نقش مخرب شبه روشنفكران دين ستيز در مديريت دولت روحاني
بخش اول
اشاره:
فساد گسترده اقتصادي، فقر كمرشكن اقشار ضعيف جامعه و شكاف عميق طبقاتي، بخشي از ارمغان دولت هشت ساله تدبير و اميد بود كه تحليلگران سياسي علل پيدايش چنين پديدهاي را از چشم اندازهاي گوناگون مورد بررسي قرار دادهاند. در اين راستا خواستيم نظر دكتر جعفر چاوشي عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف را هم در اين زمينه و بويژه ً از جنبههاي فرهنگي و سياسي جويا شويم. متن زير حاصل گفتگوي ما با ايشان است.
س 1. آقاي دكتر ! لطفاً نظر خود را درباره وضعيت نابساماني كه دولت تدبير و اميد براي ايران در طول هشت سال گذشته فراهم كرد بگوييد.آيا همانگونه كه رئيس اين دولت ادعا ميكرد تحريمهاي ظالمانه آمريكا و دول غربي مسبب اصلي اين نا بسامانيها بودند يا عوامل ديگري دخالت داشتند كه ما ازآنها بيخبريم؟
ج 1. تا زماني كه جوانان و به ويژه دانشجويان ما با رويكرد سياسي و فرهنگي دولتهاي يازدهم و دوازدهم عميقاً آشنا نشوند قادر به درك و تحليل علل آنهمه نابسامانيهاي اقتصادي و فرهنگي ايران به هنگام رياست جمهوري آقاي حسن روحاني نخواهند بود. اين دولت هشت ساله نه تنها ماحصل تلاشهاي سي ساله تكنوكراتهاي ليبرال بود بلكه از سوي شبه روشنفكراني كه قصدشان ساختن ايراني سكولار، با ايدئولوژي ليبرال دموكراسي بود، تغذيه فكري و مديريت ميشد. اين تلاش سياسي و فرهنگي هم به اين خاطر بود كه آرمانهاي انقلاب را از درون تهي كنند. وقتي ذهن مردم ايران را بتوانند با هزاران ترفند و تبليغات مسموم متمايل به ليبراليسم نمايند ديگر نه تنها انديشه انقلاب اسلامي به خودي خود مضمحل ميشود، بلكه ايران هم خواه ناخواه به يكي از اقمار كشورهاي غربي تبديل خواهد شد به همان سان كه در پيش از انقلاب بود. بنابراين تلاش پنهان و آشكار دولت تدبير و اميد در همگامي با دولتهاي غربي و امتياز دادن به آنها چه در ماجراي برجام و چه در مسائل سياسي و فرهنگي ديگر، همه از چنين انگيزهاي برخاسته بود. مردم شريف و انقلابي ايران با آنكه همه فشارها و سختيهاي ناشي از اين سياست را تحمل كردند، ولي تن به ذلّت، ندادند تا زماني كه اين دولت به پايان خود رسيد. حال وقت آن رسيده تا پيشينه اين سياست غربگرا را واكاوي كنيم و در معرض ديد عموم مردم قرار دهيم.
س2. لطفاً مختصري از اين پيشينه براي ما بگوييد؟
ج2. نخستين خشت بناي اين سياست غربگرا درست در پايان جنگ تحميلي و به وسيله آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس جمهور وقت نهاده شد. بنابراين براي فهم بهتر مطلب ناگزيريم به اوايل دولت نامبرده برويم و مسائل را از نزديك مورد بررسي قرار دهيم.
أمّا پيش از بررسي اين پيشينة تاريخي بايد اندكي در ماهيّت انقلاب اسلامي ايران تأمّل كنيم و فرق آن را با ايدئولوژي مطرح جهان بازگو نماييم. برخلاف آنچه كه بعضي از تحليلگران سياسي در داخل كشور پنداشتهاند، رقيب اصلي ليبراليسم غربي به سركردگي آمريكا نه سوسياليسم برآمده از روسيه و چين است و نه دموكراسي به سبك هندوستان، بلكه آنچه كه غرب ليبرال از آن وحشت دارد و رقيب بالقوّه خود ميداند، همانا ايران انقلابي و تمدّن ساز است. به اين دليل كه هيچيك از كشورهاي نامبرده نه تنها اينك ساز و برگ تمدّن سازي به مفهوم واقعي كلمه را ندارند، بلكه حامل هيچگونه پيام آزادي بخش هم براي ميليونها انسان خسته از مادّيت و أسير در چنبرة پست ليبراليسم نيستند.
