امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

معنا و مفهوم ولایت

 مسئله ولایت یک چیزی است که رابطه قلبی انسان را با یک موجود آگاه که حالا انسان باشد، فرشته باشد یا خود خدا باشد برقرار می‌کند تا آدم به‌وسیله این ارتباط بتواند از برکات او بهتر استفاده کند یا در اثر نزدیک شدن به آثار شر او، بیشتر سقوط کند.

 در زمانی که دسترسی به امام معصوم نداریم، پرتویی از همین ولایت است که در رهبر اسلامی جامع‌الشرایط منعکس می‌شود و مرتبه‌ای از آن وجوب اطاعت در او هم ظاهر می‌شود. این مرتبه اطاعت مربوط به امور اجتماعی است. امور شخصی من و اینکه در خانه خودم چه کار کنم، این ربطی به ولایت‌فقیه ندارد.

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
یکی از واژه‌هایی که در فرهنگ اسلامی در همه زبان‌های مسلمان‌ها رایج است، واژه ولایت است؛ اما اینکه بخواهیم معادلش را دقیقاً در زبان‌های دیگر پیدا کنیم و بگوییم معادلش در زبان انگلیسی چیست، معادلش در زبان هندی چیست و حتی در فارسی که آمیخته با عربی است بخواهیم دقیقاً معادلش را پیدا کنیم، به زحمت می‌افتیم؛ این است که ناچاریم بیاییم این واژه را با یک عبارتی یا با یک جمله‌ای تفسیر کنیم.
برای این کلمه معانی‌ای ذکر کرده‌اند. آنچه به نظر بنده می‌رسد که نزدیک‌ترین مفهومی است که ما از این واژه می‌توانیم به دست بیاوریم این است که انسانی با یک موجود ذی‌شعوری ارتباطی برقرار کند که این ارتباط بتواند در زندگی او اثر مثبت یا منفی بگذارد. مفهوم عام ولایت همان مفهوم ارتباط است. این ارتباط باعث این می‌شود که اگر آدم با افراد صالحی ولایت برقرار کند به دنبال آن‌ها به سعادت، بیشتر نائل شود و اگر با افراد گناهکار و شیاطین ارتباط برقرار کند بیشتر سقوط کند. ارتباط، کمک می‌کند که انسان را با یک موجودی مربوط کند، پیوند بدهد، نزدیک کند که این به دنبال آن راه بیفتد، حالا یا در راه خیر یا در راه شر.
قرآن می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ»؛ اولیاء جمع ولیّ است. ولیّ هم صفت مشبهه از ولایت است؛ یعنی مؤمنین و مؤمنات بر همدیگر ولایت دارند. ولایت دارند؛ یعنی چه؟ یعنی این‌ها باید با هم ارتباط پیدا بکنند، دل‌هایشان به هم مربوط بشود، از افکار و اندیشه‌ها و عواطف همدیگر برخوردار بشوند. از آن طرف هم می‌فرماید: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا»؛ خدا با کسانی که اهل ایمان هستند، ولایت دارد؛ یعنی بین مؤمن و خدا یک رابطه‌ای برقرار می‌شود که آدم در زندگی‌اش می‌تواند از نعمت‌های خدا بیشتر استفاده کند و به خدا نزدیک بشود؛ اما ولّی کافرین، طاغوت‌ها هستند؛ یعنی آن‌هایی که علیه خدا طغیان کردند؛ «وَالَّذِينَ کَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»، اگر با آن‌ها ارتباط برقرار بشود روزبه‌روز از خدا دورتر می‌شوند و به هلاکت نزدیک‌تر می‌شوند. پس مسئله ولایت یک چیزی است که رابطه قلبی انسان را با یک موجود آگاه که حالا انسان باشد، فرشته باشد یا خود خدا باشد برقرار می‌کند تا آدم به‌وسیله این ارتباط بتواند از برکات او بهتر استفاده کند یا در اثر نزدیک شدن به آثار شر او، بیشتر سقوط کند. این یک مفهوم عام ولایت است که در قرآن و روایات به این معنا زیاد استعمال شده است.
یکی از مصادیق این ولایت را ما شیعه‌ها معتقدیم که برادران اهل تسنن ما این مرتبه را این اندازه قبول ندارند. همان‌طور که می‌دانید اکثر اهل تسنن و شاید هم همه‌شان جز یک افراد شاذی، اکثر آن‌ها اهل‌بیت پیغمبر را به خاطر انتسابشان به پیغمبر اکرم دوست می‌دارند؛ علاوه بر اینکه پیغمبر اکرم سفارش خاصی درباره اهل‌بیتشان کرده بودند. فرموده بودند «هر کس من را دوست بدارد، آن‌ها را دوست می‌دارد، هر کس آن‌ها را دوست بدارد خدا را دوست می‌دارد». اما یک مرتبه‌ای از این ارتباط است که مخصوص ما شیعیان است و آن ارتباطی است که با پیغمبر اکرم برقرار می‌کنیم و بعد عین این ارتباط با جانشینان پیغمبر برقرار می‌شود و ما آن‌ها را در زندگی اجتماعی خودمان مؤثر قرار می‌دهیم؛ یعنی فرمانشان را مطاع می‌دانیم و باید از آن‌ها اطاعت کنیم. این یک ارتباط خاص است. آن ولایتی که مخصوص شیعیان است؛ این مرتبه از ولایت است، و الا سایر مفاهیم ارتباط، کمابیش در سایر مسلمان‌ها و اهل تسنن به‌خصوص شافعی مذهب‌ها وجود دارد که همه ما کمابیش اطلاع داریم.
