سينماي ايران غيرت را بدويت نشان مي دهد!
عطيه همتي
خبر اكران يك فيلم سينمايي توقيفي بعد از 9 سال كه در آن به نشانههاي ديني و عزاداري شيعيان به شكل مستقيم اهانت شده در صدر اخبار فرهنگي و هنري كشور قرار گرفت. «خانه پدري» فيلم توقيفي كيانوش عياري است كه به گفته بسياري از اهالي سينما به «غيرت» تاخته و آن را به بدويترين و وحشيترين شكل ممكن نشان داده است. «غيرت» در سينماي ايران بارها از سوي سينماگران مورد حمله و هجمه قرار گرفته است به گونهاي كه در اين نوع بازنمايي، انسان باغيرت بيشتر به فردي روانپريش ومتحجر شباهت دارد كه از دايره انسانيت خارج ميشود.
اكران فيلم خانه پدري بهانهاي شد تا حرفهاي سيدمحمدحسيني كارشناس ومنتقد سينما را درباره سه مفهوم سرگردان و بسياري اوقات مذموم سينماي ايران يعني «پدر»، «غيرت» و «خانواده» بشنويم.
در سينماي دنيا، پدر، خط قرمز است
يك خط قرمز در سينماي آمريكا، سينماي چين و سينماي هند وجود دارد به اسم «سينماي بيپدر». در سينماي آمريكايي پدر آمريكايي هميشه جايگاه محترمي دارد بخصوص در سينماي كودك. از فيلم پينوكيو گرفته تا شيرشاه، تا بامبو تا خانواده شگفتانگيز تا درون و برون. پدر شخصيت محترمي است حتي اگر منفعل و دائمالخمر باشد. اجازه تعدي به او وجود ندارد بهطوري كه در فيلم تكتيرانداز آمريكايي شايد حضور چنداني نداشته باشد اما سر همان ميز شام همه حرف فيلم را ميزند. در سينماي آمريكا حتي اگر پدر جنايتكار هم باشد در موضعي قرار ميگيرد كه فيلم تبديل به اثري ماندگار همچون «پدرخوانده» ميشود. گاهي نتيجه فيلمنامه چيزي مثل فيلم «بركينگ بد» ميشود ولي مرد خانوادهاش را دوست دارد. در سينماي چين پدر بسيار تكريم ميشود و در سينماي هند واقعا تقديس ميشود. اما در سينما و تلويزيون ايران بيمحابا به پدر بهعنوان يكي از اركان اصلي خانواده ميتازند. پدر در سينما و تلويزيون ايران موجود ابنالوقت، دو زنه، زندگي پنهاندار، ضدعشق يا در گذشته ماندهاست. حتي اگر همين سريال ستايش را ببينيد؛ حشمت فردوس يك موجود در گذشته مانده و كاريكاتوري است كه هر از گاهي يك جملههايي ميگويد.
غيرت ميتواند موتور محرك يك درام باشد
غيرت چرا در سينما مورد توجه قرار ميگيرد؟ به نظر من به اين دليل است كه غيرت به عنصر خشم بسيار نزديك است و خشم يكي از آن آتشهاي زير خاكستري است كه ميتواند موتور محرك درام باشد و قصه را پيش ببرد. معمولا در سينماي دنيا از غيرت در شخصي كردن اراده فرد قهرمان استفاده ميشود. يعني يك كاري ميكند آن فرد تحريك شود و اين تحريك شدن نظام انگيزشي دروني او و در حوزه غيرت اوست. حالا كه از درون انگيزه گرفته ميرود كه مشكل پيش آمده را حل كند و قصه را پيش ميبرد.
اما در ايران عنصر غيرت يك عنصر به شدت مذموم و عقب افتاده است كه هميشه در مقابل عشق قرار ميگيرد و چون عشق هميشه مطلوب است، غيرت كه در مقابل او قرار گرفته مذموم است. قرائت سينماي ايران از عشق، نوعي اباحي مسلكي و شهوت است. آخر ليلي و مجنون نظامي ميگويد:«عشق آينه بلند نور است/ شهوت ز حساب عشق دور است» اما در سينماي ما هر آنچه درباره عشق گفته ميشود ناظر به شهوت است و ربطي به عشق ندارد.
