نقش شبكههاي اجتماعي در ايجاد و گسترش شبهات ديني حوزه زن و خانواده
دكتر فائزه سادات عظيم زاده اردبيلي و فاطمه رضوي راد
تأثير وسايل ارتباط جمعي در آن حد است كه برخي بر اين باورند كه امور جهان در دست صاحبان اين ابزارها است، امّا سؤال اساسي در عصر جديد ارتباطات و فرهنگ اين است كه چه كسي كنترلكننده توزيع اطّلاعات است و اين امر براي چه اهدافي صورت ميگيرد؟ و براي چه هدفي هرساله هزينههاي هنگفتي براي راهاندازي و ارتقاء سطح اين شبكهها هزينه ميكنند؟ و چرا در شرايطي كه كشور ايران زير بار انواع تحريمهاي غذايي و دارويي است، ما بهراحتي ميتوانيم به آخرين نسخهها و امكانات اين شبكه دسترسي داشته باشيم؟در يادداشت پيش رو، درصدد پاسخگويي به اين سؤال هستيم كه بنيانگذاران و حاميان اين شبكهها، چه افراد يا مؤسساتي هستند و با چه اهداف مالي و غيرمالي به ترويج شبهات ديني در حوزه زنان ميپردازند و چرا زنان را بهعنوان يكي از اصليترين گروههاي هدف انتخاب كردهاند؟
رسانهها در هيچ شرايطي داراي عملكرد مستقل نبوده و معمولاً در جهت اهداف صاحبان و حاميان خود عمل ميكنند، اخبار و تصاوير پخششده از رسانههاي همگاني، انعكاس عيني رخدادها و رويدادهاي جهان خارج نيستند، بلكه مطالب با توجه به عقايد قالبي حاكم، مالكيت رسانهها، صاحبان رسانهها، صاحبان تبليغات و... تحت تأثير قرار ميگيرند، برخي از نظريات حوزه رسانه، مانند جامعه تودهوار، رسانهها را صداي مراجع قدرت و وسيلهاي براي كنترل از بالا و غير دموكراتيك مردم ميدانند؛ برخي ديگر مانند نظريه ماركسيستي اينگونه تشريح ميكنند كه رسانهها ابزار كنترل طبقه حاكم هستند و غالباً انتظار ميرود كه آنها را در خدمت منافع همان طبقه بهكارگيرند، اما نظريههاي اقتصاد سياسي رسانه، امپرياليسم فرهنگي و نظر ناتوي فرهنگي بهصورت كاملاً مجزا، به بررسي موضوع مالكيت رسانهها و رابطه بين، مالكيت رسانهها با اهداف و مطالب منتشره از آنها ميپردازد؛ نظريه سياسي اقتصادي رسانه با تأكيد بر وابستگي جهانبيني به زيرساختهاي اقتصادي، بر اين باور است كه رسانه سلاحهاي نبرد سرمايهداري هستند و بهطور انحصاري در مالكيت طبقهاي خاص ميباشند و ارائهدهنده علايق هژمونيك مسلط برخي حكومتها و شركتهاي تجاري چندمليتي جهاني هستند. نظريه امپرياليسم فرهنگي، اشاره به شيوههايي دارد كه طي آن انتقال برخي از محصولات، مد و سبك زندگي از كشورهاي فرادست به كشورهاي فرودست صورت ميگيرد و به ايجاد الگوهاي خاص تقاضا و مصرف ميانجامد، اين الگوها بر ارزشها، آرمانها و رويههاي غربي مهر تأييد ميزند و باعث سيطره فرهنگ غربي و سرمايهداري بر فرهنگهاي محلي ميشود.
