توصيههايي براي طرفداران احمدي نژاد
دكتر يدالله جواني
رفتارهاي رئيسجمهور سابق در ماههاي اخير نشان ميدهد كه او تصميم گرفته تا با پيادهسازي چندين سناريو، آمدنش به عرصه انتخابات ۱۴۰۰ را به يك مطالبه مردمي تبديل كند. چند نكته براي طرفداران ايشان:
طرفداران امروز احمدينژاد را ميتوان به دو گروه اصلي تقسيم كرد:
1 گروه اول، تودههايي از مردم محروم و كم برخورداري هستند كه در نگاه آنان، رئيسجمهور سابق فردي دلسوز و اهل خدمت به محرومان نقش بسته؛ و مشكلات اقتصادي و معيشتي ناشي از سوءمديريتها و ناكارآمديهاي برخي از مسئولان اجرايي در سالهاي اخير، نگاه به كارآمدي دولت سابق را پررنگتر كرده است. تصور اينان، آن است كه تنها و تنها با تجديد رياستجمهوري او ميتوان مشكلات را حل كرد. بله تمام اين نشانه ها، محصول كار و تلاش و مجاهدتهاي شبانهروزي كساني بود كه با انگيزه خدمت در دولت او گردهم آمده بودند؛ اما آنان هم اكنون، به دليل حركت وي در مسير ناصواب، نه تنها از اطرافش پراكنده شده، بلكه از منتقدان اصلي او هستند؛ زيرا اساساً آن رويكرد معطوف به خدمت، به رويكرد معطوف به قدرت تغيير جهت پيدا كرده است.
2 گروه دوم از طرفداران ايشان، ليدرهايي هستند كه در تهران و شهرهاي مختلف، حلقه اتصال بين احمدينژاد و آن گروه اول هستند. اين افراد را به لحاظ انگيزه، به دو دسته ميتوان تقسيم كرد:
الف: دسته اول كساني هستند كه تصور ميكنند با به قدرت رسيدن مجدد احمدي نژاد، آنان هم به پست و مقامي مي رسند. اما اين دسته بدانند كه نه تنها از اين تنور ناني براي آنان به عمل نميآيد؛ بلكه با رفتارهاي ساختارشكنانه انجام گرفته تاكنون و همچنين رفتارهاي مخرب پيشبيني ناپذير در آينده از سوي احمدينژاد، سهم اين افراد دقيقاً از دست رفتن همان چيزي است كه تصور ميكنند با به قدرت رسيدن او نصيبشان ميشود!
ب: اما دسته دوم از گروه دوم، كساني هستند كه بر اين تصورند ايشان همچنان يك نيروي انقلابي، ولايي و پيرو خط امام و رهبري است و صادقانه ميخواهد به اسلام، انقلاب، كشور، نظام، مردم و رهبري خدمت كند. اين گروه كه سخن اصلي در اين نوشتار با آنان است، تصوير ذهني از احمدينژاد امروز را، همان تصوير ذهني سال ۱۳۸۴ ميدانند. اين گروه فكر مي كنند تنها كسي كه ميتواند به رهبري عزيزمان براي حل مشكلات كشور كمك كرده و امور را اصلاح كند، احمدي نژاد است. اين گروه ميگويند تمام مطالبي كه به احمدينژاد و از جمله زاويه داشتن با رهبري نسبت ميدهند، دروغ است و اين دروغها و نسبتهاي ناروا را كساني ساخته و پرداختهاند كه قصد به قدرت رساندن و رئيسجمهور كردن فرد مورد نظر خودشان را داشتند! صادقانه به اين عزيزان ميگويم، نادرستي اين استدلال با تأمل در بسياري از سخنان و مواضع سالهاي اخير ايشان (از نيمه دوم دولت ايشان تاكنون) آشكار ميشود كه شما را متوجه سه نكته با تامل جلب مي كنيم:
نكته اول: رهبر معظم انقلاب براساس شناختي كه از افراد داشتند، طي نامهاي به رئيسجمهور سابق، از ايشان خواستند معاون اولي اسفنديار رحيم مشايي را منتفي كند. ايشان اگرچه با اكراه اين كار را كرد، اما از همان زمان هم با كنايهها به مخالفان مشايي، از جمله رهبري نقد داشت و عملاً در هيئت دولت هم اختياراتي فراتر از معاون اولي به اين يار غار خود داد و هم در سال ۱۳۹۲ براي به رياستجمهوري رساندنش سنگ تمام گذاشت!
