حجت الاسلام محمّدجواد حاج علی اکبری
هشیارِ عاقل یا مستِ غافل
یکوقت، انسان ازدواج میکند و میگوید: پروردگارا من ازدواج میکنم ـ یا روحیهاش این است، حالا ولو به زبان هم نیاورد یا به ذهن هم نگذراند، با این روحیه ـ یک نیاز طبیعی خودم را برآورده میکنم. این نیاز طبیعی هم فقط نیاز جنسی نیست؛ بلکه زن و مرد هر دو به این ازدواج، به این با هم زندگی کردن، با هم تشکیل خانواده دادن و یک جمع به وجود آوردن، احتیاج دارند. این هم یک نیاز است، مثل نیازهای دیگری که وجود دارد. میگوید: پروردگارا من این نیاز را برآورده میکنم، از تو هم متشکّرم که این امکان را در اختیار من گذاشتی، این اجازه را دادی، و این وسیله را فراهم کردی، همسر خوبی برای من پیدا شد و بعد از این هم در زندگی جدید، در این وضع جدید، سعی میکنم که آنطور که تو میخواهی عمل کنم. این یکجور ازدواج کردن است. یکوقت هم نه، کسی که ازدواج میکند، نه قدر خدا را میداند، نه قدر آن همسر را میداند، نه قدر این فرصتی که برایشان پیش آمده میداند. مثل آدم مست و غافل. اینجور زندگی اگر هم پایدار بماند، شیرین نخواهد بود، همراه با انجام وظیفه نخواهد بود.
شُکر نعمت ازدواج
این مرحله از زندگی را که وارد زندگی مزدوج میشوید و تشکیل خانواده میدهید، یکی از نعمتهای بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شُکر بگذارید. همه آنچه که ما داریم از خداست؛ ما بنا من نعمهٍ فمن الله1، امّا توجّه به این نعمت خیلی اهمیّت دارد. خیلی از نعم را انسان توجّه ندارد. بعضیها ازدواج میکنند همه نوع خوبی هم گیرشان میآید، زندگی شیرین و خوبی را هم میگذرانند؛ ولی نمیفهمند که این چه نعمت بزرگی است، چه حادثه تعیینکننده و مهمی در زندگی است. وقتی نفهمیدند، شکر آن را هم بهجا نمیآورند و از رحمت الهی که با شُکر، متوجّه انسان میشود، محروم میمانند؛ لذا باید انسان توجّه کند به اینکه چه نعمت بزرگی است و شُکر این نعمت چگونه است؟ یکوقت انسان در شُکر، فقط به زبان میگوید که خدایا شکر و در دل او هم خبری نمیشود. این لقلقه زبان است و ارزشی ندارد... امّا یکوقت هست که انسان در دلش حقیقتاً از خدای متعال، سپاسگزار و متشکّر است. این خیلی ارزش دارد. میفهمد که خدای متعال، نعمتی به او داده و حقیقتاً ابراز تشکّر میکند. این همان شُکرِ خوب است. منتها وقتی ما از خدای متعالی متشکّر شدیم، یک عملی، یک حرکتی، یک موضعگیری هم بر اساس این تشکّر لازم میآید که انجام دهیم. خیلی خوب، حالا که خدای متعال این نعمت را به شما داده است، شما باید چهکار کنید؟ هیچ توقّع زیادی از ما نکردهاند... توقّعی که از ما در مقابل این نعمت دارند، این است که با این نعمت، خوب رفتار کنیم... این رفتار خوب را در اسلام معیّن کردهاند که همان "اخلاق خانواده و حکمت خانواده" است. اینکه در درون زندگی باید چگونه رفتار کرد که این زندگی خوب باشد.
مال و جمال، یا کمال؟ کدام انگیزه؟
اگر چنانچه کسی بهخاطر مال و جمال ازدواج کند، طبق روایت ممکن است خدای متعال، مال و جمال را به او بدهد و ممکن هم هست ندهد. امّا اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بکند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد، جمال هم خواهد داد. ممکن است کسی بگوید: جمال که اعطاکردنی نیست، یک کسی یا جمال دارد یا ندارد! معنایش این است که چون جمال در چشم شما و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان کسی را که خیلی جمیل هم نباشد دوست داشت، او را جمیل میبیند. وقتی کسی را دوست نداشت، هر چقدر هم جمیل باشد، به نظر او جمیل نمیآید.
روش اسلام بهتر است
هم در مسیحیّت و هم در یهودیتّ و هم در ادیان دیگر، این انضباط (ازدواج) به شکلی دیگر البتّه هست. اسلام آنها را هم معتبر دانسته است. آنها را زن و شوهر دانسته است و فرزندان آنها را حلالزاده دانسته است. نحوه و نوع ازدواج در اسلام، بهتر از ازدواج بقیه ادیان و بقیه ملل است. هم مقدّماتش، هم اصلش و هم ادامه و استمرارش طبق مصلحت انسان گذاشته شده است. البتّه ازدواجهای بقیه ادیان هم از نظر ما معتبر و محترم است. یعنی، همان عقدی که یک مسیحی در کلیسا یا یک یهودی در کنیسه انجام میدهد یا در هر قوم و ملّتی، هر طوری انجام میشود، از نظر ما معتبر است و ما آن را برای خودشان باطل نمیدانیم؛ ولیکن این روشی که اسلام معیّن کرده، بهتر است. برای مرد حقوقی، برای زن حقوقی، برای زندگی آدابی، برای ازدواج روش و شیوهای معیّن کرده است. اصل هم این است که خانواده بماند و خوشبخت باشد.
به همین آسانی!
