این زمان دیگر اصلاً دوران کار فردی گذشته است. امروزه وقتی کاری میخواهد در جامعه انجام بگیرد، اصلاً باید کار جمعی باشد؛ یعنی بین کار فردی و کار جمعی آنقدر فاصله هست که برای کار فردی در مقابل کار جمعی اصلاً نمیشود اثری قائل شد و قابل مقایسه نیستند.
خدا نمیخواهد که انسانها نسبت به انسانهای دیگر بیتفاوت باشند. راجع به انجام وظایف و تکالیف دیگران، افراد دیگر هم نوعی مسئولیت دارند. اگر جاهل هستند باید تعلیمشان دهند؛ اگر غافل هستند باید متنبهشان کنند؛ اگر عاصی هستند باید امر و نهیشان کنند.
اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانیهای علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
همه ما میدانیم تبلیغ دین واجب است؛ اما اینکه چه طور و کجا و چقدر نیاز است و چه مشکلاتی در جوامع وجود دارد را هرقدر انسان بیشتر به آنها توجه کند، بیشتر به اهمیت و ضرورت کار پی میبرد و انگیزه بیشتری برای عمل در انسان پیدا میشود. این یک بخش که باید دربارهاش بیندیشیم. بخش دوم اینکه این وظایف را چگونه انجام بدهیم؟ خیلی کارها میشود کرد؛ اما حالا ما کدامش را انجام بدهیم؟ هرکسی که همه نوع کاری نمیتواند انجام دهد.
چگونگی انجام تکالیف
همیشه چنین بوده و در این روزگار نیز این امر شدت بیشتری یافته که کار هرقدر اجتماعیتر، گروهیتر و با نیروی بیشتر و متراکمتری انجام بگیرد، اثر بیشتری خواهد داشت. امروزه این مسئله بهصورت علمی، تحقیقی و با فرمول، ثابت شده است؛ اجمالاً هرقدر ارتباط، اتحاد، همبستگی و پیوستگی بین کسانی که به کارهای اجتماعی میپردازند بیشتر باشد، با توجه به کمیت و کیفیت افراد شرکتکننده، ارزش کار بهصورت تصاعدی بالا میرود؛ آن هم نه تصاعد حسابی؛ بلکه تصاعد هندسی. گاهی از آن محاسبات هم بالاتر است؛ یعنی مجموع کار 100 نفر، حاصل جمع کار 100 نفر نیست؛ بلکه چهبسا اگر 5 نفر با هم کاری را انجام دهند حاصل کارشان از حاصل کار 100 نفر بیشتر شود و این به نوع همکاریها، همبستگیها و برنامهریزی بستگی دارد. این اصل مسلَّمى است. پس این اصل را لااقل باید برای فعالیتهایمان در نظر بگیریم که کار دستهجمعی، همیشه مفیدتر بوده است. در واقع باید گفت این زمان دیگر اصلاً دوران کار فردی گذشته است. امروزه وقتی کاری میخواهد در جامعه انجام بگیرد، اصلاً باید کار جمعی باشد؛ یعنی بین کار فردی و کار جمعی آنقدر فاصله هست که برای کار فردی در مقابل کار جمعی اصلاً نمیشود اثری قائل شد و قابل مقایسه نیستند.
کار جمعی در امر به معروف و نهی از منکر
مثال خیلی سادهای که همه ما روزمره با آن سروکار داریم، وجوب امربهمعروف و نهیازمنکر است. حالا در مسائل عادی صحبت میکنیم، مسائل فوقالعاده و استثنائی و مهامّ امور هیچ؛ همین مسائل عادی و پیش پا افتاده؛ در مسائل عملیه هست و معروف است که از شروط امر به معروف، احتمال تأثیر است. وقتی میگوییم آقا! چرا اینجا امر به معروف نمیکنید؟! میگویند اثری ندارد؛ تکلیف هم که منوط به احتمال تأثیر است و ما یقین داریم هیچ اثری ندارد. حالا این چه ربطی به مطلب قبلی بنده داشت؟ ربطش به این است که بارها تجربه کردهایم که اگر بخواهیم کاری را بهتنهایی انجام دهیم اثری ندارد؛ اما اگر تشکیلاتی درست کردیم و تجمع و ارتباط و همبستگی بین یک گروه به وجود آمد و خواستند امر به معروف کنند، آیا آن وقت هم اثر نمیکند؟!
