امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

مسئولیت سنگین روحانیت اسلام

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
بنابر آیه شریفه «لَوْ لا ینْهاهُمُ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ»؛[مائده، ۶۳.] یعنی علما وظیفهای خاص و مسئولیت بیشتری دارند. امربهمعروف و نهیازمنکر بر همه واجب است؛ اما احبار و رهبان در ادیانِ سابق و روحانیون و علما در دین اسلام، مسئولیت سنگینتری دارند. حالا ملاکش چیست؟ در کجای فقه باید درباره این‌ها بحث کنند؟ این‌ها را آقایان فقها باید بیان کنند. از آیات و روایات به دست میآید که نمیشود این‌ها را ندیده گرفت و به بهانه اینکه در رساله عملیه ما نیامده، بگوییم بر ما واجب نیست یا فکر کنیم چون در رسالهها ننوشته‌اند، پس وظیفه علما چیز دیگری است. خیر! میفرماید: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ». ما روحانیون این وظیفه را داریم و باید هم انجام بدهیم؛ اما چگونه؟
اثربخش‌تر بودن کارهای گروهی
یک جواب این است که کار باید دستهجمعی باشد. در این عصر، کارهای فردی اثر چندان قابل توجهی ندارد. البته طبعاً منظورمان کارهای اجتماعی، سیاسی و وظایف عمومی است؛ وگرنه کارهایی که وظیفه فرد است، پیداست که باید فردی انجام دهد. برای امور اجتماعی باید برنامهریزی کرد و بهصورت دستهجمعی کار کرد.
گام‌های موفقیت در تبلیغ معارف دین
الف) آموختن معلومات مورد نیاز جامعه
ما باید علومی که مردم در حوزه معارف دین و فرهنگ اسلامی به آن احتیاج دارند را خوب یاد بگیریم. حقیقتاً همه ما روحانیون به نیازهای جامعه آگاه نیستیم و معلوماتی که جامعه به آن احتیاج دارد را نداریم. شهید مطهری (اعلی الله مقامه) فرموده بود من وقتی از حوزه به دانشگاه رفتم، دیدم آنچه آموخته‌ام به درد مردم نمیخورد و آنچه مردم میخواهند را من نیاموخته‌ام. ایشان این را به عنوان یک تعبیر متنبه کننده‌ای بیان فرمودند. البته طبعاً این‌گونه تعبیرات، مقداری توأم با مبالغه است که هیچ عیبی هم ندارد و از محسَّنات کلام است؛ یعنی من خیلی چیزها را خوانده بودم؛ اما جامعه به این‌ها نیاز نداشت و آن‌ها به خیلی چیزها احتیاج داشتند که من نمیدانستم و کار نکرده بودم.
امروز هم بعد از گذشت ربع قرن از انقلاب، وقتی ما به مجموعه خودمان یعنی مجموعه کسانی که به عنوان روحانی و طلبه شناخته میشوند نگاه میکنیم افرادی را میبینیم که آنچه مردم به آن احتیاج دارند را نمی‌دانند. البته مراد ما در حوزه دین است، نه در فیزیک اتمی یا امثال آن، که از روحانیت توقعِ دانستن چنین مطالبی بیجاست؛ اما در حوزه معارف دینی هر آنچه شأن ماست را باید بدانیم و به مردم یاد بدهیم. آنچه را که نمیدانیم هم ممکن است گاهی بگوییم عذری در این کار داشتیم؛ مثلاً اسباب و وسایلش فراهم نبود که یاد بگیریم. حالا خود اینکه عذر ما تا چه اندازه مقبول باشد، خود همین جای بحث دارد؛ اما آیا میشود گفت که امروز در حوزه علمیه به برکت این انقلاب و کسانی که از این موقعیت استفاده کرده‌اند، آموختن معلومات مورد نیازِ مردم امکان ندارد و راهش مسدود است؟! واقعاً اینگونه است؟! نمونهاش همین مؤسسه، در همین امکان محدودی که میسر بوده و استفاده شده، با ضعفهای فراوانی که داریم بالاخره زمینهای فراهم شده که به آنچه جامعه به آن نیاز دارد بپردازیم و بخشی از معلومات مورد نیاز مردم را تدارک کنیم. خوب است اینجا یادی کنیم از برادری که از فارغالتحصیلان مؤسسه بودند و متأسفانه از وجودشان محروم شدیم؛ مرحوم آقای حسینی شاهرودی بعد از پیروزی انقلاب که نماینده مجلس شد، هم به خود بنده و هم به دوستان دیگر گفته بودند وقتی که در مؤسسه، فلانی ما را برای آن برنامه خاص دعوت کرد، ما به خاطر رودربایستی خیلی از درسها را شرکت میکردیم و اگر رودربایستی نداشتیم، اهمیتی نمیدادیم و به دنبال درسهای حوزوی خودمان میرفتیم؛ ولی امروز دریافتم تنها چیزی که به درد ما میخورد، همان چیزهایی است که به زور و به خاطر رودربایستی خواندیم!
به هر حال امکانات محدودی فراهم شد تا انسان، علومی که به آن احتیاج دارد را یاد بگیرد. آیا این، نشانهای نیست که باز هم میشود این را توسعه داد؟ اینجا تا حدودی فراهم شد؛ پس کسان دیگر در جاهای دیگر هم میتوانند؛ نمیشود گفت این نشدنی است و امکان ندارد؛ نمیشود گفت ما بلد نیستیم و راهی نداریم. این عذر، قبول نیست؛ بنابراین شرط اول برای اینکه ما بتوانیم وظایفمان را درست انجام بدهیم این است که معلومات لازم را کسب کنیم.