در این عقدی که ما میخوانیم، در حقیقت، دو طرفِ بیگانه از هم را، با همین چند کلمه، با یکدیگر متّصل و مرتبط میکنیم، بهطوری که از همه عالم به هم محرمتر و نزدیکتر و مهربانتر میشوند.
ثانیاً با این عقد، یک سلّول جدیدی در پیکرهی اجتماع ایجاد میکنیم که این پیکره اجتماع، از سلولهای خانوادهها تشکیل شده است.
ثالثاً شما دو نفر هستید، یکی خانم و دیگری آقا که هرکدام نیازهایی دارید به جنس مخالف. آن نیازها را با این چند کلمه «عقد» برطرف میکنیم.
این سه کار را ما انجام میدهیم. این اوّل کار است و پایه کار. از این جا به بعدش به عهده خود شماست.
مهمترین فایده
مسئله ازدواج و تشکیل خانواده در شرع مقدّس، امر بسیار مهمّی است و فواید بسیاری هم دارد؛ اما مهمترین فایده و هدف ازدواج، عبارت است از تشکیل خانواده. نفس این علقه زوجیّت و تشکیل یک واحد جدید، مایه آرامش زن و مرد و مایه کمال و اتمام شخصیّت آنهاست. بدون آن، هم زن و هم مرد، ناقصاند. همه مسائل دیگر، فرع این است. اگر این کانون سالم و پایدار شد، بر روی آینده و بر روی همین وضع فعلی جامعه تأثیر خواهد گذاشت.
ازدواج، در حقیقت دروازه ورود به تشکیل خانواده است و تشکیل خانواده، اساس همه تربیتهای اجتماعی و انسانی است.
اصل در ازدواج عبارت است از پیوند زناشویی دختر و پسر و تشکیل خانواده. همین قدر که دختر و پسر همدیگر را ببینند و عقد شرعی جاری بشود و اینها با هم زن و شوهر بشوند، یک کانون خانواده به وجود آمده و یک خانواده جدیدی تشکیل شده است. شارع مقدّس، خانواده مسلمان و سالم را دوست دارد. وقتی خانواده تشکیل شد، برکات زیادی در آن هست، نیازهای زن و شوهر تأمین میشود، نسل بشری ادامه پیدا میکند... امّا اصل قضیه، فرزند، زیبایی و ثروت نیست. اصل قضیه این است که دو نفر با هم زندگی مشترکی را تشکیل میدهند و این محیط باید یک محیط سالمی باشد. نفس ایجاد کانون خانوادگی و یک کانون جدید، از همه چیز مهمتر است. اساس خلقت بشر چه زن و چه مرد، این طوری است که باید یک زن و مرد مجتمعاً یک واحدی را تشکیل بدهند، تا زندگی راحت، بیدغدغه و آماده برای جوابگویی به نیازهای بشر پیش برود. اگر این نشد، یک پایه مهم از زندگی لنگ است.
کلمه طیّبه یا نهاد پاک
خانواده، کلمهای طیّبه است. کلمه طیّبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود، برکت و نیکی میتراود و به پیرامون خودش نفوذ میدهد. کلمه طیّبه همان چیزهایی است که خدای متعال، آن را با همان اساس صحیح به بشر اهدا کرده است. اینها همه کلمه طیّبه است؛ چه معنویاّت و چه مادّیات.
سلّول اصلی پیکره اجتماع
همچنان که بدن انسان از سلولها تشکیل شده که نابودی و فساد و بیماری سلولها به طور قهری و طبیعی، معنایش بیماری بدن است و اگر توسعه پیدا کند به جاهای خطرناکی برای کلّ بدن انسان منتهی میشود، همینطور جامعه هم از سلولهایی تشکیل شده که این سلولها خانوادهاند. هر خانوادهای یکی از سلولهای پیکره اجتماع و بدنه اجتماع است. وقتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنه جامعه، یعنی آن پیکره جامعه سالم خواهد بود.
خانواده سالم، جامعه سالم
اگر در جامعهای، خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم، مشکلات را برطرف نموده و فرزندان را تربیت کردند، جامعهای که اینطور خانوادهها را داشته باشد، به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد و اگر مصلحی در جامعه باشد، میتواند اینطور جوامع را اصلاح نماید. اگر خانوادهای نبود، بزرگترین مصلحین هم بیایند، نمیتوانند جامعه را اصلاح کنند.
هر کشوری که در آن بنیان خانواده مستحکم باشد، بسیاری از مشکلات آن کشور، به خصوص مشکلات اخلاقی و معنوی آن، به برکت خانواده سالم و مستحکم برطرف میشود یا اصلاً به وجود نمیآید. این پیوند ازدواج و زناشویی، یکی از نعمات بزرگ الهی و یکی از اسرار آفرینش است و یکی از موجبات بقا و ماندگاری و صحّت و صلاح جوامع است. تشکیل خانواده اگر به شکل سالمی صورت بگیرد و اخلاق حاکم بر زوجین، صحیح و منطقی و منطبق با اصول شرع، با آنچه که خداوند معیّن فرموده باشد، این پایه اصلاح جامعه است و پایه سعادت همه افراد جامعه است. تشکیل بنای خانواده، یک نیاز اجتماعی است، اگر چنانچه در یک جامعهای، خانوادهها درست بودند، سالم بودند، استحکام داشتند، تزلزل نداشتند، حدود و ثغور خانواده محفوظ بود، این جامعه میتواند به خوبی اصلاح بشود. افرادش میتوانند رشد فکری پیدا کنند و از لحاظ روحی کاملاً سالم باشند، میتوانند انسانهایی بدون عقده باشند.
ادامه دارد...