ولایت‌فقیه؛ پرتویی از ولایت الهی
طبق این فرهنگ، ما یک مرتبه از ولایت را برای خدا قائل هستیم؛ «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا...»، بعد ولایت برای پیغمبر قائل هستیم، بعد از پیغمبر، برای امام معصوم قائل هستیم. هرکدام از این سه مرتبه در واقع شعاع مرتبه بالاتری است و از یک نظر شبیه آینه‌های متحدالمرکز می‌ماند که نوری از خورشید در یک آینه‌ای می‌افتد و از این آینه به آینه دوم منتقل می‌شود و به همین ترتیب از آینه دوم به آینه سوم. این نوری که از خورشید می‌تابد محدود نیست و خیلی پرقدرت است. وقتی در آینه اول منعکس می‌شود، طبعاً ضعیف‌تر می‌شود. وقتی از آینه اول به آینه دوم منتقل می‌شود، باز کم‌رنگ‌تر می‌شود و ضعیف‌تر می‌شود. عین این ارتباط بین ولایت خدا با ولایت پیغمبر و امام معصوم هست. یک مرتبه دیگری برای آینه آخری است و آن آینه‌ای است که از امام معصوم در زمان غیبت به کسی می‌افتد که از همه به او نزدیک‌تر است و آن در زمان ما، امام خمینی‌رضوان الله علیه و امروز جانشین شایسته‌شان مقام معظم رهبری است که ولایتی که ایشان بر مسلمانها دارند یک شعاع و انعکاسی است از آینه سوم به آینه چهارمی که ما امروز مستقیماً با آن مواجهیم. ولایت ایشان همان ولایت خداست، منتها نورش چند مرتبه از چند آینه به آینه دیگری منعکس شده و تدریجاً کمرنگ شده تا رسیده به اینجا و الا یک باب دیگری نیست، همان است که هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی ما باید با این‌ها ارتباط برقرار کنیم تا به خدا نزدیک بشویم.
وجوب اطاعت از ولی‌فقیه در امور اجتماعی
آخرین جمله اینکه، همان‌طور که ولایت خدا اقتضا می‌کند که ما در تمام امورمان، تکویناً و تشریعاً تابع امر الهی و خاص خدا باشیم، در مرحله دوم بعد از اینکه خدا پیامبر را فرستاد، رسالت الهی را از پیامبر دریافت کنیم و باز مطیع پیغمبر باشیم؛ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ»، در مرحله سوم «وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». این آینه سومی است که اوامر الهی باید در او منعکس بشود و اطاعت او بر ما واجب می‌شود. در زمانی که دسترسی به امام معصوم نداریم، پرتویی از همین ولایت است که در رهبر اسلامی جامع‌الشرایط منعکس می‌شود و مرتبه‌ای از آن وجوب اطاعت در او هم ظاهر می‌شود. این مرتبه اطاعت مربوط به امور اجتماعی است. امور شخصی من و اینکه در خانه خودم چه کار کنم، این ربطی به ولایت‌فقیه ندارد. ولایت‌فقیه به جهات اجتماعی‌ای مربوط می‌شود که هر جامعه‌ای برای حفظ وحدت و هویتش، احتیاج به یک نقطه‌ای دارد که همه اوامر از آنجا صادر بشود، اختلافات به‌وسیله او حل بشود و باعث حفظ وحدت و هویت آن جامعه بشود.
امروز ما جامعه شیعه معتقدیم که نور ولایت الهی بعد از پیغمبر اکرم به امام معصوم، بعد از امام معصوم در زمان محرومیت از ولایت امام معصوم، به‌وسیله کسی به ما منتقل می‌شود که از همه به امام معصوم شبیه‌تر است؛ هم دین را بهتر از دیگران می‌شناسد، هم تقوا و اطاعتش از خدا بیشتر از دیگران است، دلسوزتر از همه نسبت به مردم است، بیشتر به مردم مهربان است و هم شرایط اجتماعی و بین‌المللی را بهتر درک می‌کند و مصالح امت را بهتر می‌تواند تشخیص بدهد. چنین کسی مرتبه‌ای از ولایت خدا را خواهد داشت و اطاعت او در امور اجتماعی بر همه ما واجب است.
در پایان از خداوند متعال مسئلت می‌کنیم که دل‌های ما را بیش‌ازپیش به نور ایمان روشن بفرماید. بر معرفت و ولایت ما نسبت به خدا و اولیای خدا بیفزاید. توفیق انجام وظایف، اعم از فردی و خانوادگی و اجتماعی را به همه ما عنایت بفرماید. در ظهور ولیّ عصرعجل الله فرجه الشریف تعجیل بفرماید. همه ما را از خدمتگزاران آن حضرت محسوب بفرماید.
(بیانات در دیدار با جمعی از مسلمانان نقاط مختلف جهان (مؤسسه باب الرضا - 5 دی 1398)