ضرورت کار گروهی و تشکیلاتی
همان چیزی که ما روزمره میگوییم: اثر نمیکند و تکلیف نیست. چون شرط تکلیف، محقق نیست؛ پس واجب نیست عمل کنیم. برای همه بلااستثناء همینگونه است. این روزها نادر است که کسی امر به معروف و نهیازمنکر کند! یکی دیگر از شرایط آن هم این است که خوف از ضرر نباشد. میگوییم آبرویمان میریزد، به ما فحش میدهند، بیاحترامی میکنند و احیاناً ما را کتک میزنند و هم احتمال تأثیر ندارد. چون دو شرط مهم امر به معروف موجود نیست، پس واجب نیست.
اینجاست که ارتباطش با مقدمه قبلی روشن میشود که بله، اگر ما بخواهیم بهتنهایی کار کنیم اثر نمیکند؛ اما اگر تجمع و ارتباطی بین افراد به وجود آوردیم، اثرگذار خواهیم بود. گاه برای یک کار، ارتباط 5 نفر لازم است و برای یک کار ارتباط 500 نفر لازم است و برای کاری دیگر ارتباط 5 میلیون نفر لازم است. اگر آن ارتباط لازم را برقرار کردیم و کار هم به صورت دستهجمعی، برنامهریزی شده و حساب شده انجام گرفت، آنوقت آیا میشود اثر نکند؟! این از لحاظ تکلیف که عمل نمیکنیم.
«وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى لْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ لْمُنكَرِ».[1] آقایان فقها بحثهایى فرمودهاند كه آیا دعوت الى الخیر، یك واجب دیگرى غیر از امر به معروف و نهى از منكر است یا امر به معروف یكى از مصادیق دعوت الى الخیر است یا این دو با هم تلازم دارند؟ فقها در این زمینهها بحثهایى را فرمودهاند. بالاخره ما در اسلام چیزى به نام دعوت الى الخیر داریم؛ «وَلْتَكُن مِّنكُمْ»؛ ینبغى أن تكون نیست؛ میفرماید وَلْتَكُن مِّنكُمْ. حالا یا اسمش امر به معروف است و دایره امر به معروف وسیعتر از آن چیزى است كه در رسالههاى عملیه نوشته مىشود و یا اینكه وظیفه دیگرى است در كنار امر به معروف؛ یعنی ما دوتا واجب داریم؛ دعوت الى الخیر و ارشاد جاهل یك تكلیف است و امر به معروف هم تكلیفی دیگر.
وجوب فریضه امر به معروف و نهی از منکر در همه ادیان الهی
خدا نمیخواهد که انسانها نسبت به انسانهای دیگر بیتفاوت باشند. راجع به انجام وظایف و تکالیف دیگران، افراد دیگر هم نوعی مسئولیت دارند. اگر جاهل هستند باید تعلیمشان دهند؛ اگر غافل هستند باید متنبهشان کنند؛ اگر عاصی هستند باید امر و نهیشان کنند و گاهی تنبیهشان کنند؛ حالا فردی، گروهی یا دولتی، بستگی به شرایط خاصی دارد. بالاخره چنین چیزی در اسلام هست. نهتنها در اسلام؛ بلکه در همه ادیان الهی بوده است.
داستان اصحاب سبت را ملاحظه فرمودهاید: «لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ»؛[2] بعداً كه عذاب نازل شد، بهحسب آنچه در روایات هست و البته از آیات هم كم و بیش مىشود استفاده كرد، فقط كسانى كه نهى از منكر مىكردند نجات یافتند. مرتكبین گناه كه روز شنبه صید مىكردند و كسانى كه سكوت كرده بودند، هر دو به صورت خنزیر(خوک) مسخ شدند. فقط آنهایی كه نهى از منكر مىكردند سالم ماندند؛ پس نهى از منكر در دین حضرت موسى علیهالسلام هم بوده است: «لَوْ لا ینْهاهُمُ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ»؛[3] از این آیه هم معلوم مىشود که نهى از منكر بر آنها واجب بوده است؛ زیرا خدا آنها را مؤاخذه مىكند كه چرا نهى نكردند.
(بیانات در هفتمین نشست انجمن فارغالتحصیلان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) – 18 اردیبهشت 1383)
پینوشت:
1. آلعمران، ۱۰۴.
2. اعراف، ۱۶۴.
3. مائده، ۶۳.