سوغات «جريان تحريف» براي ملت
رسول رضايي
بسيار مناسب است كه در شبهاي قدر و زمانهاي ديگر علاوه بر اينكه بر مصائب اميرالمومنين اشك ريخته و بر سر و سينه ميزنيم، لحظاتي را هم به تفكر و تامل نشسته و ببينيم كه مولاي مظلوم ما از چه گروههايي خون دل خورده، چه جريانهايي مانع از تحقق جامعه عدل علوي گشته و خوار چشم پيشواي حقيقت گشتند. اميد است كه اين تفكر ما را به نتايج درخشاني رسانده، مساعدت كند تا نقاب نفاق «جريان تحريف» را كنار زده، خواصدنيازده و خوارج بيبصيرت امروزي را بهتر شناخته و آنچنان بصيرتي بخشد تا در عمل ثابت كنيم «ما اهل كوفه نيستيم كه علي تنها بماند»
علي كشته «شمشير ابن ملجم» يا زخمي از «سادهلوحي خوارج »
صغير و كبير ميدانند كه اميرالمومنين علي عليهالسلام در سحرگاه 21 رمضان سال 40 هجري قمري به دست اشقيالاشقيا _ ابن ملجم مرادي_ فرقش به تيغ شمشير شكافته شده و به شهادت رسيد است؛ اما اگر همين مطلب ساده را از يك اهل فن _نظير استاد مطهري _ بپرسيم، پاسخش به گونه ديگري است كه هم مزين به «آري» است و هم آراسته به «خير»!.
شهيد مطهري در پاسخ به اين پرسش تاريخي معتقدند كه اگر با چشم «بصر» بنگري؛ آري؛ علي را عبدالرحمن بن ملجم كشت؛ اما اگر به چشم «بصيرت» بنگري؛ او را مثلث شوم «زر، زور، تزوير» و يا به تعبير روشنتر «جهل عوام»، «سستعنصري، دنيازدگي خواص» و «اغواگري جريان تحريف» از دم شمشير گذرانيد. علامه مطهري _همان كسي كه رهبر انقلاب كتابهاي او را مبناي فكري انقلاب ميداند و امام خميني آثار او را بياستثنا آموزنده و مفيد و حياتبخش ميدانست_ معتقد است كه مكتب اسلام آنقدر كه از «جهل، جمودفكري، سطحي نگري، ظاهربيني، سادهلوحي، ضعف قدرت تحليل سياسي، بيبصيرتي، خامانديشي و زودباوري خوديها» ضربه خورده است، از دشمنان خارجي ضربه نخورده است.
«اگر بخواهيد بفهميد جمود با دنياى اسلام چه كرده است، همين موضوع را در نظر بگيريد كه على بن ابيطالب را چى كشت؟ يك وقت مىگوييم على را كى كشت و يك وقت مىگوييم چى كشت؟ اگر بگوييم على را كى كشت؟ البته عبدالرحمن بن ملجم، و اگر بگوييم على را چى كشت، بايد بگوييم جمود و خشك مغزى و خشكه مقدسى. همينهايى كه آمده بودند على را بكشند، از سر شب تا صبح عبادت مىكردند»(رك: مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج21، ص: 92)
به تعبير ابن ابى الحديد: اگر مىخواهيد بفهميد كه «جمود و جهالت» چقدر خطرناك و آسيبزاست، به اين نكته توجه كنيد كه خوارج احمق وقتى كه قرار گذاشتند علي را به قتل برسانند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب كردند! با اين توهم كه ما مىخواهيم با ترور علي، خدا را عبادت بكنيم و چون مىخواهيم امر خيرى را انجام بدهيم، پس بهتر اين است كه اين عمليات انتحاري را در يكى از شبهاى عزيز قرار بدهيم كه اجر بيشترى ببريم! لذا در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان آن كارى را كه نبايستى بكنند، انجام دادند.(همان، ص: 93)
بنابراين يكي از دشمنان و جريانهاي معاندي كه حكومت اميرالمومنين را با چالشهاي متعددي روبهرو كردند، خوديهاي كمبصيرت هستند كه تحت عنوان «خوارج» معروف گشتند. خوارج انسانهايي مقدسمآب، مقيد به ظواهر شرع و قرآن بودند؛ حتي خيلي از آنها حافظ كل قرآن بودند ولي متاسفانه فاقد هوش و تحليل سياسي بودند و با شانتاژهاي رسانهاي «جريان تحريف» زود اغوا شده و تحت تاثير سم پراكنيهاي دشمن قرار ميگرفتند. در بحبوحه جنگ صفين هنگامي كه مالك به خيمه معاويه نزديك شده و نزديك بود كه كار به اتمام برسد، «جريان تحريف و نفاق» دست به يك عمليات رواني زده، قرآنهايي را به نيزه زدند و در نتيجه بيست هزار نفر از همين جماعت بيبصيرت موجود در سپاه علي،(به سردمداري نفوذزدگاني مثل اشعث بن قيس و شبث بن ربعي) شمشيرها را كنار گذاشته، نه تنها دست از جنگ كشيدند، بلكه رهبر جامعه را هم وادار به عقب نشيني و نشستن بر سر ميز مذاكره نموده و شد آنچه نبايد ميشد.
