حواشي جشنواره فجر زودتر از افتتاحيه آغاز شد!
جشنواره فيلم فجر و مقوله داوران آن از عجايب اين سالها محسوب ميشوند؛ جشنوارهاي كه سعي در بايكوت آثار ارزشي دارد و در مقابل آنها فيلمهاي جريان روشنفكري را علم ميكند. در همين راستا براي چندمين بار جشنواره فيلم فجر و داوران آن بياعتنا به جمهوري اسلامي و حيثيت آن از يك كارگردان معلوم الحال حمايت كرده و آن را در ليست فيلم اوليها وارد كردهاند. اين در صورتي بوده كه اين كارگردان فيلم اولي نيست و در كارنامه خود فيلم سياه «يك خانواده محترم» را دارد.
يك خانواده محترم
به گزارش رجانيوز، مسعود بخشي نام كارگرداني است كه فيلم اول او يعني يك خانواده محترم به گفته كارشناسان، سياهترين فيلم تاريخ سينماي ايران محسوب ميشود؛ فيلمي كه با موضوع انقلاب و دفاع مقدس ساخته شده اما به وضوح توهيني آشكار به نظام جمهوري اسلامي و دفاع مقدس بوده است. سياهي فيلم به قدري زياد بود كه صداي همه منتقدان را هم در آورد و باعث شد يك مدير دولتي در صداوسيما نيز از سمت خود استعفاي دهد.
چرا به يك خانواده محترم ميگوييم موهون؟
براي بيشتر روشن شدن اوج فاجعه قسمتي از داستان فيلم را در ادامه ميآوريم:
«آرش مرد جوانيست كه بعد از 22 سال از پاريس به ايران براي تدريس در دانشگاه شيراز آمده، اما از دست حراست و نيروهاي لباس شخصي زجر ميكشد و حتي كتاب سادهاش درباره فردوسي مجوز نگرفته و مجبور است به دانشجويانش در خانه درس بدهد. وضعيت به قدري تنگ است كه در كلاسش دوربين مخفي كار گذاشتهاند و جزوات تكثير شده از درسش توسط لباس شخصيها جمع ميشود.
آرش از خفقان موجود به تنگ آمده و تصميم ميگيرد به كشور فرانسه بازگردد، اما به علت نداشتن پايان خدمت مجبور است در ايران بماند. آرش برادر شهيدي به نام امير دارد. اين نسبت ميتواند برايش معافي بياورد؛ نكتهاي كه برادر زادهاش به او ميگويد. برادر زاده آرش از تهران به ديدنش آمده. او پسر برادر ناتني آرش است و آمده است تا او را به ديدن پدربزرگ(پدر آرش) ببرد. پدربزرگ(پدر آرش) در بستر بيماري است. همين اتفاق كليد فلاشبكهايي است كه گذشته آرش را باز ميكند. آرش و امير فرزندان مردي هستند كه دائم پاي سخنرانيهاي امام است. همهجا عكس امام زده، حتي جلوي در بقالي و همواره آهنگهاي انقلابي پخش ميكند، اما محتكري است كثيف. فرزندانش را كتك ميزند و همسرش را بهعنوان ديوانه به بيمارستان ميسپرد. امير نوجوان(برادر بزرگتر آرش) از اين فشار پدر ميگريزد. اما به جاي آنكه بنا به سفارش مادر به شيراز برود، سر از جبهه درآورده و شهيد ميشود. پدر زن ديگري اختيار ميكند و آرش صاحب يك برادر ناتني لنگ ميشود؛ برادري كه در همان سنين نوجواني به دوست و عشق كودكي آرش تجاوز ميكند و تصاحبش مينمايد. بعد از اين اتفاق، آرش راهي فرانسه شده و مقيم ميشود و مادر نيز با مرخصي از تيمارستان پدر را ترك ميكند و به شيراز ميرود.
در آينده و با بازگشت آرش از فرانسه ميبينيم كه برادر ناتني لنگ خودش را جانباز معرفي كرده و از همين طريق و همچنين با سوءاستفاده از برادر شهيدش(امير) صاحب سرمايه هنگفتي شده و زهره(دختري كه در كودكي مورد تعارض قرار گرفت) نيز زن برادر ناتني شده است. در خانه برادرنانتي و زهره هم پر است از عكس امام و رهبري و كعبه! و از ظواهر امر پيداست كه زهره به شدت به شرعيات و اصول ديني پايبند است. اما مريض است و مبتلا به وسواس و دائم به شكل حقارتباري مشغول شستن خانه(به نجسي و پاكي خيلي معتقد است!)
