پاي درس علامه مصباح يزدي(ره)؛
روحيه انقلابي با تبعيت از عادتها در تضاد است
اشاره: طبق روال نشريه پرتو، ذيلا خلاصهاي از يكي ديگر از سخنرانيهاي مرحوم علامه مصباح(ره) تقديم شده است.
زحمت همه انبيا و ائمه اطهار و شاگردان واقعي آنها اين بود كه سعي كنند هرچه بيشتر انسان را ابتدا به فكر كردن وادار كنند؛ ببينيد چه مسير خطرناكي در پيش داريد! نگوييد حالا برويم تا ببينيم چطور ميشود! حالا تا جوان هستيم مثلاً يك مقدار خوش بگذرانيم بعد به سن پيري كه رسيديم توبه ميكنيم! در ذهن خيليها از اين چيزها هست؛ امروز باد بر اين پرچم ميخورد فعلاً حالا ميآييم تا ببينيم اگر عوض شد ما هم عوض ميشويم! امروز انقلابي هستيم، فردا شاهدوست هستيم! برعكس اين، امروز شاهدوست هستيم فردا انقلابي ميشويم! اگر ديديم آنها پيش رفتند آنطرف ميرويم. امروز ميگوييم: زندهباد اعليحضرت! ديديم نگرفت، فردا ميگوييم: مرده باد! مُذَبْذَبِينَ بَينَ ذلِكَ لَا إِلَىهؤُلَاءِ وَلَا إِلَىهؤُلَاءِ؛ نه اينطرفي نه آنطرفي. همينطور نوسان ميآييم تا ببينيم چه ميشود! اين خطرناك است. يكوقت خيلي بد ميشود و ديگر راه برگشت نداري! بهتر اين نيست يك روز بنشينيم فكر كنيم و تصميم بگيريم كه كدام طرفي باشيم؟ بالاخره هردوي اينها موقت است و ميگذرد، نتيجه آن ابدي است. تا موقتي است و اختيار دست ما است انتخاب صحيح داشته باشيم. اين يك قاعده كلي است و چيز تازهاي نيست. چيزهايي است كه همه شما ميدانيد. بارها قرآن خوانديد، بزرگان و ديگران گفتند و از واضحات دين است.
متأسفانه خيليها دلشان نميخواهد كه اين نتيجه را بگيرند. آن نتيجه اين است كه اگر اين مقدمات درست باشد، انسانيت بالفعل شدن، فقط با دين امكانپذير ميشود؛ يعني وقتي ما انسان بالفعل ميشويم كه ببينيم چه كسي ما را آفريده؟ براي چه آفريده؟ سرانجام ما چه خواهد شد؟ سروكار ما با چه كسي خواهد بود؟ راه صحيح چيست؟ راه غلط كدام است؟ و آنوقت عمل هم بكنيم. در اين صورت انسان كامل ميشويم و الا بعضي، يك جزئي از انسانيت داريم يكصدم، يكهزارم، يك ميليونيم، يكوقت هم ديديم همه وجود ما براي شيطان ميشود. نتيجه آن اين است كه انسان بالفعل، مساوي با انسان ديندار است. اگر دين نداشته باشيم، هيچوقت انسان بالفعل و انسان كامل نخواهيم شد. اولين قدم اين است كه بفهميم اصلاً ما چهكاره هستيم؟ براي كي هستيم؟ خود ما خدا هستيم يا خدايي داريم؟ اگر همهچيز ما براي كس ديگري است و فكر كنيم ما مالك همهچيز هستيم خيلي اشتباه ميكنيم! اگر يكوقتي چشم باز كنيم و بفهميم كه نفس كشيدن ما به اذن خداست؛ اگر گفت: بس! ديگر نفس بالا نميآيد؛ عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ؛ لا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعَاً وَ لا ضَرّا وَ لا مَوْتاً وَ لا حَيَاةً وَ لا نُشُوراً، نه آمدن ما دست خودمان بود نه رفتن ما دست خودمان است، نه زنده شدن ما دست خودمان است. كجا زنده شويم؟ كجا برويم؟ تا چه زماني كجا باشيم؟ هيچكدام در اختيار ما نيست. همه اينها تابع اعمالي است كه انجام داديم، پس بايد خوب شناخت كه وظيفه ما در اين دوران چيست؟ آن را خوب عمل كنيم. اين از واضحات دين است. كساني كه دين، باورشان است اينها را قبول دارند.