پاس گل «خوارج امروز» به «جريان تحريف و نفاق»
بايد دانست كه خوارج و جماعت سادهلوحان ظاهربين منحصر و محدود به دوران علي عليهالسلام نبودند، بلكه در عصر حاضر نيز خط خوارجِ كجفهم تداوم داشته، فاقدين هوش سياسي فراوانتر شده، انباشت جماعت سادهلوح زودباور اما به ظاهر داراي تحصيلات عاليه رو به فزوني گذاشته است. نشان به آن نشان كه در دوران كنوني نيز عدهاي از سبكانديشان ظاهربين و خوارج مدرن يافت ميشوند كه چه بسا با قصد قربت و به نيت گرهگشايي از مشكلات كشور، سبد راي و انتخاب خود را در اختيار تفكر غربگرايان برجامزده قرار داده و خيال كردند كه با مصدرنشيني تكنوكراتهاي غربانديش و تسلط ليبرالهاي ايراني بر اريكه قدرت، گره از مشكلات معيشتي آنان باز خواهد شد! اما زهي خيال باطل كه با اين انتخاب سرتاپا غلط نه تنها چرخ اقتصاد و زندگي و معيشت ملت نگشت، بلكه چرخش چرخ سانتريفيوژها نيز به كندي گراييد و نهايتا متوقف و متلاشي شد.
آنان كه تاريخ را نميخوانند و از آن عبرت نميگيرند، محكوم به تكرار آن هستند. متاسفانه داستان تلخ شكست جنگ صفين و تنها ماندن علي و تن دادن حضرت به ميز مذاكره و فريب خوردن خوارج سادهلوح از جريان نفاق، در انقلاب اسلامي ما نيز بارها تكرار شد.
به عنوان نمونه در سالهاي اخير با وجود اينكه رهبر جامعه با هزار زبان و بيان هشدار داد كه «من به مذاكره خوشبين نيستم» و از اين نمط كلاهي براي كشور بافته نميشود، اما شوربختانه حرف وليفقيه مورد بياعتنايي برخي خواص بيبصيرت و عوام سادهانديش واقع شد. خوارج معاصر دقت لازم را در راي و انتخاب خود نكرده، هشدارهاي امامين انقلاب را فراموش كرده و مديراني غيرانقلابي را براي اداره مسؤوليتهاي اجرايي كشور برگزيده و در يك كلام تفكر"غربگدايي" را بر قوه مجريه و مديريتهاي كلان كشور مسلط نمودند. لذا اين شد كه وضعيت اسفناك كنوني بوجود آمد. نه تنها تحريمها برداشته نشد، بلكه چند برابر گشت!
سوغات «جريان تحريف» براي ملت
پس از امضاي توافق هستهاي تحت عنوان برنامه جامع اقدام مشترك(برجام) ميان ايران و گروه 1+5 در تيرماه 1394، «جريان نفاق و تحريف» و روزنامههاي زنجيرهاي با تيترهايي همچون «تحريمها به تاريخ پيوست»، «خلاص شديم، سلام بر ايران بيتحريم»، «صبح بدون تحريم»، «فروپاشي تحريم»، «اينك بدون تحريم»، «تحريم رفت»، «كليد تدبير، قفل تحريمها را گشود»، «غروب تحريم، ساحل توافق»، «پيروزي، بدون جنگ» و... به استقبال اين توافق رفتند.
مقامات ارشد دولت يازدهم نيز برجام را «فتحالفتوح»، «آفتاب تابان»! «معجزه قرن»! «بزرگترين دستاورد تاريخ ايران»! «نشانه تسليم همه قدرتهاي بزرگ در برابر اراده ملت»!، «پيروزي بزرگتر از فتح خرمشهر» و... ناميده و تأكيد كرده بودند كه «در همان روز اول توافق، تمام تحريمهاي بانكي، بيمهاي، مالي، حمل و نقل، پتروشيمي، فلزات سنگين و تحريمهاي اقتصادي بطور كامل لغو خواهند شد و نه تعليق. حتي تحريمهاي تسليحاتي نيز كنار گذاشته ميشود».
براساس آنچه از سوي دولتمردان و رسانههاي به ظاهر حامي دولت ادعا شده بود، قرار بود طبق برجام نه تنها تحريمهاي قبلي عليه ايران لغو شود بلكه تحريم جديدي نيز عليه كشورمان تصويب نشود؛ اما در عرصه عمل همه چيز برعكس از آب درآمده و از قضا سركنگبين صفرا فزود! نه تنها تحريمهاي قبلي سرجاي خود باقي مانده بلكه تحريمهاي بيسابقه؛ شديد و جديدي در عصر پسابرجام عليه ايران تصويب گرديد!
آري! پيامد راي دادن به كدخداباوران اين شد كه هم چوب تحريم را خورديم و هم صنعت هستهاي را به باد فنا داديم و هم با شلاق كاهش ارزش ريال و تورم افسار گسيخته نواخته شديم! بخش زيادي از توان هستهاي را از دست داديم و همزمان تحريمهاي شديدتر را هم دريافت كرديم. اينست آخر و عاقبت كساني كه انذارهاي رهبر حكيم جامعه را پشت گوش انداخته و مفتون آدرس غلط خط تحريف مبني بر اتخاذ سياست «سازش» با توهم كليد گشايش اقتصادي گردد.
سخن پاياني آنكه خلع سلاح «جريان تحريف و نفاق» به هيچ وجه ميسر نيست الا اينكه با «جهاد تبيين» ميزان آگاهي و قدرت تحليل مردم را ارتقا داده و تعداد خوارج بيبصيرت زمانه را به حداقل برسانيم.
|