حسن طهرانی مقدم، مسئول هوا فضای سپاه پاسدران انقلاب اسلامی و ملقب به پدر موشکی ایران و مسئول سازمان جهاد خودکفایی بود که چند سال پیش در چنین ایامی بر اثر انفجار در یکی از پادگانهای نزدیک تهران، خود و جمعی از همکارانش به شهادت رسیدند. او با محقق ساختن صنعت موشکی به صورت کاملاً بومی و خودکفا، نه تنها امنیت را برای ایران؛ بلکه بسیاری از کشورهای منطقه به ارمغان آورد و رتبه علمی ایران در جهان را ارتقا بخشید. در مورد علل موفقیت علمی او، با الهام حیدری، همسر این شهید به گفتگوی تفضیلی پرداختهایم که مشروح آن در اختیار مخاطبان قرار میگیرد. در ادامه بخشی از مصاحبه خانم الهام حیدری، همسر شهید طهرانی مقدم را میخوانیم.
علل اصلی موفقیت ایشان برای به ثمر نشستن پروژه موشکی و فضایی ایران را چه میدانید؟
دستیابی شهید طهرانی مقدم به سطوح بالای علم که در حد تامین امنیت ایران و منطقه اثرگذار شده را از اخلاص بیاندازه او در همه کارها و ولایتپذیری ایشان میدانم. این امنیتی که امروز نه فقط مردم ایران از آن بهره میبرند، نتیجه تلاشهای بیوقفه افراد زیادی از جمله رنج و زحمت 30 ساله شهید طهرانی مقدم و دوستان و همکاران ایشان در صنایع موشکی است. وقتی در مورد ولایتپذیری ایشان نسبت امام خمینی (ره) و امام خامنهای صحبت میکنم، از یک رابط ساده حرف نمیزنم. ایشان معتقد بود که امام خامنهای فصل الخطاب همه چیز است؛ به گونهای که حتی وقتی در مسائل علمی هم حضرت آقا به ایشان پیشنهادی میکردند، الا و لابد میپذیرفت. شاید به نظر برسد که در کارهای علمی، این رویکرد درستی نباشد؛ اما اتفاقاً میگویم اگر ایشان در کارهای علمی بزرگ و وسیع موفق شد، به خاطر همین نکته بوده است.
شهید در چه دانشگاهی و رشتهای تحصیل کرده بودند؟
پس از شهادت ایشان وقتی حضرت آقا به منزل ما آمدند، فرمودند: شهید، قدرت مدیریتی بالایی داشت تا جایی که تمام استادان و پروفسورهای ایرانی که میتوانستند در زمینه و رشتههای مربوط به موشک به ایشان کمک کنند را در مجموعههای متعدد مدیریت میکرد. به اذعان همین استادان دانشگاه، ایشان نه در یک رشته؛ بلکه در رشتههای متعدد تخصص داشتند.
خوب سوال چند استاد دانشگاه داریم که حرف کسی را که از آنها مدرک پایینتری دارند، گوش بدهند؟ این نشان میدهد که خود شهید چقدر علمش بالا بوده که آن استادان هم گوش میکردند. ایشان به ظاهر مدرک دکتری نداشت؛ اما علم زیادی داشت به گونهای که بعد از شهادتش چندین دانشگاه به او دکتری افتخاری هدیه دادند؛ هدیه به فعالیت علمی عظیمی که شاید در بدو امر از خود دانشگاه انتظار میرفت؛ لذا میتوان گفت که یک مدرک دانشگاهی برای ایشان بسیار کم است و ایشان فارغ التحصیل دانشگاه انقلاب بودند.
گفته میشود که اطلاعات فضایی و فیزیکی ایشان بیش از حد معمول بود. نظر شما چیست؟
من چندان در مورد جزئیات تخصصی ایشان وارد نمیشوم؛ ولی دکتر امی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در مورد مقام علمی شهید طهرانی مقدم قسم میخورد که اولین کسی که در ایران فضا و علوم فضایی را شناخت و فهمید، این شهید بزرگوار بود. گاهی اوقات خودش میگفت بسیاری هم اکنون نمیدانند که من دارم چه کاری میکنم.
