام الهی میکوبد، قطعاً به مرور بر روی عدهای از مردم اثرات منفی خود را خواهد گذاشت. ولنگاری کنونی، تنها حاصل هجمههای دشمن نیست؛ بلکه علاوه بر مجریان داخلی و خارجی آن، عدهای از مدیران نالایق و تابع هوای نفس، کار را به اینجا کشاندند. از ترک فعلها گرفته تا دستورات و اَعمالی که باعث گسترش بیحجابی و بیعفتی میشود.
حتی مسئولی هم که طبق ظواهر، انقلابی و اسلامی باشد؛ اما با جهالت خود، تیشه به ریشهی احکام الهی میزند هم در این امر مقصر است؛ چون جاهل قاصر و مقصر با هم فرق دارند.
جاهلی که هیچوقت هیچ چیزی به گوشش نخورده و در ناکجا آباد زمین زندگی میکند، خداوند از آن خواهد گذشت. اما جاهلی که بارها مسائل به گوشش رسیده، یا اینکه میتوانسته با تحقیق از اهل فن و تقوا پرسش کند و نکرده، قطعاً در پیشگاه خداوند مسئول است؛ در هر لباس و سن و قامتی که میخواهد باشد.
خداوند با کسی تعارف ندارد؛ از عمامه به سر گرفته، تا کُت و شلواریهای اتو کشیده و یقه دیپلماتها را با سر وارد دوزخ خواهد کرد؛ چراکه علاوه بر گناه فردی خویش که تابع هوای نفس بود، با پذیرش مدیریت و مسئولیتهای اثرگذار در جامعه، مردم را نیز به گمراهی و گناههای گوناگون کشاند و مروج فساد اخلاقی و عاملی در فشار اقتصادی شد.
یکبار با روزنامه یا رسانههایشان، یکبار در پشت تریبون، یکبار در جای دیگر، خلاصه هرجا که بشود یا تیری به سمت حس امیدواری مردم میزنند و خود تحقیری را ترویج میکنند، یا لگدی به عفت و حجاب میزنند، و یا با تفکرات غربپرستانه خود، معیشت مردم را زیر پای خود قرار میدهند تا هم به اربابان غربی خود تعظیم کرده باشند، هم به خیال برخیشان به واسطه گسترش فساد اخلاقی و فشار اقتصادی در بین مردم و ایجاد ناامیدی در آنان، زودتر نظام را ساقط کنند!
و لذا سه اصل مهم دشمنان داخلی و خارجی، تیر انداختن به گلوگاه عفت مردم به جهت آندلسسازی؛ گلوگاه امید مردم به جهت ایجاد حس خستگی و ایستایی، و گلوگاه معیشت مردم تا با فشار گرانیها برخی را از دین خارج کنند! برخی را مال حرامخوار کنند، و برخی را به شورش و نارضایتیهای عمیق وادارند؛ بهگونهای که به خیال خودشان مردم پشت انقلاب را خالی کنند تا دشمن بتواند علاوه بر حمله نظامی از بیرون، به واسطه اغتشاش داخلی نظام را ساقط کند که البته والله العلی العظیم این آرزو را به گور خواهند برد. انشاءالله
2. تودهای از مردم و نخبگان بیبصیرت
اما دومین دسته مهم، خود مردم هستند؛ چراکه مردمان یک سرزمین به اندازهای اثرگذار هستند که میتوانند سیاستها و کلیات یک حکومت را تغییر دهند.
مثلاً با رأی دادن به افراد جاهل یا دنیا دوست و غربپرست، میتوانند مسندهای حکومتی را به کسانی بسپارند که رنگ و بویی از خدا در وجودشان نیست؛ پس باید منتظر خیلی از حوادث باشند.
حوادثی که حتی پس از توبه در رأی دادن به آن شخص، باز هم اجر و پاداشی برای آن مردم در نامه اعمال ثبت نشود؛ چراکه با اختیار و دست خودشان آنان را انتخاب کردند و لذا هم باید طعم تلخ بلاهایی که این مدیران دنیاپرست بر سرشان میآورند را تحمل کنند، هم هیچگونه اجر و پاداشی در اثر این رنجها در آخرت دریافت نمیکنند.
کسی که با سرعت 200 کلیومتر به جایی بزند و در اثر تصادف فلج شود، نمیتواند بگوید خدایا در عوض این همه رنج تصادف، به من اجر و پاداش زیادی عطا کن!
آیا خداوند به او نمیگوید با اختیار کامل و به دست خودت، سرعت زیادی رفتی و خودت را ناقص کردی و در رنج و بلا انداختی؛ اکنون از من پاداش هم میخواهی؟! پس رأی مردم میتواند چنین اثراتی داشته باشد.
فارغ از انتخاب افراد بالادستی توسط مردم، خود مردم نیز بهخاطر پیروی از هوای نفس، میتوانند به تدریج به جایی برسند که اگر مسئولان آنان هم افراد خوبی باشند، باز هم گره اندر گره در کار حکومت بوجود آید. مثلاً در دوره حکومت مولایمان امیرالمونین علی (علیهالسلام)، چقدر مردم حضرت را اذیت کردند. تا جایی که حضرت بارها از دستشان گریان و نالان شدند و حتی آنان را نفرین کردند.
یا در صحنه عاشورا که مولایمان امام حسین (علیهالسلام) فرمودند: میدانید چرا حرفم در گوشتان فرو نمیرود و شمشیر در مقابل امام خود کشیدهاید؟ چون شکمهایتان را از مال حرام پر کردهاید...
