خودباختهها عليه آباداني كشور
رسول رضايي
رهبر حكيم انقلاب در بيانات نوروزي خويش فرمودند: «انتخاب ملّي ما نسبت به جبهۀ استكبار، ايستادگي بود نه تسليم؛ استقلال بود نه وابستگي، تقويّت دروني بود نه تكيۀ بيروني؛ و وقتي به قضاياي جاري و امروزي عالم نگاه ميكنيم حقانيّت و صدق اين انتخاب را درمييابيم».
پيرامون اين سخنان روشنگرانه رهبري، مرور چند نكته خالي از لطف نيست:
1_ ايشان در سنوات گذشته بر خلاف غربزدگاني كه «خواب ديدند صَلاح از طرف بيگانه است» تاكيد داشتند كه «به خود آييم، نجات همه در اين خانه است». در هشت سال گذشته بارها «پير ما گفت كه دشمن به غارت آمد» اما شوربختانه «جريان تحريف» با ايجاد اختلال در دستگاه محاسباتي مدعيان اصلاحات و سازندگي و اعتدال، ملت را اغوا نموده و «گفته بودند كه دشمن به تجارت آمد»! حكيم انقلاب در پرده و اشارهوار به ملت انذار دادند «آنانكه به غرب ميشتابند / خائن به امام و انقلابند» و «از الفباي سياست و غيرت چيزي نميدانند»؛ اما اصحاب «مانميتوانيم» به وارونهنمايي حقايق پرداخته و حل همه مشكلات را موقف به «توافقات برجامي» نموده و با خوشخيالي به وعده و وعيد گرگهاي متمدننماي غربي، از حقوق هستهاي عقب نشيني كرده، در قلب توانمنديهاي «هسته اي و موشكي و منطقهاي» بتون ريخته، به بزرگنمايي تحريم پرداخته، سنگ آمريكا را به سينه زده، چهره جنايتكار و غدار او را بزك كرده، پنجه فولادين او را در زير دستكش مخملين نديدند و در نتيجه خسارات فراوان مادي و معنوي بر كشور تحميل كردند.
2_ واقعيت آنست كه رهبر فرزانه انقلاب از سالها قبل در خشت خام ميديدند و گمان واثق ميزدند كه نبايد به كدخدا اعتماد كرد، نبايد به «توافق» و مذاكرات خوشبين بود و بارها به دولت تدبير و اميد (بخوانيد تبخير اميد) هشدار دادند كه با دخيل بستن به طناب «مذاكره» و حاجت خواستن از امامزادگان كرواتپوش مستقر در «ژنو، لوزان، نيويورك، وين» آبي براي اين ملت گرم نخواهد شد، اما متاسفانه خودباختگان داخلي آنچنان مسحور «توافق» و زرق و برق تمدن تهي از معنويت اروپايي و آمريكايي شده بودند كه گوششان به اين حرفها بدهكار نبود.
3_ گره زدن همه مشكلات به زلف «تحريم» و سپس «بستن با كدخدا» براي «رفع تحريم» و دلخوش كردن ملت به «توافق» تا آنجا پيش رفت كه عدهاي را در خيابانهاي تهران به رقص و پايكوبي از انجام «توافق» واداشت!
4_ متاسفانه در طي هشت سال گذشته ليبرالهاي ايراني، و تربيت شدگان مكتب نئوليبراليسم خامانديشانه يا غرضورزانه، از باب خيانت يا حماقت، انقلاب را متهم به «قهر با جهان» كردند و از بلاي «انزواي سياسي» سخن گفتند و نسخۀ «آشتي با جهان» و «عقلانيّتِ ديپلماتيك» و «تنشزدايي» پيچيدند. غافل از آنكه انقلاب اسلاميبا «جهانخواران» سر جنگ داشت نه با «جهان». ما با مستكبران «تنش» داشتيم نه با مستضعفان؛ ما با اصحاب «زر و زور و تزوير» مشكل داشتيم نه با «دنيا».