در ادامه متوجه ميشويم كه پدر آرش برايش پنجاه ميليارد ارث گذاشته است. برادر ناتني و پسرش، آرش را دزديده و زنداني ميكنند. از ظاهر زندان هم پيداست كه جايي دولتيست و از وضعيت آرش هم چنين به نظر ميرسد كه مورد تجاوز قرارگرفته. در نهايت آرش مجبور ميشود وكالت داده و از خير ارثيه بگذرد تا زنده بماند اما در مسير فرودگاه از خير پاسپورت جمهوري اسلامي ميگذرد و به اجتماع مردمي ميپيوندد كه گويا به اعتراض آمدهاند؛ اعتراضي كه به شدت خلاف اعتقاد برادر ناتني است.»
و اما چند نكته
1. در سكانسهاي فيلم بدون استثناء مردم ايران در حال دعوا هستند. غير از چند دانشجوي شيفته آقاي روشنفكر پاريسنشين هيچكس انسان نرمالي نيست. بخصوص مذهبيها يا كلاهبردار و دزد و محتكرند، يا بيمارند و وسواس دارند و مورد تجاوز بودهاند، يا مشكلات جدي روحي دارند. در همه سكانسها درگيريهاي خياباني در جريان است. در بخشي از اين فيلم در حالي كه آقاي روشنفكر در ماشين نشسته است، در پس زمينه مردم به جان هم افتاده و به قصد كشت هم را ميزنند و در راديو احمدينژاد شعري ميخواند: «من از اين دايره جن و ملك بيرونم» و تصوير نماي بسته صورت روشنفكر است با پس زمينه دعوا، سوال: «منظور از جن و ملك چه كساني هستند؟»
الف) مردم مظلوم ايران
ب) جامعه مديران فاسد كشوري
2. وقتي زهره(همسر برادرناتني آرش كه در كودكي مورد تجاوز وي واقع شده و حالا به وسواس گرفتار است و عشق سابق آرش است) قرآن ميخواند، اين آيات پخش ميشود: ومن الناس من يقول آمنا و اذا خلوا الي شياطينهم. سپس معلوم ميشود تنها زن قصه كه قران ميخواند هم مشكل رواني دارد و قرص ميخورد! منظور فيلم چه كسي است؟
الف) مذهبيون ايران
ب) يك زن صرف داستان
3. پدر(پدرشهيد) كه نماد مرد مذهبي است به شدت رياكار است و محتكر. وي كودكانش را تا سرحد جنون ميزند. در يكي از پلانها وقتي چندين دقيقه بچههايش را ميزند يكباره تصوير بهصورت امام كات ميخورد. امام ميگويد: «تاريخ اسلام به ياد ندارد كه ملتي اينطور عاشق جنگ باشند!» كات ميخورد بهصورت مرد كه محو تماشاي امام است! منظور از جنگطلبهاي بيمنطق نشان داده شده در داستان چه كساني هستند؟
الف) پيروان امام
ب) مرد قصه
4. تمامي پلانهاي منفي فيلم منقوش به تصوير امام است. در يكي از اين پلانها روشنفكر داستان، ربوده و به جايي شبيه زندان برده ميشود كه برادرزاده آرش بر آن حكم ميراند. اينجا نميتواند يك انبار باشد؛ زيرا دو مامور نيروي انتظامي مقابل آن نگهباني داده و به حرف اين پسرك گوش ميدهند اينجا كجاست:
الف) يك انبار
ب) زندان اوين
ج)كهريزك
5. همسر مرد مذهبي محتكر(مادرشهيد) كه شهادت پسرش را قتلي توسط پدر ميداند به تيمارستان آورده شده و شوك درماني ميشود. عمهاش به ديدارش آمده و وعده ميدهد او را با خود به شيراز ببرد و زن از قيد مرد محتكر آزاد ميشود. در همين لحظه كه چادر مشكي را مقابل دوربين ميكشند تا زن لباس آزادي بپوشد روي تصوير اين صدا پخش ميشود: شنوندگان عزيز توجه فرماييد! خرمشهر شهر خون آزاد شد. منظور از اين عبارات روي اين صحنه چيست:
الف) اتفاقي است و ربطي ندارد و صرفاً صداي راديو است مثل الباقي فيلم
ب) منظور از خرمشهر زن داستان است
ج) تمسخر اتفاق خرمشهر
6. در تمامي پلانها پليس و نيروهاي امنيتي حضور دارند. در انتهاي فيلم روشنفكر قيد پاسپورت منقش به آرم جمهوري اسلامي را ميزند و به دامن جماعت معترض ميدان انقلاب ميپيوندد. اين جماعت بهشدت مورد اهانت از سوي برادر ناتني ريشدار مذهبي وزارت اطلاعاتي قرار ميگيرند. اين جماعت چه كساني هستند؟
الف) مردم عادي در خيابان آزادي
ب) جريان فتنه 88
به هر حال شرح همين چند سكانس اثبات اين است كه اولاً مسعود بخشي با علم به آنچه كرده است فيلمي در تمسخر محض نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران ساخته و به هيچ وجه نميتوان پذيرفت كه اينهمه نشانه كه بسياري از آن گفته نشد اتفاقي بوده است.