ب) تقوا و اخلاص
این کاری که ما به عهده داریم، میراث انبیا است. شاید تا حالا مقداری تعارف تلقی می‌کردیم؛ اما حالا باید بیشتر باور کنیم. حقیقتاً این کار، خلافت و جانشینی از انبیا است. این یک حرفه یا راه پول درآوردن و امرار معاش نیست. این یک وظیفه مقدس الهی است. البته همه ما انسان هستیم و انسان هم أجوف است و باید نیازهای زندگیاش تأمین شود؛ اما بین این دو خیلی فرق هست. باز اینجا کلام دکتر بهشتی (رضوان الله علیه) یادم آمد؛ میفرمود تأمین نیاز، یک حرف است و راه درآمد قرار دادن و شغل تلقی کردن، یک حرف دیگر.
روحانی باید زندگیاش حداقل به قدر ضرورت تأمین شود؛ اما نه اینکه کارهای روحانیت برای مزد باشد. مشاغل روحانیت بسیار بسیار عظیمتر از آن است که در مقابل همه نعمتهای دنیا مقایسه شود. من ادعا می‌کنم و حاضرم اثبات کنم که ارزش کار خالصانه یک روز یک روحانی، از همه نعمتهای دنیا بیشتر است. با این حساب، آیا صحیح است ما در مقابل چنین موقعیتی، کارمان را به چیز بیارزشی بفروشیم و برای آن مزد قائل شویم؟! پس شرط دوم، تقوا و اخلاص است اگر میخواهیم نقش انبیا را در جامعه ایفا کنیم که حتماً هم باید بخواهیم؛ «آش کشک خاله است»؛ تکلیف است و گردنگیر شده است. میگوید من نمیخواهم؛ نمی‌خواهم ندارد! تکلیف واجبی است که من به الکفایه ندارد و گردنگیر من و شماست. اگر این کار بخواهد انجام بگیرد، باید اخلاص داشته باشیم. حالا چگونه اخلاص پیدا کنیم و سطح تقوای خود را بالا ببریم؟! من هم مثل شما سائل عاجزی هستم؛ باید برویم یاد بگیریم. راهش هم خیلی مشکل نیست؛ از متخصصان امر میپرسیم.
ج) درک موقعیت اجتماعی و شرایط سیاسی و بین‌المللی
نکته سوم درک موقعیت اجتماعی و شرایط سیاسی و بینالمللی و نیز آگاهی از کیفیت اجرای کارهایی است که به عهده ماست. راهکارها و روشها را باید یاد بگیریم. اگر اوضاع داخل کشور و شرایط سیاسی داخلی و بینالمللی را درک نکنیم، نمیتوانیم وظایفمان را درست انجام دهیم. آن کسانی که روی تقوای فردی خود فکر میکنند و چشم و گوششان را از شرایط اجتماعی میبندند و فقط در چارچوبه محراب و مصلی و کتابخانه خودشان میاندیشند و کار میکنند، اگر فکر میکنند این‌گونه میشود به وظایف اجتماعی قیام کنند، اشتباه میکنند. این‌ها نهتنها نمیتوانند وظایفشان را بهدرستی انجام دهند؛ بلکه گاهی طعمه دست شیاطین نیز می‌شوند. نهتنها خدمتی نمی‌کنند؛ بلکه شیاطین از این‌ها سوءاستفاده هم میکنند و ضررهایی به اسلام می‌زنند که از منفعتش بسیار بیشتر است.
د) تقویت ارتباط و همبستگی علما و روحانیون
از شیوههایی که یاد میکنیم ارتباط و همبستگیمان را هرچه میتوانیم بیشتر کنیم؛ حالا اینکه مسلمانان در سطح کل جامعه اتحاد داشته باشند، یک مرتبه است و در سطح شیعیان عالم نیز مرتبه بالاتر و دقیقتری از ارتباط و همبستگی است؛ بالاخص علما و روحانیون باید ارتباط دقیقتر و صمیمیتری داشته باشند. یک مرحله دیگری نیز هست و آن همبستگی و ارتباط بین ما طلبههایی است که چندین سال با هم بوده‌ایم و زمینه همبستگیمان بیش از همه فراهم است و سالها در کنار هم در کلاس درس و در کتابخانه، در زمینه تحقیق با هم همکاری کرده‌ایم. آیا برای ما جای شبههای وجود دارد که این همبستگی را تقویت کنیم و همدیگر را بهتر بشناسیم و ارتباطمان را بیشتر و نزدیکتر کنیم؟! ببینیم چه اندازه میتوانیم برای انجام وظایفمان و کسب رضای الهی و برای خدمت به اسلام و ادای دِین خود به روح شهدا از همدیگر استفاده کنیم و از همدیگر خبر داشته باشیم؛ با هم همکاری کنیم. آیا در بین شما یک نفر هست که شک داشته باشد در اینکه ما با ارتباط و هماهنگی، بهتر میتوانیم به اسلام خدمت کنیم؟! پس این فرصت را مغتنم بشماریم و در کنار همه وحدتهایی که باید در سطوح مختلف با انسانهای گوناگون داشته باشیم، ارتباط بین خودمان را بیشتر و عمیقتر کنیم و از آنچه هست بیشتر استفاده کنیم.
(بیانات در هفتمین نشست انجمن فارغ‌التحصیلان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) – 18 اردیبهشت 1383)