امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

شکنجه در ساواک

حجت‌الاسلام غلامرضا اسدی می‌گوید: روزی محضر آقا بودیم که ایشان فرمودند:
«یکی از دفعاتی که مرا به زندان بردند، با خود فکر می‌کردم اگر به من گفتند روی این تخت زندان بخوابم، آیا اختیار با خودم است یا نه.  وقتی داخل زندان رفتم، برخلاف تصور من، مأمور اجازه هیچ‌گونه صحبتی به من نداد. هنوز به سلول وارد نشده بودم که بازجوی ساواک آمد و سیلی محکمی به صورتم نواخت. بعد لگد محکمی بر سینه‌ام کوبید، و من روی تختی که لحظه‌ای پیش تصورش را می‌کردم، افتادم! دیگر مجال حرکت کردن به من نداد و شروع به زدن نمود.
 مشی و سبک ساواک این بود که اول، زندانی را مفصل می‌زد، بعد می‌گفت: این غذای ظهرت! سپس می‌رفت و شب می‌آمد. 
 شب هم مفصل می‌زد. پس از آن می‌گفت: حالا بگو در منبرها چه چیزهایی گفته‌ای و چه حرف‌هایی زده‌ای؟!»