در این مسیر با مشکلات و یا کارشکنی مواجه نشدند؟ واکنش ایشان چه بود؟
البته خیلی افراد هم پیدا میشدند که دنبال سنگ اندازی در کار او و تیمش بودند و اجازه نمیدادند این افراد نخبه رشد کنند؛ اما روحیه عظیمی داشت و بزرگمنش بود؛ به گونهای که خطای دیگران را نمیدید و کار خودش را ادامه میداد و استقامت میکرد. این همتهای عظیم را از خودساختگی داشتند و خود را در هشت سال جنگ ساخته بودند، و نعمتهایی بودند که خدا آنها را برای امروز اسلام ذخیره کرده بود؛ لذا از سختیهای مسیر خسته نمیشدند و یا هرگز نمیگفتند چون من این همه علم دارم؛ پس بقیه باید قدر مرا بدانند و یا تحویل بگیرند؛ در حالی که امروز کسانی را میبینیم که از اینکه به جنگ رفتهاند و یا در انقلاب شرکت داشتهاند، پشیمانند و این عین عاقبت نابخیری است که انسان پس از زحمات زیاد، خودش دسترنجش را نابود کند و از چشم خدا بیندازد.
خود شهید طهرانی مقدم وضعیت علمی خود را چگونه توصیف میکرد؟
استادان دانشگاهی که در زیر مجموعههای موشکی با ایشان همکاری میکردند، به تخصص و دانش زایدالوصف ایشان در رشتههای متعدد علمی اذعان دارند؛ به گونهای که چندین و چند دکتری افتخاری از دانشگاههای مختلف کسب کردند بدون آنکه حتی یک ساعت در این دانشگاهها تحصیل کرده باشد.
در حالی که در علومی چون ریاضی و فیزیک و زبان به گفته همکارانش بسیار تبحر داشتند، آنقدر در خانه خاکی، متواضع و عادی رفتار میکردند که ما از تبحر ایشان اطلاع نداشتیم و خیلی حرف است که کسی این همه علم و دانش داشته باشد؛ اما بروز ندهد. امروز این ظرفیتها کمتر در کسی پیدا میشود. برخی تا لیسانسی میگیرند، به پدر و مادر و اطرافیان تکبر میورزند و یا همسرشان را تحقیر میکنند؛ اما در زندگی با ما هرگز اینگونه نبود؛ با اینکه میدانست مشغول انجام کار مهمی است؛ اما هرگز این مهم بودن را در رفتارش مشاهده نمیکردیم. در جنگ 33 روزه لبنان با رژیم اشغالگر قدس، تقریباً بسیاری از کارها بر دوش ایشان بود؛ در حالی که بچهها بسیار در تب و تاب بودند و اصرار داشتند که به عنوان جمهوری اسلامی ایران باید به نحوی به شیعیان لبنان کمک کنیم، ایشان بسیار خونسرد میگفت: اسرائیل هیچ غلطی نمیتواند بکند.
یکی از پروژههای موفق موشکی ایشان، موشکهای نقطهزن است. با توجه به خصوصیات رفتاری ایشان، این مورد را چگونه میبینید؟
راز دیگر موفقیت شهید طهرانی مقدم، علاوه بر اخلاص و ولایتپذیری، دقت و نظم عجیب ایشان در کارها بود و همین دقت و نظم کمک میکرد که علاوه بر آن کارها و مسئولیتهای عظیم در حوزه موشکی، به همه امور زندگی رسیدگی کند. ایشان عضو هیئت رئیسه حوزه علمیه بنده بودند؛ کوهنوردی و صخره نوردی و فوتبال بازی میکردند و کمک به مستضعفین و اداره چند خیریه بود. رسیدگی به خانواده و فامیل هم اگر چه نه زود به زود بلکه به طور منظم و مرتب انجام میشد. نظم ایشان شامل امور کوچک؛ چون وسایل شخصی میشد تا برنامههای کلان و کشوری؛ به گونهای که وقتی از کوه یا ورزش برمیگشت، تمیز و مرتب کردن وسایلش را کامل خودش انجام میداد و هرگز اجازه نمیداد من وسایلش را بشورم و مرتب کنم که مبادا آلودگیهای محیط ورزش و به خصوص کوه، به من آسیبی نرساند.
چرا تا زمانی که در قید حیات بودند، نام و نشانی از ایشان در رسانهها نبود؟
کوه زیاد میرفت. به گفته دوستانش وقتی بالای کوه میرسید با خدا خلوت میکرد. دو رکعت نماز میخواند و در جایی که دیگر کسی نبود جواب سوالاتش را بدهد، در آن خلوت به جواب سوالاتش میرسید. خوب چنین افرادی حکم درّ درون صدف را دارند؛ حکم عطر درون شیشه. تا هستند کسی نمیشناسدشان. اما کی این افراد شناخته میشوند؟ وقتی که شیشه عطر میشکند و بوی عطر فضا را پر میکند و شهید میشوند. وگرنه تا زنده هستند کسی از آنها خبری ندارد. خودشان اهل اینکه در معرض چشمها قرار بگیرند نیستند.
