پاي درس علامه مصباح يزدي(ره)؛
لوازم ورود به مرز انسانيت
اشاره: طبق روال نشريه پرتو، ذيلا خلاصهاي از يكي ديگر از سخنرانيهاي مرحوم علامه مصباح(ره) تقديم شده است.
از هنگاميكه زندگي ما مبتني بر مباني عقلاني ميشود، ميتوانيم بگوييم ما برجسته شدهايم، از ساير حيوانات جهش كرده، وارد مرز انسانيت شدهايم. لازمه آن هم اين است كه احساس مسؤوليت كنيم. همينطور كه ميفهميم، احساس كنيم وظيفهاي نيز داريم كه بايد انجام بدهيم. حالا در قسمت وظايف نميخواهم وارد شوم، آن هم مراحلي دارد؛ اول وظايف انسان نسبت به خودش، نسبت به نزديكانش، پدر و مادرش، خواهر و برادرش، بعد اهل محله، همسايه. خيلي وقتها شده انسان احساس ناراحتي ميكند از اينكه همسايه او شب گرسنه بخوابد يا مريض باشد و پول دوا نداشته باشد. اينگونه نيست؟! اما اينكه خودش را چقدر مقدم ميدارد اين مراحل مختلفي دارد. ميرسد بهجايي كه انسانهايي پيدا ميشوند كه حاضر هستند زندگي خودشان را بدهند تا انسان ديگري سالم بماند. خيلي اوج ميگيرد.
ما بنشينيم حساب كنيم كه از صبح كه از خواب بيدار ميشويم چه عاملي ما را به حركت واميدارد؟ ما كه از رختخواب بيرون ميآييم يك كارهايي انجام ميدهيم، تا شب كه ميخوابيم، آيا همان غرايز حيواني است كه بچهها يا حيوانات ديگري را به حركت واميدارد؟ سگ و گربهاي كه اطراف ما زندگي ميكنند آنها هم همينگونه هستند يا نه؛ يكچيز جديدتري در ما وجود كه آن شرف دارد. آن حتي بايد ديگران را هم مديريت كند، و حتي به حيوانات نيز بايد رسيدگي كند. اگر ما اين محاسبه را بكنيم باعث اين ميشود كه از عمرمان خيلي بيشتر بهرهبرداري كنيم.
اگر صرفاً اينگونه باشيم كه دو ركعت نماز بخوانيم، ولي در مسايل ديگر انگارنهانگار! مثل سايرين باشيم؛ بگوييم ما يك همسايهاي داريم كه خيلي رفتارهاي ناجور دارد، رفتارهاي ما هم همانگونه است، فقط من صبح دو ركعت نماز ميخوانم او نميخواند، همهچيز ديگر ما مثل هم است. معناي اين چيست؟! معناي آن اين است كه يك، دو دقيقه از 24 ساعت، 24 ساعتي كه هر ساعت آن 60 دقيقه است يك، دو دقيقه از آن دقايق من با ديگران فرق دارم بقيه را من مثل آنها هستم يعني بقيه آن حيوان هستم، دو دقيقه از همه اينها انسان هستم. چرا؟ چون همه كارهاي ديگرم حيواني است؛ براي شكم است يا براي ساير غرايز است؛ يا دفاع از منافع است. اين دفاع را حيوانات هم دارند؛ كلاغ هم از لانهاش دفاع ميكند، اين خيلي هنر نيست؛ اما از آنجاييكه عقل من ميگويد در مقابل كسي كه همه اين نعمتها را به تو داده بايد خضوع كني، شكرگزار باشي، اين چيز ديگري است. اين شكم را سير نميكند. يك احساس مسؤوليت دروني است. آنوقتي من راضي ميشوم كه وظيفه خودم را انجام داده باشم، در مقابل خدا به خاك بيفتم سر به زمين بسايم بگويم: خدايا تو را شكر ميكنم كه اين همه نعمت به من دادي! اين چيز ديگري است. علامت انسانيت به اينها ميگويند. اين مقدمه دوم كه ما از دوران بلوغ اگر درست به بعضي مسائل فكر كنيم، به بعضي از سؤالات خود جواب بدهيم به همان نسبت انسانيت ما فعليت پيدا ميكند و الا هنوز بالقوه انسان هستيم و در مسير انسان شدن هستيم، هنوز انسان بالفعل نشديم. اگر يك موجودي شد كه تمام دقايق و ثانيههاي وجود او حتي خواب او صرف مسائل الهي شد، او انسان كامل است. ساير انسانها ناقص هستند و يك بخشي از وجود آنها انسان است.
