نگاهي به رمان «سنگي كه نيفتاد» اثر محمدعلي ركني برگزيده جايزه ادبي شهيد غني پور
سريع، جذاب، بدون شعار
سيف الله نجاريان
رمان ديني، يكي از موضوعات پرمناقشه طي سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي بوده و همواره موافقان و مخالفان بسياري حول محور آن سخن گفتهاند اما با وجود اين مباحث و مناقشهها، همچنان نظر واحدي استخراج نشده و اتفاق نظر پيرامون اين مفهوم وجود ندارد. برخي بر اين باورند رمان ديني اثري است كه روايت شخصيتهاي بزرگ ديني را در خود داشته باشد؛ از اينرو هر اثري را كه شامل اين موضوعات بوده، اثر ديني خواندهاند. عدهاي نيز بر اين نظر هستند كه رمان ديني يعني اثري كه حاوي يك پيام ديني و اخلاقي باشد از اين رو دامنه آثاري را كه به آنها رمان ديني گفته ميشود، گسترده ميدانند. برخي معتقدند اثري ميتواند فاقد مؤلفههاي ديني باشد ولي در جهتگيري و هدف نهايي يك ارزش متعالي را مد نظر قرار دهد؛ به همين سبب آن را نيز يك رمان ديني ميخوانند. در همين چند خط، نكات مختلفي براي يك رمان و داستان ديني برشمرده شد كه هركدام در نوع خود ميتواند درست باشد و ممكن است تعاريف متفاوت ديگري از رمان ديني در محل خود درست و قابل تعميم يافتن باشد. هر چه هست، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، رشد آثاري كه داراي يكي از وجوه برشمرده شده براي رمان ديني است، قابل توجه بوده است. آثاري كه راوي انسان ديندار يا در معرض موضوعات ديني بوده، در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به ويژه در دهه اخير منتشر شده است. اين در حالي است كه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي نويسندگان اينگونه آثار، اغلب يا امكان بروز نداشتهاند و حاكميت به آنها اجازه ابراز وجود نميداده يا اگر ميتوانستند خودي نشان دهند، از سوي برخي محافل شبهروشنفكري مورد بيتوجهي قرار ميگرفتند تا جايي كه گرفتن ژست ضدديني يكي از الزامات روشنفكري به حساب ميآمده و از اين رو محافل شبهروشنفكري براي اعلام موجوديت خود تا جايي كه ميتوانستند از ابراز تنفر نسبت به دين و نمادهاي ديني كوتاهي نميكردند. اين مساله منحصر در آثارشان نبوده، بلكه حتي در سكنات و رفتارشان نيز اين مساله بروز داشته است. در سالهاي اخير ميبينيم آثار ديني در فضايي آزاد، قابليت انتشار يافته است و مخاطبان خود را نشانه ميرود. ناگفته نماند همچنان موج آثار ضدديني در جامعه وجود دارد اما نويسندگان مسلمان كه هدفي ارزشمند را در آثارشان دنبال ميكنند، روزبهروز در حال افزايش هستند و آثارشان با كيفيتهاي قابل قبول منتشر ميشود.
رمان «سنگي كه نيفتاد» اثر «محمدعلي ركني» از آن دست آثار ديني است كه از سوي انتشارات كتابستان معرفت روانه بازار كتاب شده است. اثري از يك نويسنده جوان كه ميتواند مخاطب را راضي نگه دارد. اين اثر با وجود اينكه مضموني ديني دارد، به هيچوجه از جذب مخاطب غافل نبوده است. برخلاف تبليغاتي كه از سوي برخي محافل روشنفكري عليه رمان ديني يا آثار نويسندگان ديني ميشود، مبني بر اينكه آثار اين دست نويسندگان فاقد جذابيت بوده و مملو از شعار است، بايد گفت اين رمان چنين نيست و خواننده با جذابيتهاي فرمي و خلاقيتهاي ادبي آن نيز لذتي تازه را تجربه ميكند. براي قضاوت درباره يك كتاب شايد معيارها و ملاكها متفاوت باشد و هر خواننده و مخاطبي بر اساس سليقه خودش، كتاب خوب را ارزشگذاري كند اما در اين نوشتار چند مورد از نكاتي كه ميتواند سليقه اغلب مخاطبان را به خود جلب كند، برميشمارم كه در اين كتاب به چشم ميآيد.
