امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

معمای ونزوئلا؛ آژیر قرمز برای هژمونی آمریکا یا بحران جدید در غرب آسیا؟

حسین صمدپور

 

در روزهایی که اخبار بین‌المللی از تجاوزگری‌های رژیم صهیونیستی در غرب آسیا تا جنگ اوکراین و روسیه در اروپا، همه توجه جهان را به خود معطوف ساخته است، اکنون آمریکای لاتین خبرساز شده و به تیتر اول رسانه‌های دنیا و مرکز توجه جهان بدل شده است: احتمال اقدام نظامی آمریکا علیه ونزوئلا! 

تهدیدات صریح مقامات آمریکایی علی‌رغم اعمال تحریم‌های همه‌جانبه علیه ونزوئلا حاکی از این است که ونزوئلا در اولویت راهبردی سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته است؛ اما پرسش اساسی این است که واشنگتن دقیقاً به دنبال چیست؟
در روایت رسمی، آمریکا مدعی است که برای «حمایت از دموکراسی»، «دفاع از حقوق بشر» و «مبارزه با قاچاق مواد مخدر» به ونزوئلا فشار وارد می‌کند؛ مفاهیمی که طی دهه‌های اخیر در نقاط گوناگون جهان بارها به عنوان پوشش مداخله‌جویی‌های واشنگتن به کار رفته‌اند. اما تاریخ روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که این روایت‌ها تنها پوسته‌ای از واقعیت‌اند؛ وگرنه اصل ماجرا به منافع راهبردی دولت آمریکا ارتباط دارد. 
در سال‌های اخیر، بازار جهانی انرژی به دلیل جنگ اوکراین، تحریم‌های گسترده علیه روسیه، ممانعت از صادرات نفت ایران، تجاوزگری‌های رژیم صهیونیستی در غرب آسیا، ناامنی مسیرهای حیاتی انرژی و کشتیرانی مانند تنگه باب‌المندب، جنگ تعرفه‌ای آمریکا و چین و تلاش جهانی برای کاهش وابستگی به دلار وارد دوره‌ای از شکنندگی کم‌سابقه شده است. در چنین شرایطی، هر تکانه‌ای در عرضه انرژی می‌تواند به بحران‌های گسترده در عرصه اقتصاد جهانی منجر شود و هژمونی اقتصادی و سیاسی آمریکا را در سایه تهدید و مخاطره قرار دهد.
در این میان ونزوئلا جایگاه ویژه‌ای می‌یابد: کشوری با بزرگ‌ترین ذخایر اثبات‌ شده نفت جهان، واقع در حیاط خلوت ژئوپلیتیک آمریکا، گرفتار بحران اقتصادی و سیاسی؛ اما همزمان دارای روابط نزدیک با ایران، روسیه و چین؛ ترکیبی که کاراکاس را به یکی از حساس‌ترین نقاط تماس میان آمریکا و رقبای آن و زمین بازی قدرت‌ها تبدیل می‌کند.
در این چارچوب، به نظر می‌رسد تلاش‌های آمریکا برای حل سریع پرونده ونزوئلا، آن هم از طریق اقدام نظامی مستقیم علیه کاراکاس مبتنی بر یکی از دو هدف راهبردی زیر باشد:
نخست آنکه اقتصاد جهانی دیگر تاب تبعیت مطلق از سیاست‌های تحریمی آمریکا را ندارد. تحریم‌های شدید علیه ایران و روسیه به مرزهای تحمل اقتصاد جهانی نزدیک شده است؛ به طوری که حتی متحدان سنتی آمریکا نیز دیگر توان تبعیت کامل از سیاست‌های تحریمی واشنگتن را ندارند و نمونه روشن این واقعیت، مقاومت هند در برابر فشار‌های آمریکا برای قطع واردات انرژی از روسیه است؛ رویکری که نشان می‌دهد اهرم تحریمی آمریکا دیگر الزام‌آور و اجماعی نیست. آمریکا برای حفظ ابزار تحریم به عنوان اهرم سیاست خارجی، نیازمند دسترسی به منبعی بزرگ، جایگزین و قابل کنترل است. از نگاه واشنگتن، نفت ونزوئلا قادر است چنین نقشی را ایفا کند و شکاف ناشی از محدودیت‌های تحریمی را جبران کند.
