عضو حزب منحله مشارکت ادعا کرد: حاکمیت نه خود از مجرای «دولتهای هماهنگ» توانست گامی به سوی «تعالی» بردارد، و نه اجازه داد دولتهای دارای پروژه توسعه (ولو با قرائتهای مختلف) امر «توسعه» را پیش ببرند. سعید حجاریان در مقالهای نوشت: زمانی که درباره دولت و کارویژههای اصلی آن تأمل میکنیم، غالباً ذهن ما بر دو حوزه امنیت و اقتصاد متمرکز میشود. در پرتو این مسئله است که رهیافتهای توسعه، امنیت ملی، تعاملات منطقهای و بینالمللی، و همچنین عدالت واجد معنا میشوند و نسبت به یکدیگر تقدم و تأخر پیدا میکنند.
اگر با هیئت حاکمهای مواجه باشیم که ایستار خود را بهدرستی در هر یک از این مسائل مشخص کند، آنگاه میتوان انتظار بازاندیشی در راهبردها، مسئولیتها و نقش دولت را داشت. در غیر این صورت آنچه میبینیم غیبت دولت است و بس. نتیجه آنکه مشاهده میکنیم دولت چهاردهم عملاً در امر توسعه سپر انداخته و در گفتارش صرفاً متکفل اجرای برنامه هفتم توسعه شده است و در عمل، گرفتار روزمرگی اداره کشور. به دیگر سخن، گفتمان توسعهستیزِ یوتوپیایی در سطح کلان باعث شد عینیت توسعه از بین برود و عرصه بر کاغذبازیهایِ سنجشناپذیر در قالب اسناد بالادستی بر الگوی اداره امور عمومی کشور فراخ شود. یادداشت حجاریان نوعی وارونهنویسی در روایت تاریخی است. در واقع طیف متبوع وی همانهایی بودند که نه برنامه درونزای واقعی برای توسعه و پیشرفت کشور داشتند و نه اجازه دادند دولتهای دارای انگیزه و اهتمام در این عرصه، برنامه خود را بدون مانعتراشی و کارشکنی پیش ببرند. دولتهای هاشمی و روحانی همان دولتهایی هستند که بدترین رکوردهای تورمی (49/6 و 45درصد) را به یادگار گذاشتند و بستر ناامنی و بیثباتی اقتصادی و آشوبافکنی دشمن را فراهم کردند. دولت خاتمی همچنان بر سیاستزدگی و بیاعتنایی به اولویتهای اقتصادی مردم اصرار داشت که مردم، پاسخش را با عدم همراهی با خط استعفا و تحصن در مجلس ششم، و همچنین رای به احمدینژاد در سال 1384 و 1388 (با وجود نامزدی کسانی چون هاشمی رفسنجانی، کروبی، معین، مهرعلیزاده و موسوی) دادند. نکته آخر، اعتراف حجاریان به برنامهستیزی است و حال آنکه لاف توسعه بدون اهتمام به برنامه مصوب و مدون قانونی، ادعایی آرزواندیشانه و هپروتی خواهد بود؛ همچنان که دو سوم احکام برنامه ششم اجرائی نشد و معدل رشد اقتصادی نزدیک به صفر، ظرف هشت سال به ثبت رسید. همچنان که رشد اقتصادی در دولت فعلی نیز منفی بوده است. این رقم در دولت شهید رئیسی سه تا پنج درصد بود. در واقع میتوان گفت غربگرایی محض، تسلیمطلبی و مذاکرهزدگی افراطی بدون هیچ برنامه اقتصادی روشن، هرگز نمیتواند الگوی توسعه باشد و صرفاً برنامه طفیلیگری و فرصتسوزی محسوب میشود.