5_ اهل فن خوب ميدانند كه كدخدا خواب تداوم غارت منابع نفتي و گازي ما را ميديد و در اين سودا بود تا با تسلط دوباره بر منطقه ژئوپلتيك و ژئواستراتژيك اين مرز و بوم، و با استثمار و استعمار سرمايههاي انساني و اسلاميما بر ما مسلط گردد؛ اما در اين بحبوحه غربزدگان داخلي خود را به غفلت يا تغافل زده بودند و با بزرگنمايي «تحريم» و ضريب دادن به آن، علاج مشكلات كشور را در «اعتماد به آمريكا» و «تضمين پنداري امضاي جانكري» و تمسك به ميز مذاكره ميديدند!
6_ شوربختانه بايد اذعان كرد كه شروع به كار «جريان تحريف» و رقم خوردن فعاليتهاي اغواگرانه ليبرالهاي ايراني منحصر و محدود به دوران «پريزيدنت روحاني» نبود، بلكه سابقه چوب لاي چرخ گذاشتنهاي آنان از اوائل انقلاب مسبوق به سابقه است. به عنوان نمونه خط فكري منسوب به مهندس بازرگان پيش از انقراض رژيم پهلوي درصدد حراست از سلطنت و ابقاي شاه بودند اما بحمدالله نتوانستند و اغراض شومشان مقهور انقلابيون گشت. بعد از 22 بهمن 57 نيز عزم خود را جزم كردند تا «جمهوري اسلامي» تصويب نشود بلكه در سوداي آن بودند واژههايي همچون «ليبرال دموكراسي» را در عنوانگذاري نظام اسلاميبه تصويب برسانند كه خوشبختانه با تيزبيني و روشنگريهاي حكيمانه امام خميني باز هم ناكام ماندند.
7_ در پرتو جهل و بي خبري عوامالناس، كار و بار «جريان تحريف» و «نفوذيهاي فرصتطلب» تا آنجا رونق گرفت كه رمز عبور از تحريمها و تهديدها را منوط به «غلتيدن در آغوش مهاجم از ترس هجوم» تلقين نمودند و همه چيز را موقوف به «توافقات برجامي» ساختند! «اندوختههاي ملّي» و «دستاوردهاي دانشمندان هستهاي» را در مذاكراتِ بيحاصل فروختند تا به خيال خام خودشان «معيشت روزمرّة مردم» را برآورند و «چرخ اقتصاد» را با «چرخ سانتريفيوژ» همزمان به گردش درآورند. اما در عمل چرخ كارخانجات داخلي را هم از حركت انداختند!
8_ تنگتر شدن سفره معيشت مردم در هشت سال گذشته و تداومِ توقفِ چرخ اقتصاد و چرخ هستهاي و مشاهده خندههاي تحقيرآميز آمريكا به ريش دولتمردان غربزده بعد از آنكه خرش از پل گذشت، سبب شد كه عقل سياسي و حافظه تاريخي برخي خواص و عوام اغواشده سر جا بيايد. صبر مثالزدني و روشنگريهاي مداوم رهبر انقلاب براي بصيرت پيدا كردن ملت بالاخره جواب داد و سبب شد كه انتخابِ سياسي مردم چرخشي 180 درجهاي پيدا كرده، عقربه قطبنماي سياسي كه روي غرب قفل كرده بود به سمت داخل تغيير وضعيت داده، و باعث شد كه خوابزدهها تجديد نظري در راي و انتخاب و سليقه سياسي خود كنند.
مردم اينبار تلاش كردند كه «تفكر انقلابي» با رويكرد «مقاومت، استقلال، خودباوري، نگاه به درون، اعتماد به جوانان وطن» را بر «تفكر ليبرال» با رويكرد «سازش، وابستگي، خودتحقيري، نگاه به بيرون، اعتماد به كدخدا» ترجيح دهند.

نهضت تربيتي و روشنگري، نياز امروز كشور
علي شيرازي
هدف حكومت ديني، توجه به دين و معنويت مردم و حركت دادن مردم به سمت كمال نهايي و كمال مطلق است. ملت ايران تحت زعامت امام خميني(ره) براي همين هدف قيام كرد و حكومت طاغوتسالار را به حكومت مردمسالار تغيير داد.
هدف حكومت مردمسالار، همان هدف حكومت انبياء و اولياء الهي است. هدف تمام مردان الهي، دعوت بشريت به توحيد بود. دعوت به خدا بود. دعوت به عبادت و بندگي بود. دعوت به طاغوت زدايي بود.