هدف دوم؛ اما ماهیت عمیق‌تری دارد و بیشتر به یک سناریو شبیه است. آمریکا می‌داند که خاورمیانه در آستانه تحولات بزرگ و احتمالاً بحران‌زا قرار دارد؛ تحولاتی که ممکن است خود واشنگتن نیز نقش فعال در آن‌ها داشته باشد. با توجه به اینکه دو گذرگاه‌ حیاتی انرژی جهان یعنی تنگه هرمز و باب‌المندب عملاً تحت نفوذ مستقیم ایران و متحدان آن از جمله یمن قرار دارند، هرگونه بحران در منطقه می‌تواند عرضه انرژی جهانی را با تکانه‌های شدید مواجه کند. در چنین تصویری، آمریکا نیازمند یک منبع عظیم خارج از غرب آسیا است تا در صورت وقوع بحران، ثبات نسبی بازار انرژی را تضمین کرده و از پیامدهای فاجعه‌بار احتمالی برای اقتصاد جهانی جلوگیری کند. ونزوئلا با ذخایر بی‌رقیب خود، تنها گزینه‌ای است که می‌تواند چنین اطمینانی را برای واشنگتن فراهم سازد. براساس این تحلیل، فشار آمریکا بر ونزوئلا تنها اقدامی تاکتیکی نیست؛ بلکه بخشی از راهبُرد کلان واشنگتن برای مدیریت بحران‌های احتمالی آینده در خاورمیانه است.
در چنین صحنه رقابتی، ضرورت ورود فعال بازیگران رقیب آمریکا بیش از هر زمان دیگری برجسته است. چین، روسیه، ایران می‌توانند با حمایت سیاسی، اقتصادی و امنیتی از ونزوئلا، تهدید نظامی آمریکا را خنثی کنند، سناریوهای تحریمی واشنگتن را به بن‌بست بکشانند و از تمرکز مازاد قدرت انرژی در دست آمریکا جلوگیری نمایند. این حمایت موازنه قدرت را در بازار جهانی به سود محور رقیب آمریکا تغییر می‌دهد. در این میان کشورهای نفت‌خیز عربی نیز علی‌رغم رویکردی انفعالی و محافظه‌کارانه، در برابر انتخابی راهبردی قرار دارند. حمایت دیپلماتیک یا اقتصادی از ونزوئلا می‌تواند موقعیت آن‌ها را به عنوان بازیگران تعیین‌کننده در بازار انرژی تثبیت کرده و از ظرفیت‌های راهبردی‌شان در برابر فشارهای بلندمدت آمریکا حفاظت کند. بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت ونزوئلا، به معنای واگذاری یک برگ بازی مهم به واشنگتن خواهد بود؛ برگی که می‌تواند قدرت چانه‌زنی جهان عرب را کاهش دهد و آن‌ها را در معادلات بازار انرژی خلع سلاح کند.
در نهایت، معمای امروز ونزوئلا تنها یک بحران داخلی یا مناقشه دوجانبه میان کاراکاس و واشنگتن نیست؛ بلکه نقطه‌ای محوری در خیز بزرگ‌ آمریکا برای بازچینش قدرت در بازار انرژی و مدیریت بحران‌های آینده به‌ویژه در غرب آسیا است. فشارهای فزاینده، تهدید نظامی و تلاش برای تسلط بر ظرفیت عظیم نفتی این کشور یا برای تثبیت هژمونی سیاسی و اقتصادی آمریکا است و یا مقدمه‌ای است برای تحولی بزرگ در غرب آسیا. اما در برابر این تلاش‌ها، نقش‌آفرینی فعال قدرت‌هایی چون چین، روسیه، ایران که هرکدام منافعی اساسی در جلوگیری از برتری مطلق واشنگتن دارند، می‌تواند معادلات را بر هم زند و راه هرگونه مهندسی سیاسی و اقتصادی آمریکا در بازار انرژی را مسدود کند. حمایت راهبردی آن‌ها از ونزوئلا، نه‌فقط دفاع از یک دولت تحت فشار؛ بلکه تلاشی برای خنثی‌سازی طرحی است که در صورت موفقیت، موازنه قدرت جهانی را به ‌طور بنیادین به سود آمریکا تغییر خواهد داد. آینده رقابت قدرت‌ها در این نقطه حساس از آمریکای لاتین رقم می‌خورد؛ جایی که هر تحول آن پژواک مستقیم در سیاست جهانی، بازار انرژی و ساختار نظم بین‌المللی خواهد داشت.