علاوه بر آن بسیار پرتلاش و پرکار بود و هرگز ندیدم که بگوید میخواهم یک ساعت استراحت کنم. مدام در حال فعالیت و تلاش یادگیری و یاد دادن بود.
با توجه به استعداد و دانش بالایی که داشتند؛ چرا ایشان زندگی در خارج از کشور را انتخاب نکردند؟
خب ایشان به خاطر استعداد رشک برانگیز و نمرههای بالا و هوش سرشاری که داشت، همیشه مورد خطاب عمویشان بود که به همراه پسرعموها برای تحصیل به فرانسه و کانادا برود و عمویشان به ایشان قول داده بودند که او دانشمند برجستهای خواهد شد و در ایران استعداد حسن هرز خواهد رفت.
اما مادر ایشان به ایشان گفته بود زمانی که آقا روح الله به ایران بیاید، با جوانهایی مثل تو میتواند کاری بکند. علاوه بر فعالیتهایش در جریان انقلاب بعد از پیروزی انقلاب هم تا قبل از انقلاب فرهنگی، مدرک فوق دیپلم تکنیکیومی را گرفته بود. خوب اگر از ایران میرفت شاید دانشمند برجستهای میشد یا نهایتاً یکی از دانشمندان ناسا. مثلاً ممکن بود که امکانات خیلی خوبی هم در آنجا در اختیار خودش و خانوادهاش بگذارند؛ اما دیگر نمیتوانست به مقام شهادت برسد؛ دیگر نمیتوانست نه تنها موجب اقتدار شیعه؛ بلکه مسلمانان در منطقه شود.
نمیتوانست نشان افتخار سرداری اسلام را از ولی امر مسلمین دریافت کند و دیگر نمیتوانست تا ابد نتیجه کارهایش مثل خاری در چشم دشمنان اسلام فرو برود و یا الگوی جوانان دانشمند ایران بشود. نهایتاً در خارج از کشور یک آزمایشگاه مجهز داشت و چند کتاب و مقاله؛ اما دیگر برای کشورش کاری نکرده بود.
از شرایط سخت فعالیت کاری و علمی به امام خامنهای شکایت نمیکرد؟
شهید طهرانی مقدم همیشه دوست داشت که با دست پر به خدمت حضرت آقا برسد. هرگز دوست نداشت وقتی به خدمت ایشان میرسد، گلایه کند یا غر بزند. همیشه میگفت حاجتم شکفتن لبخند حضرت آقا است و باید با دست پر پیش آقا رفت. صبر میکرد پروژههای مهمش نتیجه بدهد؛ سپس گزارشها را به خدمت حضرت آقا میبرد و ایدههایش برای کارهای آینده را هم خدمت ایشان ارائه میکرد. اگر شهید تهرانی مقدم از ایران رفته بود، دیگر نمیتوانست تا ابد همچون خاری در چشم دشمنان اسلام باشد.
همین اعتمادی که ایشان به امام خامنهای داشتند، به صورت عکس هم وجود داشت؟
اطرافیان اغلب ایدههای ایشان را نشدنی و محال میدانستند؛ ولی وقتی آنها را خدمت حضرت آقا ارائه میکرد، انگیزه زیادی برای عملی کردنشان پیدا میکرد و نهایتاً هم عملیشان میکرد. یک جمله معروف از حضرت آقا در مورد ایشان هست که فرمودند: «نشد حسن آقا به من قولی بدهد و انجامش ندهد». از جلسات دیدار با امام خامنهای که باز میگشت، جلسات اضطراری برای همکارانش میگذاشت و حرفهای ایشان را بخشنامه عملی میکرد و برایشان برنامه چشمانداز تعریف میکرد و میگفت: «ما باید کاری کنیم که بازوان ولایت فقیه قوی بشود. کاری کنیم که آقا با خیال راحت جلوی دشمن بایستد». بارها کسانی که از خط ولایت خارج شده بودند را با دلسوزی راهنمایی میکرد. بارها شد که جریانهای سیاسی به سراغش میآمدند که او را به طرف خوشان بکشانند؛ ولی ایشان فقط یک خط میشناختند، آن هم خط حضرت آقا بود. خیلی از پستهای دهن پر کن و عناوین مهم به ایشان پیشنهاد شد؛ اما هرگز نپذیرفت؛ چون از اهمیت کار خود اطلاع داشت.