نقش سيمافيلم در ساخت يك خانواده چه بود؟
ماجرا ازين قرار بود كه سيما فيلم قرارداد ساخت يك فيلم سينمايي را با محمد آفريده بهعنوان تهيه كننده و مسعود بخشي بهعنوان كارگردان امضا كرده بود. فيلم با بودجه صداوسيما ساخته شد اما خروجي كار به قدري سياه و مفتضح شده بود كه مديران صداوسيما تصميم گرفتند كه اين فيلم منتشر نشود. در اين بين اما مسعود بخشي بدون اجازه از سيمافيلم، يك خانواده محترم را به جشنواره فيلم كن فرستاد؛ اتفاقي كه باعث آبروريزي كشور شد. فيلم سياهِ بخشي در كن به نمايش درآمد و مورد تشويق منتقدان خارجي قرار گرفت. روزنامه «لوموند»، ازجمله مشهورترين روزنامههاي فرانسه در چند نوبت به اين فيلم پرداخت و نوشت:
«اين فيلم پيش از همه فيلمي مافيايي است و جزو آثار متعدد سينماي ايران طي اين سالها به حساب ميآيد كه در آنها به بازسازي چهره ايران نسبت به آنچه ما همواره از تاريخ بزرگ آنها شنيدهايم، تمايل وجود دارد.»
البته چهرههاي سينمايي و منتقدان داخلي دربرابر اين اثر به شدت موضع گرفتند.
هاشم ميرزاخاني، مدير انجمن سينماي جوان، هم همان زمان در رابطه با فيلم گفته بود:
«زماني كه اين فيلم در جشنواره كن به نمايش درآمد، من از شدت خجالت هر دقيقه بيشتر در صندلي فرو ميرفتم و بهعنوان يك ايراني پيش از آنكه چراغها روشن شود از سالن خارج شدم تا بيش از اين مورد توهين قرار نگيرم. متاسفم كه بگويم در پي نمايش «يك خانواده محترم» در جشنواره كن، كشور عزيزمان ايران هو شد.»
محمدرضا عباسيان، مدير مؤسسه رسانههاي تصويري و دبير جشنواره سيويكم فجر، درباره فيلم گفته است:
«بنده همه فيلمهايي كه عليه ايران توسط فيلمسازان ساخته شده را رصد كردم. با كمال تاسف بايد بگويم فيلمي به بدي «يك خانواده محترم» با سراسر توهين بر عليه همه اعتقادات ما چه به لحاظ ملي چه به لحاظ مذهبي تا كنون نديدهام. اصرار و خواهش كردم از آقاي شمقدري حتما نسخهاي كه در كن نمايش داده شد يك نمايش ازش در داخل ايران بگذارند، هر كسي از هر جناح و سليقه كه تهيهكننده محترم فيلم خواست دعوت كند. من نگران سلامت تهيهكننده بعد از پايان نمايش فيلم هستم! عزيزان ايراني كه به لحاظ فكري خيلي با ما اختلاف دارند و در جشنواره كن فيلم را ديدند نيمه فيلم با تشنج سالن را ترك كردند. بندبند اين فيلم توهين است به هر آنچه ما اعتقاد داريم و من متعجب هستم از كسي كه با وجود سالها سابقه مديريتي اين فيلم را ساخته و هنوز مصاحبه ميكند و دفاع ميكند. فيلم «يك خانواده محترم» بسيار فيلم بدي است. كسي اين حرف را ميزند كه در مورد بسياري از فيلمهايي كه ما به خارج كشور فرستاديم و خيليها مخالف بودند دفاع كرده. از «جدايي نادر از سيمين» تا خيلي فيلمهاي ديگر. اما به جديت ميگويم «يك خانواده محترم» آبروي هر آنچه رابهش اعتقاد داريم زير سوال برده. فقط بحث نظام و انقلاب نيست؛ اين فيلم بحث خانواده و اعتقاد ديني ما را زير سوال برده است.»