قرائت سينماي ايران از عشق، شهوت است
متاسفانه قرائت شهوت بهجاي عشق در سينماي ايران مطلوب است و چون غيرت مقابل اين موضوع ميايستد چند خصوصيت پيدا ميكند. اول اينكه بيرحم ميشود. بيمنطق ميشود. بيقانون ميشود. شهر هرتهايي شكل ميگيرند كه از زمان فيلم «قيصر» تا به امروز ادامه دارد. آدمهاي خودخوانده در يك شهر هرت كه هركاري دلشان بخواهد انجام ميدهند. همين ميشود كه شما ميبينيد در يك جشنواره سه تا چهار فيلم در اين باره ساخته ميشود و همهشان «غيرت» را ميزنند. حال سوال ما اين جاست گناه آن پدري كه نگران دخترش است؛ آن هم دختري كه بدون اطلاع او و مادرش از اهواز به تهران آمده تا در يك گودباي پارتي شركت كند و آن پدر از اهواز تا تهران با نگراني رانندگي ميكند، چيست؟ چرا اين پدر، شخصيت و رفتار و نگرانياش بايد مذموم باشد؟
آيا در تعريف چنين سينمايي چيزي بهعنوان خانواده وجود دارد؟ سينماي ايران اصلا چيزي به نام پدر را ميشناسد؟ ميداند كه پدر ميتواند نسبت به دخترش دغدغهها و نگرانيهايي داشته باشد؟ در سينماي ايران شاهد فيلمي هستيم كه دختر با دوستپسرش به دور از پدر جايي ميرود و آن دوستپسر دختر را پيش پسرهاي ديگري كه همه موزيسين و خواننده هستند تنها ميگذارد. يعني جاي آن دختر پيش آن پسرها امنتر از پيش پدرش است.
«عشق با غيرت» در سينماي ايران يك پارادوكس است
در سينماي ايران پارادوكسي به نام «عشق با غيرت» وجود دارد. اين موضوع مفهوم نيست. اين در ذات خودش پارادوكس دارد. اميرالمومنين(ع) ميفرمايد:«هرگز در طول تاريخ يك انسان غيور زنا نكرد. چون نه به حريم ديگري تجاوز ميكند و نه اجازه ميدهد كسي به حريم او تجاوز كند.» پس هركس زنا كرد غيرت ندارد. اما آن چيزي كه در سينماي ايران بهطور ثابت بهعنوان «دوست پسر باغيرت» اتفاق ميافتد. پارادوكس است. در غيرت نفع شخصي وجود ندارد. در فيلم لاتاري اين اتفاق درست افتاده است. آدمي كه غيرت دارد و نفع شخصي ندارد و نماد غيرت در فيلم به حساب ميآيد شخصيت موسي است نه دوستپسر دختر. رفتار و جايگاه پسر غلط است اما دغدغههاي موسي درست است.
غيرت وجه الهي است كه در انسان وجود دارد
غيرت به شدت زمينه بسيار خوبي براي روايت است. چون درام ميسازد و به شدت معتقدم غيرت امر ممدوحي است و اگر قرار است در جايي به تصوير كشيده شود بايد به بهترين شكل مدح شود و دوستداشتني به نظر برسد و مخاطبان عاشق آدمهاي با غيرت شوند. غيرت، وجه الهي است كه در انسان وجود دارد و اتفاقا بايد در سينما روايت شود؛ اما نه به اين شكل مذمومي كه وجود دارد.
