حاج احمد از زبان حاج قاسم
اشاره: 19 دي ماه 1384، روزي است كه سردار شهيد احمد كاظمي به همراه تعدادي از فرماندهان سپاه، بر اثر سقوط يك فروند هواپيماي نظامي، در حوالي اروميه به درجه رفيع شهادت نائل شدند؛ فرمانده لشكر 8 نجف اشرف در دفاع مقدس و پس از دوران دفاع مقدس، فرماندهي قرارگاه حمزه(ع)، لشكر 14 امام حسين(ع)، فرماندهي نيروي هوايي و سپس فرماندهي نيروي زميني سپاه پاسداران از مسؤوليت هاي او مي باشد.
شهيد احمدكاظمي يكي از خلاق ترين فرماندهان سپاه بود كه طراحان عمليات ها، با اتكاي به هوش و توان اجرايي او، سخت ترين و پيچيده ترين طرح ها را براي نبرد با دشمن ارائه داده و بن بست ها را رفع مي ساختند. سردار سپهبد شهيد قاسم سليماني كه از صميمي ترين دوستان سردار شهيد احمد كاظمي مي باشد در گفتگويي درباره ويژگي هاي شهيد كاظمي مي گويد كه در ادامه مي خوانيم:
احمد چند مشخصه اصلي داشت كه همه اين ها را از امام(ره) گرفت و اين درست است كه همه اين ها از مكتب اسلام است، اما امام(ره) به عنوان يك الگوي مجسم بود و ما وقتي در جنگ نگاه مي كرديم، احمد هم در اين چيز هايي كه من ذكر مي كنم از همه ما برجسته تر بود.
احمد پنج مشخصه مهم داشت كه اين ها در دوره جنگ در لشكر نجف ديده مي شد.
لشكر 8 نجف، شاه كليد جنگ
وقتي به لشكر نجف نگاه مي كنيم هيچ چيز در ذهن ما غير از احمد نمي آيد. شما وقتي مثلاً مي گوييد فلان لشكر، يك عقبه اي هم در ذهنتان مي آيد، اما به لشكر نجف كه نگاه مي كنيد غير از احمد، هيچ چيز در ذهنتان نمي آيد. اين خيلي هنر بود كه يك فرد بيايد از درون يك شهرستان يك لشكر درست كند كه آن لشكر با لشكر هايي كه عقبه هاي طولاني داشتند با امكانات وسيع به ويژه در كادر، نه تنها برابري مي كند، بلكه شاه كليد جنگ بشود. در واقع اين را مي رساند كه نقش احمد محوري بوده، لذا همه چيز در او خلاصه شده بود يعني همه ابتكارات و موضوعات گوناگون، نه اين كه احمد پايش روي شانه ديگري بود و از شانه ديگران داشت حرف آن ها را مي زد و ابتكارات و طرح آن ها را مي گفت، نه، بلكه هر چيز بود از او دميده مي شد. البته حسين{خرازي} هم همين بود؛ اما حالا بحث احمد است.
تدبير، مشخصهاي بارز
يكي ديگر از مشخصه هاي بارز احمد، زيركي بود، حالا به معناي درست آن «تدبير» بود. منتظر نبود كه در قرارگاه بگويند خط حد لشكرت چه مي شود. هميشه وقتي درباره منطقه عملياتي بحث مي شد او به خيلي از زواياي پشت اين هم نگاه مي كرد، لذا موافقتهايش معنا داشت و مخالفت هايش هم معنا داشت. دوم اين كه وقتي مي خواست خط حدي انتخاب بكند مخالفت يا موافقت او در كل عمليات براي نحوه عمل لشكر8 نجف تأثير داشت. مثلاً شما به همه خط حدهايي كه لشكر نجف گرفته نگاه كنيد، احمد خط حدي را برايش اصرار ميكرد كه پيروزي و شكستش كمتر به گردن كسي بيفتد.
فرصت را محدود مي دانست
يكي ديگر از خصوصيات احمد استفاده از فرصت در بعد تاكتيكي و در بعد استراتژي بود. در بعد تاكتيكي وقتي كه به دشمن مي زد متوقف نمي شد تا نقطه اي كه بايد نتيجه مي گرفت. همه عمليات هايش را نگاه كنيد همين را مي بينيد مگر جايي بالاجبار متوقف شده، هر جا راه باز بوده فشار آورده تا نقطه اي كه نقطه اتكا عمل بوده برسد. تمام عمليات هايش همين است.