انسان نابود شدة امروزي در زير چرخهاي ماشينيزم غربي در پي يافتن پرتو نوري است تا او را از اين جهنّم سياهي كه سوسياليسم شرقي و ليبراليسم غربي برايش ساخته بودند، برهاند و به آرمان شهري رهنمودش كند كه در ساية آن طعم شيرين زندگي واقعي را بچشد. يعني به جاي شهوات زودگذر جسماني، عشقي متعالي و آرماني را در جانش تجربه كند. و يا به معنويّتي كه سالهاست از آن گسسته است، بپيوندد. بدان حدّ كه بتواند انسان واقعي شود و آن درنّده خويي و شهوت و شقاوت ناشي از ليبراليسم و ديگر نحله¬هاي الحادي را در طبيعتش بميراند تا به تعبير سعدي « همه عمر زنده باشد به روان آدميّت ».
اين نور اميدبخش و يا به تعبير ميشل فوكو فيلسوف فرانسوي « روح يك جهان بي روح » تنها به انقلاب اسلامي ايران تعلّق دارد، تا به وسيله آن دوزخيان روي زمين، به تعبير فرانس فانون را نجات دهد.
ايران اسلامي تمدّن ساز است، زيرا سابقه و برنامه آن را در كارنامهاش در گذشته دور دارد و آزادي-بخش است، زيرا كه مبتني بر ديني است كه با نداي آسماني « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ » انسان-هايي از نژاد سياه، سفيد، زرد و سرخ در برابرش يكسان است و امتياز را به پرهيزگاري و فضيلت-هاي اخلاقي آنها مي دهد.
س3. ممكن است دلايل خود را به صورت مستند بيان كنيد؟
اين ادعاي من چيزي نيست كه تازه كشف شده باشد. تحليلگران برجسته غربي خيلي زود به اين حقيقت پي بردند و زنگ خطر را براي دولت هايشان به صدا در آوردند.
همين واهمه غرب از رقيب تمدّن ساز خويش يعني ايران موجب گرديد تا جنگ هشت ساله را براي شكست انقلاب بر ايران تحميل كند و پس از ناتواني در شكست آن، باز هم به آفرينش گروه هاي خون ريز و تهي مغزي، به نام داعش و أمثالهم برآيد تا مردم جهان را از اسلام بهراساند. به موازات اين ترفندها، مزدوران داخلي و خارجي خود را نيز براي يك تهاجم فرهنگي به كار گيرد تا بدين وسيله روحيه انقلابيگري را در درون ايران نابود كند و دشمني را كه به هنگام انقلاب از در رانده شده بود، به كمك اين مزدوران از پنجره داخل نمايد.
أمّا دلايل من در اينكه آينده جهان در انتظار ايدئولوژي حيات بخش اسلام است، برگرفته از اعترافات تحليل گران برجسته سياسي غربي است. كساني كه پيش از اين، پايان تاريخ را ليبراليسم غربي تصوّر مي كردند، ولي خيلي زود به اشتباه خود پي بردند و قلم بطلان بر ادعايشان كشيدند.
مثلاً « فوكوياما » در كتابي تحت عنوان « پايان تاريخ » كه در سال 1992 منتشر كرد، با ارائه چند استدلال كوشيده بود ثابت كند كه جامعه بشري در قرن آينده يعني قرن بيست و يكم رو به سوي ليبرال دموكراسي از نوع آمريكايي خواهد رفت تا در سايه چنين نظامي به اساسي ترين نيازهاي انساني دست يابد.
أمّا همين تحليلگر در سال 2018 در يك برنامه تلويزيوني با بي بي سي ظاهر شد و از نظريه خود عدول كرد و اعتراف نمود كه چنين آيندهاي صورت نخواهد گرفت. او به ويژه نقش ديكتاتورمآبانه آمريكا را در تحميل ليبراليسم مورد علاقه اش به چالش كشيد و گفت:
«گرچه دولت كنوني آمريكا نسبت به دولت قرن نوزدهمي¬اش از بسياري از فسادها رها شده است، أمّا همان فسادها به گونهاي ديگر دوباره به نظام سياسي اش باز گشته اند، از جمله اينكه گروههاي مختلف سياسي آن، چنان در كنگره و دولت نفوذ دارند كه عملاً موضوع نمايندگي مردم در آنها از ياد رفته است. بانكها و شركتهاي بزرگ ميتوانند به آساني سياستهاي دولت را كه به نفع خود و به ضرر دموكراسي است، تغيير دهند».
ادامه دارد...
|