نكته دوم: در سال ۱۳۹۵ رهبر معظم انقلاب در يك ديدار خصوصي از ايشان خواستند از ورود به انتخابات سال ۱۳۹۶ صرف نظر كرده و اين انصراف را اعلام كند. اما ايشان با ادامه دادن سفرهاي انتخاباتي به استانها و نام نويسي در انتخابات، عيار ولايتمداري خود را نشان داد.
نكته سوم: نامهنگاريها و مصاحبهها و توليد كليپهاي اين روزهاي رئيسجمهور سابق، ميتواند براي كساني كه تصورشان بر انقلابي و ولايي بودن ايشان است، تأمّل برانگيز باشد. اشاره به يك مورد براي جويندگان حقيقت كافي است. ايشان در ادامه نامهنگاريها و مصاحبههاي هدفمند، با شبكه «الجديد لبنان» كه به يك رسانه با مواضع تند عليه «مقاومت» و به ويژه «حزبالله لبنان» شهرت دارد؛ چند روز پيش مصاحبهاي كرد و متاسفانه خوراك مورد پسند آمريكاييها، صهيونيستها و تمامي گروههاي تروريستي و رسانههاي ضد مقاومت را پخت و پز كرد! او با اشاره به مسائل منطقه و سوريه ميگويد: «مسائل سوريه بايد مطابق خواست مردم سوريه پيش برود نه دخالت ايران، حزبالله و ديگر نيروهاي نيابتي خارجي» احمدينژاد در اين مصاحبه تلاش ميكند مردم سوريه را همان كساني معرفي كند كه در اين سالها با دولت سوريه جنگيدهاند؛ در حالي كه حضور نيروهاي ايراني و حزبالله در سوريه به دعوت دولت قانوني سوريه، آن هم براي خنثيسازي و شكست بزرگترين توطئه عليه جهان اسلام انجام شد؛ ولي احمدينژاد در اين مصاحبه از اين حضور با عنوان «دخالت» ياد ميكند! نكته قابل توجه اينكه احمدينژادي كه در جنگ ۳۳ روزه، در كمك به حزبالله سنگ تمام گذاشت، با آغاز بحران سوريه براساس نقشه آمريكاييـ صهيونيستي، نه تنها هيچ كمكي براي شكست اين نقشه نكرد، بلكه همواره در مسير مبارزه با تروريسم در سوريه سنگاندازي ميكرد.به طور قطع اگر ايران و حزبالله به سوريه نميرفتند، چه بسا اكنون طرح خاورميانه جديد آمريكا، با تسلط بر كل منطقه و از جمله ايران جامه عمل به خود پوشيده بود.آمريكاييها شهيد سليماني را ناجوانمردانه ترور كردند؛ زيرا او را عامل اصلي شكست تمامي طرحهاي خود در منطقه ارزيابي كرده بودند؛ اما چرا احمدينژاد امروز در مسير نادرست حركت ميكند و اين گونه آشكارا حتي عليه مقاومت سخن ميگويد؛ شايد دهها دليل داشته باشد؛ اما بدون ترديد يكي از دلايلش، جريان پيچيده نفوذ است.
مصداق اين مطلب را با توشه اي از سردار دلها به پايان مي برم. در ايام دولت دهم، روزي براي سخنراني به ستاد فرماندهي نيروي قدس سپاه رفته بودم. آن روز، در سالن اجتماعات اين نيرو، سيدالشهداي جبهه مقاومت حضور داشت. توفيق يار شد و كنار او نشستم و دقايقي همكلام شديم. از دغدغههايش نسبت به مسائل داخلي كشور و از جمله جريان نفوذ گفت... به اختصار و اشاره بگويم كه جملهاي قريب به اين مضمون گفت: «بايد به جد نگران باشيم، وقتي كه ميبينيم يك پيرزن (همسر دكتر فاطمي)، كه خود و فرزندانش وصل به سرويس جاسوسي انگليس هستند، حالا تا اندروني نهاد رياستجمهوري كشورمان نفوذ كرده و به اسناد و مدارك دسترسي پيدا ميكنند!»

|