من هميشه مي گفتم احمد تو چقدر كار مي كني؟ شما مقطع عمر احمد را در نيروي هوايي جمع بزنيد، نمي خواهم خداي نكرده ديگران را تضعيف كنم، اما تمام دوره هاي ديگر منهاي دوره آقاي قاليباف را جمع بزنيد مي بينيد يك جهش داده است. در نيروي زميني در همان مقطع، مي دويد مثل كسي كه فرصت ندارد و بايد آن را به يك نقطه برساند و نتيجه استراتژيك بگيرد.
حد اعلاي شجاعت
خصوصيت بعدي احمد شجاعت و جسارت او بود كه هر چند در جنگ عموميت داشت لكن احمد در حد اعلاي آن قرار داشت.
خصوصيات اخلاقي
اما بعد از جنگ دو تا مشخصهِ احمد كه به نظر من اين ها، خيلي از مشخصه هاي معنوي احمد را رشد دادند، يكي ادب احمد و ديگري راز نگهداري او بود. من خيلي كم در جمع ها مي ديدم كه كسي چنين خصلت هايي داشته باشد. براي فرمانده نظامي چنين خصلتي سخت است و اين كه مي گويم احمد خلاصه اي از امام بود، واقعاً اين طوري بود. فرماندهان ما در جنگ به ويژه آن ها كه شهيد شدند، نفوذشان خيلي زياد بود، درجه هم نداشتند، هيچ كس هم نيامد بگويد كه من از احمد كاظمي يا از فلاني حمايت مي كنم. شما نگاه بكنيد اگر حسين خرازي پيراهنش روي شلوار بود، 99 درصد از لشكر امام حسين پيراهنشان روي شلوارشان بود. تن صداي حسين، ذكر حسين، راه رفتن حسين را تقليد مي كردند، احمد هم همين طور. از اين ها تقليد مي كردند، واقعاً الگو و نمونه بودند و تأثير زيادي بر ديگران داشتند.
ادب و تواضع فوقالعاده
ادب احمد فوقالعاده بود و اين ادب احمد به نظر من شاه كليد همه چيز بود و به خيلي چيزها رشد داد. نمونهاي از تواضع احمد اين بود كه در مراسمهاي مختلف مثلاً در هفته جنگ كه فرماندهان را دعوت مي كنند يا يك روز ستاد كل دعوت مي كند به جلسهاي، ترتيب چيدن صندلي ها به نسبت درجه و رتبه و جايگاه است و هر كس جاي مشخصي دارد. يكي از علتهايي كه من امتناع داشتم از شركت در مراسم ها به خاطر اخلاق و برخورد متواضعانه احمد بود، يك معركه اي داشتيم در جايگاه، احمد همه را به هم مي ريخت و جابه جا مي كرد تا خودش آخر بايستد، امكان نداشت كه اين جوري نباشد.
احمد كه در جنگ وقتي تصميم مي گرفت كه بگويد نه، همه مي گفتند حريف احمد نمي شويم آن وقت اين ادب احمد است؛ مسافرت مي خواستيم برويم اگر سه تا ماشين بوديم، اينقدر مي ايستاد تا ماشين ها جلو بروند و او آخرين ماشين باشد. حتي در تردد، ادب او فوق العاده بود، شما بگرديد در بين دوستان احمد، كسي را پيدا نمي كنيد كه احمد بدگويي او را بگويد و غيبت كسي را بكند.
يك بار هم نگفت مجروح شدم
ما تا روزي كه احمد شهيد شد، نمي دانستيم كه احمد اينقدر مجروح شده، والله يك بار احمد نگفت كه تركش به سرم خورده، به صورتم خورده، يك بار نيامد بگويد كه مجروح شدم. من كه نزديك ترين فرد به احمد بودم، نمي دانستم احمد اينقدر زخمي شده، هيچ وقت نگفت، خدا شاهد است كه هيچ وقت بر زبان جاري نكرد.
خلاصه اي از شخصيت امام خميني(ره)
احمد خيلي خصلت ها داشت، هميشه از بريدگي از دنيا مي گفت. واقعاً انسان عجيبي بود يعني هر چه آدم از او فاصله مي گيرد، احساس مي كند كه احمد يك قله اي بود، واقعاً يك قله اي بود، متفاوت بود، خيلي فضيلت داشت، براي همين مي گويم احمد واقعاً خلاصه اي از شخصيت امام خميني(ره) بود در ابعاد گوناگون.
فكر مي كنيد ما هر 200 سال يك كسي مثل احمد را مي توانيم داشته باشيم؟ امكان ندارد كه شما فكر كنيد دانشگاه هاي ما، دانشكده هاي ما بتوانند چنين افرادي را تحويل جامعه بدهند، نه! احمد عصاره يك شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن يك بار مي آيد، او آمد و يك چنين دستاوردي داشت، تمام شد و رفت.
|