حكيم، فيلسوف، عارف و رهبر محبوب ما، حضرت امام خميني(ره) در تاريخ ۲۱ تير ۱۳۶۲ فرمودند: انبياء هم كه مبعوث شدند، براي اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را و آن استعدادها را شكوفا كنند كه در آن استعدادها بفهمند به اين كه چيزي نيستيم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استكبار بيرون بياورند. از اول انبياء اين دو شغل را داشته اند، شغل معنوي كه مردم را از اسارت نفس خارج كنند، از اسارت خودش خارج كنند - كه شيطان بزرگ است - و مردم و ضعفا را از دست ستمگران نجات بدهند؛ اين دو شغل، شغل انبياست. وقتي انسان حضرت موسي را، حضرت ابراهيم را ملاحظه ميكند، و چيزهايي كه از اينها در قرآن نقل شده است، ميبيند كه اينها همين دو سمت را داشتند:
۱. دعوت مردم به توحيد؛
۲. نجات بيچارهها از تحت ستم.
حكيم متاله، دانشمند عامل و رهبر سترگ انقلاب اسلامي، حضرت امام خامنه اي در صفحه ۲۱۳ كتاب طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن ميآورند: توحيد اسلامي، الهامي است در زمينه حكومت، در زمينه روابط اجتماعي، در زمينه سير جامعه، در زمينه هدفهاي جامعه، در زمينه تكاليف مردم، در زمينه مسئوليتهايي كه انسانها در مقابل خدا، در مقابل يكديگر، در مقابل جامعه و در مقابل پديدههاي ديگر عالم دارا هستند، توحيد اين است.
حضرت مولي الموحدين علي(ع) در خطبه ۳۴ نهج البلاغه ميفرمايند: اي مردم! همانگونه كه من بر شما حقي دارم، شما نيز بر من حق داريد. حق شما بر من، آن است كه:
۱. همواره در رهنمودهاي خالصانه نسبت به شما بكوشم؛
۲. در تامين رفاه در زندگي همگاني، تمامي وسايل ممكن را فراهم سازم؛
۳. در تربيت و تعليم همگان در سطح گسترده كوتاه نيايم؛
۴. در نظارت بر رفتار و كردار شما - بر نهج حق - پيوسته هوشيار و هشداردهنده باشم.
امروز نيز هدف جمهوري اسلامي، دعوت مردم به دين و توحيد است. دعوت به خداست. دعوت به ستم شناسي و ستم ستيزي، دعوت به دشمن شناسي و استكبار ستيزي است.
امروز مسئولين كشور و دولتمردان در قبال تربيت جامعه، تكليف دارند. در قبال تربيت خود و ساختن انسانها وظيفه دارند.
اين كار، بزرگترين تكليف دولتمردان و روساي سه قوه است. اگر مسئولين از آغاز تشكيل نظام ديني، به اين وظيفه عمل كرده بودند، امروز وضع كشور زيباتر بود. امروز وظيفه دولت انقلابي است كه به اين امر مهم توجه كند و با برنامه ريزي دقيق و عميق، بينش كاركنان دولت را رشد بدهد. بايد دولت، پايههاي اعتقادي مسئولين و كارمندان را قوي كند و عمق ببخشد.
اگر با يك برنامه ريزي حساب شده، وارد كار شويم و با تشكيل كارگروههاي علمي و دورههاي تعالي، اعتقادات، اخلاق و معنويت آنان را تقويت كنيم، همه را در مسير رشد بصيرتي و آگاهي سياسي و دشمنشناسي كمك كنيم، يقينا در تحكيم پايههاي نظام مردمسالاري ديني، كارهاي ارزشمندي صورت دادهايم.
امام خامنه اي در تاريخ ۶ شهريور ۱۴۰۰ به دولت آقاي رئيسي فرمودند: اين چهار سال زود تمام ميشود؛ لذا از هر ساعتي، از هر فرصتي استفاده كنيد.
ايشان در تاريخ ۲۳ فروردين ۱۴۰۱ نيز در جمع مسئولان نظام فرمودند: فرصت مسئوليت بسيار زود گذر است؛ اين فرصت را مغتنم بشمريد؛ از هر ساعتش استفاده كنيد.