در نظر حضرت آيتالله خامنهاي، فضاي مجازي بهمثابه مهمترين ابزار سلطه ابرقدرتهاي جهاني بر ساير ملل معرفي ميشود ومبتني بر نگرش تهديدآميز و يكسويه تبادلات فرهنگي، هنري و اجتماعي ميان كشورهاي غربي و اسلامي با هدف كسب ثروت، قدرت سياسي و اقتصادي است، همچنين، فضاي مجازي بهعنوان مهمترين ابزار استراتژيك در دست صاحبان و بنيانگذاران آنها براي دستيابي به اهداف سلطه گرانه غرب بر شرق به جهت از بين بردن هويت ملي، مصرفگرايي، وابستگي اقتصادي و سياسي است. ايشان همچنين به نقش سلطه گرانه و تماميتخواه رسانهها بهخصوص فضاي مجازي در خدمت به كمپانيهاي اقتصادي، ثروتمندان بينالمللي و صاحبان سرمايههاي كلان اشارهكرده و فضاي مجازي را به مثابه مهمترين ابزارهاي سلطه ابرقدرتهاي جهاني بر ساير ملل معرفي ميكنند؛ در اين ديدگاه علاوه بر اينكه به نقش منفي رسانهها(بهخصوص) فضاي مجازي در اداره جهان و سلطه كشورهاي توسعهيافته بر كشورهاي توسعهنيافته، بهعنوان مصرفكننده اين شبكهها توجّه شده است؛ به ابعاد منفي و نقش استبدادي اين فضا بسنده نكرده است و از شبكههاي اجتماعي بهعنوان فرصتي براي تبديل جريان يكسويه و ناعادلانه ارتباطي بين دول غربي و مسلمان، به جريان دوسويه و عادلانه براي انتقال باورهاي ديني، اجتماعي، فرهنگي و... از ايران و جهان اسلام، به غرب و عرصههاي بينالمللي نگاه ميكند و بر لزوم تغيير در مالكيت اين ابزارها تأكيد دارد. مالك اولين شبكه اجتماعي پرطرفدار(ماي اسپيس) سرمايهدار صهيونيستي روبرت مرداك است كه فارسي وان را تأسيس كرد، مديرعامل و مؤسس ديگر شبكه اجتماعي پرطرفدار كه با نام فيس بوك شناخته ميشود مارك زاكربزگ آمريكايي است كه در خانوادهاي يهودي بزرگشده و خود را فردي ملحد معرفي ميكندو به سبب پيادهسازي برنامه فيس بوك از سازمان سيا مدال تقدير گرفته است و...؛ محل استقرار و سرورهاي مركزي بيش از ۹۸ درصد شبكههاي اجتماعي پرطرفدار جهان در امريكا قرارداد و بيشترين فعاليت شركتهايي كه جزء مالكين اين شبكهها هستند، فعاليتهاي تجاري – اقتصادي است و مالكيت اكثريت شبكههاي اجتماعي تنها متعلق به دو شركت ياهو و گوگل است؛ و بنيانگذاران بيش از ۹۰ درصد اين شبكهها كليّت آمريكايي دارند وتقريبا بيش از ۹۹ درصد از شبكههاي اجتماعي پرطرفدار تحت مالكيت كشورهاي توسعهيافته هستند؛ وزنان با توجه به اينكه بيش از مردان در فضاي مجازي حضور دارند و بيشتر تمايل دارند(بدون هدف)، براي سرگرمي، تعامل با دوستان، خود ابرازي و... از شبكههاي اجتماعي استفاده كنند، طبق نظريه «كاشت» و «پرورش» گربنر بيشترين تأثير را از اين فضا ميپذيرند؛ به همين دليل از سوي صاحبان و مالكان اين شبكهها بهعنوان گروه هدف انتخاب ميشوند. صاحبان اين شبكهها كه عموماً شركتهاي بزرگ تجاري، كارتلها و تراستهاي اقتصادي، وابسته بهنظام سرمايهداري جهاني هستند مجبورند كه براي بقاي خود به ترويج مدگرايي و مصرفگرايي در بين زنان، بهعنوان بزرگترين مشتريان صنعت مد بپردازند(زنان در انتخاب مد بيش از مردان تحت تأثير شبكههاي اجتماعي هستند. طبق ديدگاه، نظريه پردازاني چون ماركوزه رواج مد و مصرف گرايي، نوعي «مصرف گرايي نوين »در انسان مدرن پديد آورده، كه او را به سوي الگو پذيري ازمصرف طبقات مرفه اجتماعي سوق داده و مجبورش ميكند كه براي تأمين منابع مالي كافي براي مصرف بيشتر، به سوي افزايش ساعت كار، كم كردن سطح پس انداز و وارد كردن زنان به بازار كار حركت كند ..
صنعت مد و ملزومات آن، با ايجاد موجها و جريانات اجتماعي و انحرافي چون چهارشنبه سفيد، دختران خيابان انقلاب و... به جهتدهي افكار عمومي در جهت رشد شبهات ديني مانند حجاب اجباري، اشتغال زنان و... اقدام كنند و با تغيير در ساختار و كاركردهاي نهاد خانواده، با رشد شبهاتي مانند عدمتساوي حقوق زن و مرد در ازدواج و... باعث دور شدن زنان از محيطهاي خانوادگي، سردي ارتباط با همسر و فرزندان، خانواده گريزي و... شده؛ و باعث ايجاد تغييرات اساسي مانند، فردگرايي، دوري از محيطهاي خانوادگي، طلاق، كم شدن رضايت زناشويي و افزايش روابط خارج از عرف در عرصه زندگي زنان شده و درنهايت نظام سرمايهداري جهاني براي تحقق اهداف مالي و غيرمالي خود بهوسيله ابزاري به نام شبكههاي اجتماعي، زنان را كه طبق نتايج حاصل از پژوهشهاي ميداني، از هويت ديني و پايبندي بيشتري به تعلقات ديني برخوردارند، دچار تغيير در هويت و باورهاي ديني و خوانشهاي متعدّد از مفاهيم ديني كرده كه اين پديده منجر به رشد روزافزون شبهات ديني در عرصه زنان شده است.

|