پس از بازداشت آقای قطبزاده، به من اطلاع دادند که ایشان برای بازجویی حاضر نیست و در ارتباط با اتهام خود، مطلقاً صحبت نمیکند. من به زندان رفتم و با وی صحبت کردم.
اکنون یاد ندارم که دقیقاً چه گفتم؟ آنچه یاد دارم این است که حدود چهل و پنج دقیقه او را نصیحت کردم و ضمناً گفتم: ما میدانیم شما چه میخواستید بکنید، سخن ما با شما برای آن است که نقشهی خود را برای ملت بگویید.
پس از شنیدن سخنان من، گفت: یک قرآن بیاورید!
قرآن آوردند. با قرآن استخاره کرد و پس از آن گفت: خیلی خوب، اکنون آمادهام حرفهایم را در مصاحبهی تلویزیونی بگویم؛ اما به شرط اینکه مرا فوراً یا اعدام کنید یا عفوم کنید. چون بعد از این مـن دیگر مردهام.
بدینسان وی آنچه مربوط به اتهامات او میشد را بازگو کرد. پس از آن مصاحبهای با ایشان ترتیب داده که فیلم ویدئویی آن برای حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه) ارسال گردید و از سیما پخش شد.