كار را به فردا و فرداها موكول نكنيم. زمان به سرعت ميگذرد. لازم است قواي سه گانه، با استفاده از فرصت هماهنگي بين قوا، برنامهريزي كنند كه در سطح وزارتخانهها و ادارات و تمامي نهادها، دورههاي معنوي و تعالي تعريف شود و در آن دورهها به كاركنان، خانوادهها و فرزندان، آموزشهايي داده شود:
۱. آشنايي با معارف دين و خداشناسي، امام شناسي و معاد شناسي؛
۲. آشنايي با تاريخ اسلام، انقلاب اسلاميو ايران؛ خصوصا شناخت تاريخ عصر پهلوي و خيانتهاي شاه به مردم؛
۳. آشنايي با زندگي چهارده معصوم(ع) و تاريخ عاشورا؛
۴. آشنايي با خط و فكر امام خميني(ره) و مباني انقلاب اسلامي؛
۵. آشنايي با منظومه فكري امام خامنهاي؛
۶. آشنايي با قرآن مجيد و سخنان اولياي الهي؛
۷. آشنايي با اخلاق اسلامي و اخلاق در خانه؛
۸. آشنايي با سبك زندگي اسلامي؛
۹. آشنايي با احكام شرعي و مسائل مبتلابه؛
۱۰. آشنايي با مباني دشمن شناسي و دشمن ستيزي؛
۱۱. آشنايي با تكليف امروز مردم در قبال جبهه مقاومت و مظلومان و محرومان جهان؛
۱۲. آشنايي با سيره شهدا، خصوصا مكتب شهيد سليماني.
براي اين نهضت فرهنگي و معنوي، بايد سرمايه گذاري بشود. بايد ساختار تعريف كرد.
لازم است، حتي در وزارت آموزش و پرورش، در وزارت ورزش و جوانان، نمايندگي ولي فقيه داير شود، و نماينده ولي فقيه، در راستاي رشد و پيشرفت معنوي و اعتقادي مسئولين و اساتيد و معلمان و كاركنان و جوانان، تلاش ويژه اي را شروع كند و با برنامه ريزي ۳۰ ساله، هدف را آشنايي كامل با تفسير قرآن، تاريخ زندگي ۱۴ معصوم، جريان شناسي تاريخي اسلام و ايران و درس گرفتن تمام صحيفه نور و سيره علماء و شهدا قرار دهد.
سستي در اين امر مهم، خسارتهاي جبران ناپذيري به بار ميآورد. اگر دولتمردان، نسل جوان را با ارزشهاي ديني و انقلابي آشنا نسازند، مسئولين فردا كه جوانان امروزند، با ضعف مباني دين و انقلاب، جلوي سرعت حركت انقلابي ملت ايران را ميگيرند و با عدم شناخت از عوامل پيروزي و عزت ملت ايران، انقلاب را به بيراهه ميبرند.
امروز مسئولين و دولتمردان تكليف سنگينتري بر دوش دارند، آنان بايد با تربيت نسل جوان امروز، براي حكومت جهاني حضرت مهدي(عج)، يار و سرباز و حتي مسئول تربيت كنند.
اگر دولت انقلابي به اين مهم توجه كند، جلوي بسياري از خطاهاي ملي را هم ميگيرد و انتخابهاي بعدي مردم به سمت تعالي حاكميت پيش خواهد رفت و نگاه دولتمردان بعدي نيز انقلابي و خالصانه خواهد بود. امروز به يك كار ريشهاي و عميق نياز داريم. به يك نهضت روشنگري و تبيين ملي محتاجيم. امروز به يك انقلاب دروني نيازمنديم، تا با يك تلاش گسترده و نهضت تعليم و تربيت، سير صعودي مردم را شاهد باشيم و ببينيم كه زن و مرد جامعه، در راستاي هدف خلقت در تلاشند و روز به روز خود را به خداوند حكيم نزديكتر ميكنند و با مقاومت و صبر، زيباتر از گذشته در برابر دشمنان دين و اسلام و انقلاب و در مقابل استكبار جهاني ميايستند.
تنها مديريت جهادي و انقلابي؛ انگيزه، اراده و توان اين حركت مؤمنانه و خداپسندانه را دارد. اگر امروز از اين مهم غفلت كنيم، فردا خودمان را سرزنش خواهيم كرد.
زمان به سرعت در حال گذر است، قاطعانه تصميم بگيريم و با ورود به اين عرصه جهادي و انقلابي، آينده نظام جمهوري اسلامي ايران را تضمين نماييم. 
|