ضرباهنگ تند و سريع، يكي از نخستين مؤلفههايي است كه «سنگي كه نيفتاد» در خود دارد. اين عنصر هر خوانندهاي را به خود جلب ميكند. ركني در اين اثر با ضرباهنگي تند به تيزي صداي سوت كه ناشي از برخورد يك «سيلي» به گوش شخصيت اصلي است، خواننده را وارد جهان داستانش ميكند. در همان صفحات ابتدايي شخصيتها را يكبهيك و بدون معطلي به خواننده معرفي ميكند، البته اين معرفي شخصيتها تنها در حد يك معارفه كوتاه است و نويسنده حتماً ميداند نبايد تمام وجوه شخصيتها را در همان صفحات ابتدايي پيش روي خوانندهاش رو كند. او از اين ترفند(ضرباهنگ تند و سريع) براي گروكشي مخاطب استفاده نميكند و به عبارتي اين تنها ابزاري نيست كه نويسنده با آن بخواهد خواننده را دنبال خود بكشد. نويسنده در همان ابتداي كار تكليف خواننده را با شخصيتي به نام «حبيبه» هم روشن ميكند و به وي ميگويد او فوت كرده و پيوسته با زير و رو كردن خاطرات او توسط همسرش «سعيد» خواننده را معطل نميكند كه آيا اين شخصيت زنده است يا مُرده. نويسنده از هر بهانهاي براي مرور خاطرات روزهاي خوش زندگي سعيد و حبيبه استفاده ميكند و شخصيت سعيد كه دچار شك و ترديد در مسائل مهمي شده، مدام بر سر هر مسالهاي ياد خاطراتش با حبيبه ميافتد كه اين سبب ميشود خواننده در نزديك شدن به شخصيت سعيد، احساس راحتي كند؛ زيرا خود را غريبه نميداند و با او همزادپنداري ميكند. «سنگي كه نيفتاد» را بايد يك اثر ديني به معناي واقعي دانست. سعيد، شخصيتي است كه اتفاقهاي ناگوار، او و زندگياش را دستخوش تغييراتي كرده و به همين خاطر به همه چيز شك كرده است. او مدت زيادي است پس از مرگ همسرش، نماز نميخواند و علاوه بر اين نسبت به موضوعاتي مانند مرگ، حيات اخروي و حسابوكتاب نيز دچار شك و ترديد شده و پيوسته آنها را انكار ميكند و با توجيهات خاص خودش آنها را كنار ميگذارد. به نظر نميرسد شخصيت سعيد نسبت به احكام ديني بياطلاع باشد ولي براي مثال در بخشي از رمان وقتي در نماز ميت شركت ميكند، ميگويد: «اكنون دارم نماز ميخوانم بدون وضو و با كفش!» شايد تنها اين توجيه مقبول باشد كه بخواهد بگويد خدا وقتي بخواهد، ميتواند كاري كند انسان حتي كاري را كه ميلش به آن نيست، در بدترين موقعيتها انجام دهد! با تمام اين مشكلات، همچنان حبيبه براي سعيد مانند يك قديس است و به همين سبب نويسنده از زبان حبيبه موضوعاتي را بيان ميكند كه قابل تأمل است. براي مثال با بياني كاملاً غيرقدسي درباره قرآن خواننده را قانع ميكند كه به اين كتاب آسماني توجه كند: «حبيبه ميگفت آدم يكبار هم كه شده بايد معني قرآن را بخواند... ميگفت حداقل بايد ديد چي تو كتاب به اين مشهوري نوشته...». شايد عنوان شود اين يك نگاه قشري به كتاب آسماني اسلام است اما اين مساله در جهان داستان آن هم از زبان يك انسان معمولي كه شايد از اطلاعات ديني درستي هم برخوردار نيست، پذيرش بالايي ايجاد ميكند.
شخصيت ديگري كه گاهي به اقتضاي فضاي رمان آن هم در يكي دو مقطع وارد قصه ميشود، نكتهاي ميگويد و خارج ميشود، پيرمردي به نام «عبدالصمد» است؛ پيرمردي كه به نظر ميرسد در مسير وصول اليالحق مراتبي طي كرده و صاحب نفس و كرامت است. او خيلي اهل حرف زدن نيست و همين موجب رازگونه شدن شخصيتش شده و جز در جملاتي كوتاه، حضور ديگري ندارد اما همان جملات در برهههاي حساسي بيان ميشود و در روند داستان و شخصيت اصلي تأثيرگذار است. سعيد در شك و ترديد و حالتي از بياعتمادي نسبت به وقايع دور و بر خود بهسر ميبرد و اين روند تا آخرين صفحات داستان با او همراه است. خواننده ممكن است از اتفاقي كه در صفحات پاياني روي ميدهد متحير شود ولي نويسنده نخواسته سنگي كه بلند كرده، بيفتد و از اين رو اتفاقي به ظاهر كوچك مسير داستان را عوض ميكند. اتفاقي كه باني اصلي آن سعيد است و نتيجه آن به خودش بازميگردد. نويسنده در اين كتاب به مساله قضا و قدر و همچنين جبر و اختيار نيز پرداخته و روايت خود را حول اين دو مساله شكل داده و ذهن خواننده را با آنها درگير كرده است. يكي از ويژگيهاي رمان محمدعلي ركني حديث نفس و تكگوييهاي شخصيت اصلي است؛ نكتهاي كه ميتواند بهعنوان يك مؤلفه مهم تلقي شود و در ارتباطگرفتن خواننده با فضاي مورد نظر نويسنده نقش بسزايي ايفا كند. علاوه بر اين، رفتوبرگشت در زمان و فلشبك و فلشفورواردهاي زماني موجب استحكام اثر شده و همين موجب شده خواننده با يك اثر ساده روبهرو نباشد؛ هرچند ركني نخواسته با پيچيدهنويسي خواننده را خسته كند.در مجموع رمان ۱۶۷ صفحهاي «سنگي كه نيفتاد» اثر محمدعلي ركني را بايد اثري دانست كه تا پايان، خواننده را دنبال خود خواهد كشيد و آنقدر اتفاقها در آن سريع رقم ميخورد كه خواننده در بخشهايي غافلگير ميشود؛ اتفاقهايي كه هركدام همچون شتابدهنده، خواننده را به سمت جلو پرتاب ميكند.
|