امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

آخرین شلیک آمریکا علیه ایران

فاطمه بصیری
 
شکست مشترک امریکا و رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه از ایران از ابعاد متفاوتی، چون بُعد میدانی و بُعد داخلی قابل ارزیابی است. مهم آنجاست که طراحان این جنگ علیه ایران سال‌های زیادی با پیشرفته‌ترین تسلیحات ممکن و آنالیز رفع نقایص، تصمیم داشتند ضربه‌ای غیرقابل جبران به کشور وارد کنند و به اصطلاح پروژه مهار ایران و یکسره کردن نظام جمهوری اسلامی را رقم بزنند؛ اما باز هم ناکام ماندند. همان‌طور که ترامپ گفت، خلبانان امریکایی ۲۲ سال و هر سه سال یک بار برای بمباران ایران تمرین کرده بودند. 
گرچه امریکا ادعا می‌کند تنها هدفش از این تمرینات تأسیسات هسته‌ای بوده؛ اما واقعیت عکس آن را تأیید می‌کند. مقامات امریکایی و رژیم صهیونیستی در طول سال‌های متمادی، هیچ سیاستی به جز تهدید و ارعاب در قبال ایران در پیش نگرفته‌اند. آن‌ها از تمام ظرفیت‌های خود؛ مانند راه‌اندازی جنگ‌های پارتیزانی، تروریستی، جنگ هشت ساله، اغتشاشات و ناآرامی، فشارها و تحریم‌ها، فشارهای بین‌المللی برای مهار و نابودی ایران استفاده کردند؛ بنابراین آنچه ترامپ در مورد تمرین ۲۰ ساله سخن گفت، اشاره به بخش کوچک و ناچیز اقدامات امریکا علیه ایران بود. 
هزینه‌های آنان برای مقابله با ایران، بسیار فراتر از این اقرار بوده و روندی صعودی داشته است و دارد. علت این امر آن است که شکست در پروژه‌های قبلی و حرکت به سمت پروژه‌های جدید، همواره نیازمند تزریق منابع و هزینه‌کردهای مضاعف است. در نهایت، شکست‌های متمادی امریکا از ایران، واشینگتن را وادار به استفاده از ابزار نظامی علیه ایران کرد، به ویژه که شکست در عرصه تحریم و فشارهای حداکثری به عنوان کلیدی‌ترین سیاست‌های امریکا علیه ایران، برای کاخ سفید گران تمام شد. 
عمده تحلیلگران امریکایی مانند ریچارد نفیو، معمار تحریم‌های هوشمند علیه ایران، طی سال‌های اخیر با اشاره به تاب‌آوری اقتصاد ایران در برابر فشارهای حداکثری تحریم‌ها و ضربه به پیکره اجماع‌سازی، سیاست مهار ایالات متحده در قبال ایران را شکست‌خورده دانسته‌اند. اما علاوه بر ناکارآمدی ذاتی این سیاست، جهت‌گیری سیاست خارجه ایران به سمت تلفیق با روندها و مکانیسم‌های ضد غربی در جهان، به وضوح نشان داد این سیاست حتی به تهدیدی علیه واشینگتن مبدل شده است؛ از این رو راه‌اندازی جنگ علیه ایران، به طور واقعی‌تر آخرین شلیک امریکا علیه ایران محسوب می‌شود؛ یعنی امریکا ناامید و ناتوان از اجرای همه سیاست‌هایش علیه ایران، به ناچار مجبور به استفاده از آخرین حربه موجود شد و جنگ را با تمام توان علیه ایران آغاز کرد. 
در این جنگ، امریکا برای محفوظ نگه‌ داشتن خود از تبعات و پیامدهای متعدد منطقه‌ای و جهانی، تلاش کرد نقش نفر دوم را بازی و از رژیم صهیونیستی یا همان بازوی عملیاتی خود، به طور مستقیم در میدان استفاده کند. در وهله اول، کاخ سفید گمان می‌کرد با عملیات ضربتی حذف فرماندهان و مقامات سطوح اول و هدف قرار دادن نقاط کلیدی و مهم نظامی، ایران را خلع سلاح کرده است و می‌تواند مزدوران داخل کشور را علیه کشور فعال کند؛ اما در واقعیت، عکس آن رقم خورد و ایران با حملات موشکی مؤثر و نافذ، به قلب سرزمین‌های اشغالی حمله و خسارت‌های غیرقابل کتمانی به تل‌آویو وارد کرد. به گفته خبرنگاران خارجی مستقر در تل‌آویو، خسارت‌ها به قدری شدید بود که آن‌ها گمان می‌کردند در غزه حضور دارند. موشک‌های پیشرفته ایرانی با گذر از لایه‌های پدافندی مشترک امریکا و رژیم صهیونیستی، رؤیای سپر مستحکم و بلامنازع رژیم صهیونیستی را فروپاشیدند و نشان دادند تا چه میزان قدرت پدافندی آن‌ها ضربه‌پذیر است. 
در وهله دوم، امریکا درصدد بود آشوب فراگیر داخلی را با ورود شبه‌نظامیان و تروریست‌های مسلح مرزی و داخلی ترتیب دهد و جنگ را در کانال داخلی وارد و رهبری کند؛ اما انسجام مردمی و ایستادگی یکدست مردم در برابر دشمنان، نقشه آن‌ها را نقش بر آب کرد. امریکا سال‌های زیادی جنگ نرم‌افزاری علیه باور و اعتماد جامعه به کشور به راه انداخته بود و گمان می‌کرد پایگاه اجتماعی در میان مردم دارد و می‌تواند از آن‌ها برای اجرای عملیات داخلی استفاده کند؛ اما صف‌بندی همریخت و یکدست مردم که از همه اقشار جامعه بودند، نشان داد کاخ سفید با محاسبات اشتباه وارد جنگ شده است. در نهایت، ایران توانست شکستی راهبردی را به امریکا و رژیم صهیونیستی وارد کند. به فرموده رهبر معظم انقلاب، ملت ایران بی‌تردید هم امریکا و هم رژیم صهیونیستی را شکست داد. آن‌ها آمدند و شرارت کردند؛ اما کتک خوردند و دست خالی برگشتند و به هیچ یک از اهداف خود نرسیدند که این، شکستی واقعی برای آن‌ها بود.  از سوی دیگر، نسخه تسلیم ایران را که مکرراً ترامپ آن را تکرار می‌کند، دلالت بر شکست و ناتوانی امریکا علیه ایران دارد. وی در انظار عمومی و مصاحبه‌ها مدعی است توان هسته‌ای ایران را به طور کلی نابود کرده است؛ اما کاخ سفید در خفا برای کسب اطلاع از چگونگی میزان خسارت به تأسیسات هسته‌ای، از بازوی آژانس اتمی برای بازرسی گسترده‌تر در ایران مدد می‌گیرد. امریکا با زبان آژانس اتمی و شورای حکام درصدد فشار بیشتر بر ایران برای نظارت یا همان جاسوسی از خسارت‌ها و محل اختفای مواد غنی‌شده ایران است.