البته رحيمزاده مسؤول گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامي سيمافيلم، اعلام كرده بود كه اين فيلم به علت عدم تطابق با فيلمنامه اصلي ديگر محصول سيما فيلم نيست. رحيمزاده البته به دليل اعتراضهاي گسترده به يك خانواده محترم، از سمت خود استعفا داد.
بعد از مدتي سروصداي يك خانواده محترم خوابيد و كارگردان اين اثرسياه به راحتي به ساخت دومين فيلم خود مشغول شد. فيلم يك خانواده محترم توقيف شد اما هيچگاه عوامل آن مورد بازخواست قرار نگرفتند. سرمايه سيما فيلم خرج اثري شده بود كه هدفي جز تخريب چهره انقلاب اسلامي نداشت اما بخشي و آفريده متحملكمترين هزينه نيز دراين مورد نشدند.
پروژه تطهير!
اينك و بعد از گذشت چندسال، خبر جديدي از مسعود بخشي و محمد آفريده بر سر زبانها افتاد. فيلم دوم بخشي «ليلا» به ليست فيلم اوليها ورود پيدا كرد و محمدآفريده يكي از داوران بخش نگاه نو جشنواره فيلم فجر شد.
اين اقدامات كه زير نظر ابراهيم داروغهزاده، دبير جشنواره فيلم فجر، اتفاق ميافتد يك علت مهم دارد. داروغه زاده از كساني است كه حمايت سفت و سختي از فيلم عصباني نيستم كرده بود. عصباني نيستم در حمايت از فتنه در جمهوري اسلامي ساخته شده است. حالا او و دوستان روشنفكرش در جشنواره فيلم فجر با حضور بخشي و آفريده ميخواهند حساسيتهاي ايجاد شده بر روي اين دونفر را كم كرده و باز هم آنان را به بدنه سينمايي كشور متصل كنند. گفتني است مجوز ساخت فيلم جديد بخشي نيز از زير امضاي شخص داروغهزاده، معاون نظارت و ارزشيابي سازمان سينمايي، رد شده است. شنيدهها حاكي از آن است كه مسعود بخشي در دوران معاونت ايل بيگي بر نظارت و ارزشيابي بارها اقدام به گرفتن مجوز براي ساخت جديدترين اثر خود كرده بوده كه هر بار با مخالفت حبيب ايل بيگي، معاون وقت نظارت و ارزشيابي سازمان سينمايي، مواجه ميشده؛ گويا شرط ايل بيگي عذرخواهي كتبي بخشي به خاطر ساخت اثر موهون يك خانواده محترم بوده است. با همه اين اوصاف اما با آمدن داروغهزاده گويا وضعيت عوض شده و بدون عذرخواهي مجوز فيلم بخشي صادر ميشود. او به راحتي به ليست فيلم اوليها وارد شده و تهيه كننده فيلم موهون يك خانواده ميشود داور همان بخش نگاه نو!
با اين اوصاف احتمالا پروژه فجريها جايزهاي بوده كه قرار است به بخشي نيز داده شود تا پرونده حساسيتزدايي و تطهير كارگردان و تهيه كننده يك خانواده، با يك حماسه به پايان برسد. بايد منتظر بود و ديد كه چه اتفاقي خواهد افتاد. اما لزوم ورود نهادهاي نظارتي ذيربط به اين مساله اظهرمن الشمس است. كارگرداني كه بدون اجازه اثر سيمافيلم را به جشنوارههاي خارجي برده و با توهين به ملت ايران و هشتسال دفاع جانانه مردم غيور كشور، كاسبي جايزه كرده است امروز به راحتي آب خوردن دارد دوباره بدون كمترين هزينهاي مطرح ميشود و هيچ بعيد نيست كه جايزه بهترين فيلم اول را هم به او هديه بدهند!
|