در هفتهای که گذشت، یک وکیل دادگستری که سابقه محکومیت قضائی نیز داشت، بر اثر سکته قلبی درگذشت. پس از مرگ او، رسانههای ضدانقلاب با روایتسازی درباره نحوه فوت وی، ابتدا مرگ او را مشکوک و سپس یک قتل حکومتی عنوان کردند تا یک پرونده جدید کشتهسازی در ایران را باز کنند. این رسانهها عنوان کردند که «خسرو علیکردی» بر اثر وارد شدن ضربه به سرش، جان سپرده است.
روز پنجشنبه اما انتشار فیلم لحظه فوت او در دفتر کارش نشان داد او در حالی که مشغول کار با تلفن همراهش است، دچار حمله قلبی شده و بر زمین میافتد.
با این حال روز جمعه در مراسم هفتم علیکردی در مشهد، عدهای با شعارهای هنجارشکنانه، فضای مراسم را به حاشیه بردند که تعدادی از این افراد هنجارشکن دستگیر شدند. نرگس محمدی، فعال ضدامنیتی و از محکومان فتنه ۸۸ که میدانداری وی در این مراسم مشهود بود نیز ازجمله این بازداشتیهاست.
در شرایطی که رسانههای معاند و برخی چهرههای سیاسی بدسابقه برای بهرهبرداری مخرب از مرگ طبیعی یک وکیل تلاش میکردند، با انتشار فیلم واضح از لحظه ایست قلبی منجر به مرگ مرحوم خسرو علیکردی در محل کارش و همچنین بازبینی این فیلم از سوی برادر و برخی بستگان و نزدیکان این وکیل و اذعان آنها به طبیعی بودن این حادثه، یک بار دیگر دروغگویی و پوچ بودن ادعای این رسانهها و چهرههای سیاسی عیان شد. با این حال سؤال اینجاست؛ چرا علیرغم عیان شدن این دروغ و روشن شدن واقعیت، برخی چهرههای با سابقه محکومیت امنیتی در مراسم هفتم فوت این وکیل همراه برادر این مرحوم، اقدام به هنجارشکنی و میدانداری هدفمند برای تهییج و تشویق مردم به بهانه مشکوک بودن مرگ خسرو علیکردی کردند؟
آیا این افراد علاقهای به روبهرو شدن با واقعیت ندارند یا اینکه در هر صورت وقتی کارفرما دستوری صادر کرده یا به چیزی تمایل دارد، این پادوها هنجارشکنی و ترویج دروغ و فتنهانگیزی را وظیفه خود میدانند؟
مگر نه اینکه یکی از دستورات موساد به شبکه همکار با خود پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ایجاد جرقههای کوچک برای فضاسازی در داخل کشور بوده است؛ پس میتوان از کنار این هنجارشکنی و تلاش برای فتنه انگیزی جدید با وجود روشن بودن ماجرای اصلی به آسانی گذشت؟
نکته تاسف بار اینکه برخی از میدانداران امروز شایعهپراکنی و جار و جنجال از جمله نرگس محمدی و... که در مراسم ترحیم یک وکیل که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، با شور و هیجان و فریاد اعتراضی همه تلاش خود را میکنند، با خوشرقصی برای دشمن علیه کشور و نظام حاشیهسازی و فتنهانگیزی کنند، در جریان جنگ 12 روزه که بیش از هزار هموطن بیگناه به دست رژیم صهیونیستی به خاک و خون کشیده شدند، سکوت کرده بودند و غیرت و جرئت اعتراض نداشتند؛ چون آنهایی که روزی بدون دلیل با سخره گرفتن جایزه صلح نوبل و حمایت رسانهای و... اینها را نمکگیر کرده بودند، این جرئت و غیرت و وطن دوستی را از این پادوهای خود سلب کردهاند.
در طنز بودن اهدای جایزه صلح نوبل به چنین فرد مدعی صلح و ضد جنگ و خشونت همینبس که وی شهادت هزاران هموطن از جمله صدها زن و کودک را به دست اسرائیل و با حمایت آمریکا میبیند و سکوت میکند؛ اما ایست قلبی یک وکیل در محل کارش، او و همتیمیهای او را با یک اشاره کارفرما به میدان میآورد.