پس اثر خود مردم نیز در سرنوشت خودشان بسیار موثر خواهد بود و این مهم هم باز به میزان هواپرستی مردم برمیگردد. هرچقدر تابعیت نفس را داشته باشیم و اختیاراً پای ماهواره و فیلمهای ناهنجار سینما و رقص و موسیقی حرام، بیحجابی و بیغیرتی، تابع صفاتی مثل کینه و حسد و... باشیم، همان قدر میتوانیم در انتخاب مسئولان منحرفِ غربپرست و کمک به گسترش اهدافی شیطانی در جامعه نقش داشته باشیم.
3. هجمههای سنگین دشمنان
و اما سومین دسته، همان هجمههای بسیار دقیق و سناریوهای پیچیدهی شیاطین جنی و انسی برای انحراف و نابودی نظام و ملت ایران است.
از شبکههای ماهوارهای گرفته، تا نفوذیهای آنان در داخل، رسانههای آنان در کشورمان، محتواهای تصویری با تزریق غیر مستقیم و ناخودآگاه در ذهن مخاطبان، تحریم و فشارهای اقتصادی از بیرون، سیاهنماییها علیه ایران و...
به طور مثال، همین اینستاگرامی که الان در دست نوجوانان کم سن و سال هم میتوان یافت، طوری با تصاویر و فیلمها ذهن مخاطب را تسخیر میکند که فرد اصلاً تصورش را هم نمیکند از کجا سبک زندگی و اعتقاد و... دچار تغییر شده و ضربه خورده است.
به عنوان نمونه، در صفحه عمومی اینستاگرام صحنههایی از لوازم شیک منزل، زنهای زیبا و بیحجاب، پسران پولدار با ماشین آنچنانی، غذاهای رنگارنگ، مسائل سیاسی مغلطهآمیز و تقطیع شده، کلیپهای شبههافکنی در دین و اعتقادات و... آنقدر مقابل چشم مخاطب آورده میشود که به قول آن صهیونیست خبیث، ایرانیها قورباغه پز میشوند!
یعنی به قول خودشان وقتی میخواهند قورباغهای را زنده در آب جوش بیندازند، سریع بیرون میپرد و فرار میکند؛ اما اگر قورباغه را ابتدا در آب کمی گرم بگذارند و آرامآرام شعله را زیاد کنند، قورباغه تدریجاً به زیاد شدن دما عادت میکند و کمکم بدون فرار کردن از آب داغ در آن پخته میشود...
همین امر را به تدریج با ملت ایران در عرصههای گوناگون مخصوصاً عرصه فرهنگی انجام دادند که اکنون نتایج آن را در جامعه مشاهده میکنید.
نتیجهگیری و سخن پایانی:
از هجمه دشمنان و اثرات خود مردم که بحثی مفصل دارد بگذریم، اکنون شاهد این هستیم که برخی مدیران و مسئولانی که دنیاپرستی و غربپرستی تمام وجودشان را گرفته است، حتی بر آن مردمانی که همیشه سعی بر کشیدن افسار هوای نفس داشتند و سپرهای فولادین در برابر هجمههای دشمن گرفته بودند نیز اثر میگذارند و از ترکشهای غربپرستان بینصیب نماندند.
مردمانی که انتخاب و رأیشان نه از باب دنیا و هوای نفس؛ بلکه با شاخص باتقواترین و توانمندترین مدیر، به شخصی رأی داده بودند و کسانی که اگر در زندگی مرتکب گناهی شدند، سریعاً پشیمان شده و نالان به درگاه خداوند بازمیگردند و دوست دارند که انسانی مومن و باتقوا باشند هم با تیرهایی که این غربپرستان به دنیا و آخرت مردم نشانه رفتند، زخم برداشتند.
از فشار اقتصادی گرفته تا ولنگاریهایی که دل مومنین را به درد میآورد، تا جایی که نمیتوانند با خیال آسوده به برخی از مکانها مثل پارک رفت و آمد کنند.
سخن پایانی اینکه اصلیترین دشمنان ملت، ابتدا منافقین داخلی و غربپرستانی هستند که ظاهری اتو کشیده و متشخص به خود میگیرند؛ اما خنجر را از پشت فرو میآورند.
تقریباً تمام مردم، دشمنی دشمنان خارجی را میدانند؛ چون آشکارا ضربه میزنند؛ از حمله نظامی گرفته تا تحریم دارو و غیره... ولی منافقان داخلی را چقدر از مردم میشناسند؟ که اگر نشناسند، باز هم فریب همین اتو کشیدهها را خواهند خورد و به آنان، هم رأی میدهند، هم حمایتشان میکنند.
اینجاست که لزوم و نقش بصیرتافزایی در میان مردم و نخبگان بسیار بیشتر مشخص میشود. تا زمانی که به طور گسترده، بصیرتافزایی در اقشار مختلف مردم رخ ندهد، جولان هواپرستان و غربپرستان داخلی در چرخههای مدیریتی و تیر و ترکشهای آنان به دین و دنیای مردم، تمام شدنی نیست.
پس اگر در مقابل هجمههای دشمنان داخلی و خارجی، به دنبال تقویت امید، عفاف و بهبود معیشت مردم هستیم، ابتدا باید یک نبرد تمام عیار بصیرتی راه بیندازیم.
جهاد تبیینی که تمام اقشار مردم، با هر سن و جنسیت و تفکری را در بر بگیرد و آنان را به رشد فکری برساند. آنوقت این مردم بصیر و نخبگان بصیر هستند که هم در مقابل دشمن خارجی ایستادگی همیشگی خواهند داشت، هم غربپرستان را از چرخه مدیریتی کشور کنار خواهند زد، و هم به فکر رشد فردی خود میرسند.