انسان كامل آنكسي است كه همه هستياش ارزشهاي الهي باشد. اين انسان، كامل است. انبيا و ائمه معصومينعليهمالسلام در خوابشان هم فكر اطاعت خدا بودند. شايد ما باور نكنيم ولي شايد انسانهاي ديگري هم باشند كه آن مكتب را پيروي كرده باشند وكمابيش بهگونهاي شود كه حتي خواب آنها با خواب ما فرق كند. گاهي ميبيني شب تا صبح خوابيدهاند، بيدار شده و ميبيند خواب ديده دارد نماز ميخواند يا دارد به فقرا كمك ميكند يا در ميدان جهاد دارد با دشمنان خدا ميجنگد؛ خوابش هم اينهاست. يك چنين انساني را ميشود انسان كامل ناميد؛ يعني كاملاً انسان شده اما آنهاي ديگر يك بخشي از وجودشان انسان شده، يك بخشي هم براي شيطان است از قبيل خوابهاي شيطاني، خيالات شيطاني، هوسهاي شيطاني. اين بخش وجود او براي شيطان است. اگر همه بخشهاي هستي ما براي خدا شد آنوقت ما انسان كامل و انسان واقعي هستيم آنهاي ديگر جزئي از انسانيت و حيوانيت، انسانيت و شيطنت است و بعضي از آنها هم هستند كه شيطان كامل هستند؛ جنس دوپاست، مثل ما چشم و گوش دارد، درس ميخواند، كتاب مينويسد، بحث ميكند اما شيطان كامل است. اينكه امام فرمود: آمريكا شيطان بزرگ است، بيحساب نگفت؛ ببينيد الآن سرتاپاي وجود رئيسجمهور آمريكا، چه چيزي جز شيطنت است؟! هرجايي قدم ميگذارد، درباره هر چيزي صحبت ميكند و تصميم ميگيرد، دنبال آن فساد است. وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ؛ از عجايب تعبيرات قرآن اين است كه در يكجاهايي ميفرمايد: شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ. نميگويد: شيطان. ميگويد: شياطين. شياطين را هم دو دسته ميكند؛ شيطانهاي انساني و شيطانهاي جني. شيطانهاي انسي را هم مقدم ميدارد؛ يعني بعضي انسانهاي دوپا هستند كه ظاهر آنها مثل انسانهاي ديگر است، شايد خيلي هم ديگران براي آنها امتياز قائل باشند، هوس كنند كه ايكاش ما جاي آنها بوديم! اين همه ثروت داشتيم! اين همه وسايل خوشي براي ما فراهم بود! اما اينها اصلاً انسان نيستند. بهرهاي از انسانيت ندارند. اصلاً شيطان كامل هستند؛ شَياطِينَ الْإِنْسِ. تازه، ابليس و اينها كه شياطين جن هستند تابع اينها هستند؛ شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ.
اول شياطين انس هستند. خدا آدميزاد را بهگونهاي آفريده، امكانات و استعدادهايي به او داده كه ميتواند از هر حيواني پستتر بشود؛ ميگويد: أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. مثل شيطان بشود بلكه از شيطانها پستتر بشود. در مقابل اين، بتواند ترقي كند، همنشين انبيا شود، از فرشتگان هم بالاتر بروند و فرشتهها بيايند خادم آنها شوند. اينكه انسان اشرف مخلوقات است به خاطر اين استعدادهاي گوناگون و اين اختياري است كه به دست او دادهاند؛ ميخواهي از اين راه برو! اين نتايج آن، ميخواهي از آن راه برو! إِنَّا هَدَينَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ ما راه را به تو نشان داديم، ميخواهي از اينطرف برو از حيوانات پستتر شوي، ميخواهي از اينطرف برو از ملائكه برتر ميشوي؛ اختيار دست خودت است. آيا جا ندارد كه جوانها تا جوان هستند يك روز، دو روز، چند روز بنشينند فكر كنند و تصميم بگيرند كه كدام طرفي شوند؟
ما دائماً در حال نوسان هستيم؛ يك قدم طرف شيطان ميرويم، گاهي برميگرديم. يك روز حيوانيت ما غالب ميشود بعد پشيمان ميشويم؛ عربها ميگويند: يُقدِّمُ رِجْلاً و يُؤخّرُ أُخْري؛ يك پا جلو ميگذارد يك پا عقب. در حال نوسان هستيم. انسان بنشيند تصميم بگيرد من يكطرفي بشوم؛ يا انسان واقعي بشوم يا شيطان واقعي بشوم؛ بفهمم ميخواهم چهكار كنم.
(سخنراني در جمع دانشجويان و طلاب مدرسه اميرالمؤمنينعليهالسلام 1396/09/16)
|