در طول تاريخ بشريت بهترين عهدي كه انسانها از نعمتهاي انساني برخوردار بودند، عهد اسلام است، براي اينكه بالاترين راهنمايي كه سعادت و شقاوت بشر را به انسان نشان داد پيغمبر اسلام است، بالاترين كتابي كه ميتواند انسانها را هدايت كند قرآن است. در بين تاريخ اسلام كه بيش از چهارده قرن ميگذرد شما يك دوراني را پيدا كنيد كه در يك كشور مثلاً هشتادميليوني، شايد از اين هشتاد ميليون، هفتاد ميليون آنها بگويند: هرچه خدا گفت. جانم فداي پيغمبر اسلام! امروز روز تولد او است، هستي من فداي او! افتخار بكنيم اينجور هستيم. فرمانده ما چه كسي باشد؟ آنكسي كه انتساب به پيغمبر دارد، جاي او نشسته، هرچه او بگويد اطاعت! بر سر و چشم! در طول تاريخ اسلام ما در هيچ كشور اسلامي اين فضا را سراغ نداريم. تاريخ را بخوانيد، ببينيد چه زماني اينگونه بوده است؟! نه در زمان خود ائمه و نه بعد از آن يك چنين فضايي وجود نداشته است، تدريجاً با زحماتي كه علما، بزرگان و مجاهدين كشيدند امروز يك چنين شرايطي فراهم شده است. چه زماني بوده كه در دنيا دين حق آنچنان رواج پيداكرده باشد و پيروان حق، با همه ضعفها و عقبافتادگيهايي كه بر آنها تحميل شده بود، امروز از محورهاي سياستگزاري جهان بشوند كه بزرگترين قدرتها بايد اينها را بهحساب بياورند و نتوانند بدون تصميم اينها تصميم بگيرند. چه زماني چنين چيزي بوده؟ خدا اين نعمت عظيم را به جامعه ما مرحمت كرد. محور اين چه بود؟ امام و كساني كه شاگردان صادق او بودند. آنكساني كه زودتر از همه امام را شناختند. فرمودند: هرچه تو بگويي اطاعت ميكنيم و كردند؛ به بهترين وجهي جان خودشان را فدا كردند تا امروز من و شما اسلام را بهتر ميشناسيم، امنيت بيشتري داريم، اختيار ما دست خودمان است، ديگران براي ما تصميم نميگيرند.
حالا ديگر بايد چه كنيم؟ حالا بايد سعي كنيم خودمان تصميم صحيح بگيريم. حالا كه اختيار دست خودمان است، ديگران بر ما تحميل نكنند، خودمان هم براي خودمان تصميم غلط نگيريم. تا حالا اگر يك خطا و انحرافي در جامعه پيدا ميشد ميگفتيم: مرگ بر انگليس! مرگ بر آمريكا! اينها هستند كه اين تصميمها را گرفتند اما از اين پس نميتوانيم اينگونه بگوييم. به زبان هم بگوييم دل ما باور نميكند. دل خودمان باور كند، خدا از ما نميپذيرد و ميگويد: ببينيد چه عزتي به شما دادم! يك جمعيتي كه از لحاظ تعداد، صنعت، ثروت، قدرت نظامي، قدرت اجتماعي و سياسي ضعيفتر از چند كشور ديگر هستيد اما آنچنان عزتي داريد كه حرف شما بر كرسي مينشيند و آنها شكست ميخورند! حالا فرصتي است كه خود شما بهتر بفهميد و بهتر تصميم بگيريد و بهتر عمل كنيد.
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ؛ اگر قدر نعمتها را دانستيد نعمت شما را زياد ميكنم، پيروزيهاي شما را بيشتر ميكنم، اقتدار و عزت شما را بيشتر ميكنم؛ اما اگر خدايي نكرده ما كوتاهي كرديم و قدر اين نعمتها را ندانستيم چه ميشود؟! لَئِنْ كَفَرْتُمْ؛ اگر كفران نعمت كرديد إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ.
در مسائلي كه خود ما بايد تصميم بگيريم، بهتر فكر كنيم، بهتر تشخيص بدهيم، كمتر فكر هوسهاي شخصي باشيم. بعد كه تشخيص داديم جدي عمل كنيم. ما خيلي چيزها را ميدانيم اما در عمل آنچنان جدي نيستيم. بايد بنا بگذاريم چيزي كه ميدانيم عمل كنيم. مگر نفهميديم كه اين صلاح ماست؟! مگر تصديق نكرديم؟! پس چرا عمل نميكنيم؟! عادات غلط نميگذارد؛ به يكچيزهايي عادت كرديم. بياييم عادتها را بشكنيم، قدمها را بلند برداريم. اسم اين روحيه، «روحيه انقلابي» است. اينكه مقام معظم رهبري روي كلمه انقلابي تأكيد ميكنند يعني تابع عادتها و هوسها نباشيد؛ اينكه ديگران چه گفتند و جامعه چه ميگويد و دنيا چه ميپذيرد؛ اين حرفها را كنار بگذاريد، خودتان بفهميد. آنچه تشخيص داديد، جدي عمل كنيد؛ چه ديگران خوششان بيايد يا بدشان بيايد.
شما خيال ميكنيد وقتي امام مبارزه را شروع كرد همه جامعه مطيع او بودند؟ اينگونه نبود. در بين اقران امام يعني آنهايي كه همتراز امام محسوب ميشدند، كساني كه كاملاً با امام موافق باشند زياد نبودند. اين كلام را سربسته تحويل بگيريد بعد خودتان برويد فكر كنيد چه ميشود؟ ولي او ايستاد، آنچه تشخيص داد عمل كرد و گفت: اگر همه مردم با من مخالفت كنند من دست از رفتار خودم برنميدارم. حجت بر من تمامشده، اين وظيفه من است. من اقدام ميكنم خدا هر چه صلاح ميداند انجام ميدهد. ايستاد تا پيروز شد. تا دولت 2500 ساله شاهنشاهي را ساقط كرد، شاه فراري شد، شرايط جامعه عوض شد، دنيا متحير شد.
اين سنت خداست. اگر من و شما هم اين روحيه را پيدا كرديم كه نماد آن اين است كه اين روحيه انقلابي است. اينكه ميفرمايد حوزه بايد انقلابي بماند، دولت بايد انقلابي باشد، مجلس بايد انقلابي باشد، يعني خوب بفهميد و خوب استقامت كنيد و از هوسهاي شخصي خود بگذريد. اگر اينگونه شديم خدا وعده داده كه ما را بر همه دنيا پيروز خواهد كرد؛ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.
(بخشهايي از سخنراني در جمع طلاب مدرسه اميرالمؤمنين(ع) 1396)

|