واقعا سخت است در سينماي ايران فيلمي را نام ببريم كه درست به اين موضوع پرداخته باشد، مگر در سينماي دفاع مقدس. من فكر ميكنم مزرعه پدري مرحوم رسول ملاقليپور تصوير بسيار خوبي از يك مرد است كه زن و بچهاش را بسيار دوست دارد. حتي يك جايي مرد را در پارادوكس ميگذارد؛ جايي كه حمود با زن باردارش مواجه ميشود؛ كه صحنه بسيار تلخ و مهيبي است كه فقط ملاقليپور ميتوانست آن را اين طور بسازد. آنجا ميبينيم چقدر غيرت ممدوح است.
چيزي كه در سينماي ايران بهعنوان غيرت نشان ميدهند نوعي بدويت است
اساسا در ساختارهاي ارزشي اجتماعي و ديني غيرت چيز خوبي است و ميتوان در توليد فيلم از آن استفاده كرد، بلكه امر ممدوحي است و نه مذموم. به وقتش به داد قهرمانهاي داستانهاي ما ميرسد و ميتواند داستان را احيا كند و دست آخر اينكه تصويري كه در سينماي ايران از غيرت وجود دارد درست نقطه مقابل آن تعريفي است كه ما بايد براي غيرت به كار ببريم. سينماي ايران دارد يك جور سبوعيت بيرحم و بيقانون و بيمنطق و روان پريش را به اسم غيرت به خورد مخاطب ميدهد كه نه تنها غيرت نيست بلكه نوعي بيماري و بدويت است.
«سينماي اجتماعي» در ايران به «سينماي اشتباهي» ميماند
در افكار عمومي و ضرب المثلهاي ما دو نگاه به دخترداشتن وجود دارد. اول اينكه ميگويند دختر بابايي است. دوم اينكه دختر غمخوار يا گريه كن پدر است. در آيين ما دختر سمبل لطافت در خانواده است. حال روزنامهاي در اين مملكت منتشر ميشود كه ميگويد دختركشي در ايران باب است! اينها همان ابنالوقتهايي هستند كه به اين سرزمين خيانت ميكنند.
آن چيزي كه در سينماي ايران با لفظ «سينماي اجتماعي» به كارگرفته ميشود در واقع «سينما اشتباهي» است و هيچ ربطي به اجتماع ايران ندارد. بايد عنصري در سينما بهعنوان يك پديده اجتماعي مورد بررسي قرار بگيرد كه حداقل همهگير باشد و دغدغه همه باشد. وگرنه ممكن است يك آدمي ديوانه باشد و دخترش را بكشد. همه جامعهها ديوانه دارند. آيا اين ديوانگي در جامعه ما عموميت دارد؟ آيا در جامعه ما پدران دخترانشان را ميكشند؟ اين حادثه بر فرض چندبار اتفاق افتاده است؟ آيا يك پديده اجتماعي است؟ آدمهايي كه در سينماي ما ادعاي سينماي اجتماعي ميكنند تا به حال از در دانشكده اجتماعي علامه طباطبايي رد نشدهاند. حتي يكبار نخواستند اين اساتيد را از نزديك ببينند و با آنها حرف بزنند.
مخاطب سينما از پولي كه بابت «خانه پدري» داده پشيمان ميشود
اكران فيلم «خانه پدري» در روزهاي پاياني ماه صفر و نزديكي ايام اربعين با توجه به محتواي فيلم كه اهانت آميز است بسيار عجيب بوده است. اگرچه فكر ميكنم اكران اين فيلم دو دليل دارد. دليل اول آنكه سياسي است و دليل دوم ميخواهد با اكران يك فيلم توقيفي، به آمار فروش پايين اين چند وقته سينماي ايران يك شوك وارد كند. اما مطمئنم هر مخاطبي كه پاي اين فيلم بنشيند از بابت اينكه پول پاي اين فيلم داده است پشيمان خواهد شد. اين فيلم در دوران اكران جشنواره فيلم فجر آن زمان هم بعد از نشان دادن صحنههاي خشونت آميز با ترك سالن توسط مخاطبان مواجه شد.
|